مجله کودک 517 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 517 صفحه 33

سید مهدی شجاعی ماجرای یک نامه مردی ژولیده، از دیار عرب آمده و برای شاهنشاه ایران؛ خسرو پرویز، پیام آورده است. این خبر، دهان به دهان میگردد و به گوش خسرو پرویز میرسد. خسرو پرویز که بر تخت جواهرنشان خود تکیه داده است، آرام و بیاعتنا میگوید: «بیاید.» وزیری که در کنار او ایستاده، به پیشکارش اشاره میکند که: «بیاید» و پیشکار به دو مأموری که در کنار پردههای زربفت ایستاده... و آن دو مأمور به مأموران دیگر... تا خبر به نگهبانان قصر میرسد و آنان به مرد عرب اجازه میدهند که: «بیاید» این بود که تو را پیشکش معبد کرده بود. صاحب از تو کار نکشید، تا هر روز چاقتر و پروارتر شوی و نذرش بهتر انجام شود! هیچ فکرش را میکردی؟! اشک در چشمهای گوساله پُر شد و چیزی نگفت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 517صفحه 33