پول 100 هزار تومانی گذاشت جلوی ننهجون. ننهجون با دیدن پولها اول به من نگاه کرد و بعد به کارمند بخت برگشته و گفت: «زگیل منو مسخره میکنی؟»
و همان وقت کارمند تنومند بخت برگشته به سرعت برق و باد تبدیل شد به یک زگیل و بقیه کارمندها هم شدند دکمه قابلمهای، سوزن ته گرد، پونز و...
رئیس بانک که ما را شناخته بود تا این وضعیت را دید به سرعت آمد جلوی ما و هر چقدر پنجاه تومانی در بانک بود جمع کرد و بقیهاش را هم با اصرار سکه پنجاه تومانی داد و بالاخره ما را با چندین بسته اسکناس و یک کیسه سکه فرستاد خانه.
آن روز همه چیز به خیر گذشت. اما آن شب تا صبح کمرم درد میکرد و پیش خودم میگفتم: «خدایا این سکهها چقدر سنگین هستند...»
پژوی لیون به دلیل کوچکی، مورد استقبال بود. در سالهای 1907، 1908 و 1909 جوایز مسابقات مختلف اتومبیلرانی توسط رانندگانی که پژوی لیون را میراندند، ربوده میشود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 473صفحه 16