مجله کودک 416 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 416 صفحه 14

سوزن مجید شفیعی مامان بزرگ گفت: ایرج جان! سوزن خیلی بد است وحشتناک است. خیلی هم خطرناک است می سوزی! خون می آید! دستت سوراخ سوراخ می شود وای! یک وقت نروی طرفش! وای یک وقت می رود توی چشمت! وای!! دست نزن بده به من بده ول کن وای !!! خلاصه مامان بزرگ هی گفت و گفت من به دست هایش نگاه می کردم که داشت یواش سوزن را بالا می برد و یواش پایین می آورد. داشت دکمه لباسش را میدوخت. مامان بزرگ از دست این سوزن ها چی می کشید! گفتم: مامان بزرگ اگر سوزن نبود؛ چطوری می شد دگمه را دوخت؟ با چیز دیگری هم نمی شود، می شود؟ مامان بزرگ گفت: من را اذیت نکن! برو کنار الام می رود توی دستت! نخ که تمام شد؛ گفت : وای! من که چشم ندارم! آن وقت خاله را صدا کرد و خاله هم آمد و سوزن را نخ کرد. مامان بزرگ باز گفت: من که چشم ندارم! گفتم: مامان بزرگ شما که چشم دارید! من دارم می بینم. مامان بزرگ گفت: من چشم نخ کردن سوزن را ندارم . گفتم: مامان بزرگ مگر ما چند تا باید چشم داشته باشیم؟ مگر چشم نخ کردن با چشم دیدن فرق دارد؟ شاید فرق دارد. مثلا دیشب که مهمان داشتیم دایی می گفت: این همسایه های ما هم چشم دیدن همدیگر را ندارند. به خاله گفتم: من حرف بابا را نفهمیدم! خاله گفت: یعنی حوصله ندارند. یعنی اینکه هر کس یک طوری دینا را می بیند. گفتم: خاله! یعنی اینکه مثلا یکی دمرو می بیند یک یه وری ؛ یکی چشم بسته و یکی هم که معلق، هان خاله؟ خاله خندید و گفت: شاید ! آدم ها یک جوری می بینند! گنجشک ها و کلاغ ها هم یک جوری کبوترها هم یک جور دیگر. گفتم: مامان بزرگ همه چیز را ریز می بیند! چون وقتی می خواهد یک چیزی را ببیند، چشم هایش را خیلی می بنند . بعد که می گویم چرا؟ می گوید: این طوری بهتر می بینم! من نمی دانم مامان بزرگ با چشم های بسته چطوری می بیند؟ مامان بزرگ گفت: بچه ها نباید به سوزن دست بزنند و سوزن چیز خطرناکی است. اصلا برای بچه خطر دارد به درد بچه ها نمی خورد. خاله گفت: ایرج یاد می گیرد که چطوری بدوزد. مامان بزرگ گفت: نه نه اصلا گفتم: خاله این سوزن به عکس العمل های اسب: اسب در حالت هشیار و آماده چنین حالتی دارد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 416صفحه 14