اگر بپذیریم که هنر و ادبیات هر دوره، بازتاب وقایع و شرایطی است که در آن دوره رقم می خورد یا حداقل، بخش اعظم آنچه می گذرد، در آثار و گفتار و نوشتار افراد و جریانهای تاثیر گذار جامعه فکری، فرهنگی منعکس می شود، با قید و شرط، باید قبول کنیم که حادثه ای نظیر انقلاب اسلامی با سلسله جنبان کم نظیرش یعنی امام خمینی، هنر و ادبیات در ایران را حداقل در دو دهه تاریخی به شدت متاثر ساخت و در دهه سوم که از پایان آن، مدت چندانی نمی گذرد، اگرچه شاید به لحاظ کمی با دو دهه گذشته قابل قیاس نباشد، اما به لحاظ کیفی و فضاهای جدیدی که بر آثار حاکم شده، این تاثیر همچنان محل نظاره است.

تلالوء شخصیتی امام خمینی در غالب آثار تولید شده پس از پیروزی انقلاب در حوزه ادبیات، اعم از داستان، شعر، نثر ادبی و قطعات ادبی چشمگیر است. سرایندگان و نویسندگان، اگر سخنی از حماسه به میان آورده اند، او را در صف اول حماسه سازان دیده اند و ستوده اند، اگر از معنویت گفته اند، از او به عنوان مقتدا و رهبری که اصل مترقی دین را در جامعه ایرانی احیاء نموده و تمام قد به دفاع از آن پرداخته است، یاد کرده اند، و...

حوزه «ادبیات داستانی» از حوزه هایی است که دراین زمینه، سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است و گواه این مدعا، انتشار ده ها اثر متنوع داستانی با موضوعات مذکور است. از آنجا که داستان، حکایت و روایت در فرهنگ ایرانی ما ریشه دارد و به عنوان عنصری کارآمد در آموزش و انتقال مفاهیم مختلف به حساب می آید، پس از انقلاب نیز با رویکردی انسانی و ارزشی تداوم یافته و مخاطبان بیشماری را جذب خود کرد، چرا که آرمان خواهی نسل جدید را بر دوش داشت، محتوایی عظیم با گستره ای وسیع را تجربه می کرد و به «گنجاندن بحر در کوزه» می ماند، در چنین حالتی که از دید اهالی سینما «کثرت سوژه» نامیده می شود، طبیعی است که قالب های مختلف و متنوع داستانی با همه ظرفیت و قابلیت ادبی و فنی خود به خدمت ثبت و انتقال سوژه هایی ناب و بی شمار درآیند، بی آنکه رنگ کلیشه به خود بگیرند، بنابراین ظهور و بروز آثار پرفروغ داستانی [داستان کوتاه، داستان بلند و نیمه بلند، رمان و...] با موضوعیت امام خمینی، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مقاومت در برابر استکبار گران، عدالت، شهادت طلبی و ایثار و ...را باید یکی از ثمرات فرهنگی انقلاب بر شمرد و به آن بالید.

پر واضح است که بررسی و بعضا نقد آثار مذکور، می تواند تولیدات این حوزه را برای نسلی دیگر-که اصلا شاهد پیروزی انقلاب نبوده و از دفاع مقدس نیز به اندازه شنیده های خود کسب معرفت کرده است- طرح کند. چنانچه به این اصل مهم، با اعتقاد و هدف نگریسته شده و مورد اهتمام قرار گیرد، در حفظ مواریث ارزشی همان نسل آرمانخواه و شجاع، قدمی موثر برداشته شده است و به تحقق دغدغه بزرگی که امروز هست، نزدیک تر می شویم، صد البته با در نظر داشتن اصولی چون: مخاطب شناسی، توجه به باز آفرینی هنری و ادبی برخی آثار و اجتناب از انحصار گرایی و نگاه سطحی و سلیقه محور.

آنچه تا امروز پی گیری شده و بر ضرورت آن همواره تاکید شده است، موضوع تولید اثر بر اساس نیازها و خلاء های موضوعی بوده است که خوشبختانه ثمراتی نیز به ارمغان آورده؛ اما به نظر می آید قطار سیاستگذاری این سالها می بایست تغییر مسیر داده و اساسا موضوع مهم باز آفرینی هنری و ادبی آثار جذاب و متناسب با ذائقه مخاطب امروز ادبیات داستانی را مد نظر قرارداده و نه تنها مخاطب ایرانی بلکه همه مخاطبان فارسی زبان در سراسر جهان را به مطالعه آثار ادبی با محتوایی فاخر و برآمده از فرهنگ ایرانی – اسلامی دعوت کند؛ چنین باد!

. انتهای پیام /*