مجله کودک 471 صفحه 38
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 471 صفحه 38

یک نقشه ناجوانمردانه امیرمحمد لاجورد مامان، مشغول جمع و جور کردن کمد بود. من و خواهرم هم سرگرم شده بودیم و هر چیزی را مورد مکاشفه قرار می­دادیم. اما برخلاف آنچه مامان می­گفت ما فضولی نمی­کردیم، بلکه فقط کنجکاوری خود را ارضا می­کردیم. در این جست­و­جوها بود که... نوید: «ناهید، اینجا را ببین. امروز روز تولد باباست. تو خبر داشتی؟» نوید: «مامان جان، امروز روز تولد باباست. پول بدهید برویم بادکنک و کاغذ رنگی و هدیه برای بابا بخریم.» مامان: «تولد برای بابایت؟ شوخی می­کنی؟ سنی از ما گذشته، چیز دیگری گیر نیاوردید به آن بند کنید؟ بروید سرتان را جور دیگری گرم کنید. آخر تولد برای بابایتان؟ هر چه به مامان اصرار کردیم، فایده­ای نداشت که نداشت. ناهید: «راستی چرا باباها و مامان­ها روز تولدشان را جشن نمی­گیرند؟» -: «نمی­دانم من هم یادم نمی­آید آن­ها تا به حال برای خودشان جشن تولد گرفته باشند. ولی بیا ما امروز برای بابا جشن بگیریم.» ناهید: «معلوم هست چه می­گویی؟ ما که پولی برای خریدن هدیه نداریم. چرا این شکلی نگاه می­کنی؟ چی توی سرت است؟» نوید: «فکر خیلی خوبی کرده­ام. من یک بادکنک و یک کم کاغذ رنگی دارم، بیا...» ناهید بعد از شنیدن نقشه من گفت که نه تنها فکر خوبی نیست، بلکه بسیار هم ناجوانمردانه است. اما هرطور بود او را راضی کردم. نام خود را به «کرایسلر» تغییر داده بود در اردیبهشت سال 1346 به صورت انبوه در ایران ساخته شد. در ابتدا پیکان در دو مدل «دولوکس« و «کارلوکس» عرضه میشد. اما رفته رفته، مدل پیکان کار، اتوماتیک، وانت، جوانان و پیکان تاکسی نیز به بازار راه پیدا کرد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 471صفحه 38