مجله کودک 509 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 509 صفحه 9

مال ماست. باغ هم می­گفت: من نگران تو هستم! پرنده و درخت و گل مال توست. باغ دوست داشت عروس بشود. یک عروس مثل عروسهای دیگر که تور سفید خوشگلی بر سر داشتند. باغ هر روز پر از تیهو و قرقاول و طوطی و پرندگان کمیاب دیگر می­شد. برای پرنده­ها، قفسهای بسیار زیبا و بزرگ ساخته بودند. چند تا لانه جغد هم آن طرف­تر ساخته بودند. جغدها همیشه با شک به همه چیز نگاه می­کردند. تور از آنها خوشش نمی­آمد. چون شنیده بود آنها پرندگان شومی هستند. او منتظر پرندگان زیباتری بود. می­خواست همه چیز مال خودش باشد. سروها کمی ناراحت بودند. اما نمی­خواستند حرفشان را بزنند. فقط با هم پچ­پچ می­کردند که: نظر ما چه اهمیتی برای این باغ بزرگ و زیبا دارد. درختان دیگری هم هستند. هیچ کس جلوی او را گرفت و خواست بماند و به حرفهایش گوش کند. مار سیاه با دلخوری پرسید: «دیگر چه میخواهی؟» مرد بافنده شروع

مجلات دوست کودکانمجله کودک 509صفحه 9