امام در آیینه شعر جهان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1385

زبان اثر : فارسی

امام در آیینه شعر جهان

‏ نزار قبانی / لبنان‏

‏ عبدالله عثمان / افریقای جنوبی‏

‏ عبدالهادی و. ام. / اندونزی‏


 

خمینی سرودِ پیامبر را به لب دارد

 

 نزار قبانی

‏ ‏

درختهای بادام باغهای شیراز

شکوفه داده اند

و ستمدیدگان روزۀ خود را شکستند

ایرانیان «کسریٰ» را نابود کردند

پس از خشمی طولانی

بتها را به لرزه درآوردند

شیعه و سنی

گرسنه و تشنه

زنجیرها را گسستند

و نقابها را برداشتند

«شاه مصر» بر «شاه ایران» می گرید

و «اسوان» پناهگاه یتیمان است

خمینی

قدرت خدایی را همچون شمشیری برّان

در دست

دائماً سرود پیامبر و اسلام را

بر لب دارد

 


 

تصویر چشم تو

 عبدالله عثمان 

‏ ‏

ای امام !

به خاطر حق قیام کردی

و تصویر یک ایران اسلامی در چشم تو بود

پروردگار دعای تو را مستجاب کرد

و انقلاب با رعد و برق الله اکبر

جهان را لرزانید

سربازان خدا، یاران شیطان را شکست دادند

برای تو عمارتهای سر به فلک کشیده

و طاقهای مرمر هدف نیست

مسجدی کوچک، مسکن پر جلال و جبروت توست

تو زنان ایرانی را از بردگی و بندگی نجات دادی

تو افسانۀ امریکا را به پایان آوردی

پیروزی نزدیک است

ای امام

بگذار بار دیگر جهان درس زیبای اسلام را

از تو فرا گیرد. 

 

 

خورشید شرق

 عبدالهادی و. ام

‏ ‏

در این دنیا که رهگذر مسافران است

نمرود، بتان سیاهش را عَلَم کرده است

و ظلم را جایگزین عشق کرده است

هان! چه کسی چراغ روشنگر می شود

چه کسی راه ابراهیم را هموار خواهد کرد

چه کسی خانۀ عشق را دوباره روشن خواهد کرد

خوابمان سنگین شده است

از صدای اذان غافل مانده ایم

پایمان در دام دشمن گرفتار مانده است

پیالۀ جمشید گم شده

و حوادث دنیا، چشمان ما را در آیینۀ روشن

تیره کرده است

این کاروانها را بنگر

که بی سلاح و سجاده مانده اند

مقیاس زیبایی و زشتی را گم کرده ایم

و خود را نیز فراموش کرده ایم

مسلمانیم ولی شیفتۀ تعلیمات مجوس

نوای «رومی» و «اقبال» با گوشهایمان بیگانه است

توفان دیگر نمی غرّد


شجاعت بلال و ابوذر دیگر در سینه هایمان نیست

در زیر آسمان، امت همچون برگهای پراکنده

در کنار جاده افتاده است

صفحات کتابمان سرشار از داستانی غم انگیز است

دیگر موسایی نیست

قارون ثروت ما را ربوده است

 

ای خدای رحمان

از شرق، خورشیدی طلوع می کند

و نور از پس ابرهای تیره

دوباره تابیدن آغاز می کند

طلوع، دوباره چهره نشان می دهد

صدای طبل مسجد و اذان و نماز

از میخانه، ساقی، قلبمان را روشن می کند

همه را او می آفریند، قدّیسی از «قم»

خدایا! پروردگارا

راه دوباره هموار می شود

راه موسی و ابراهیم

و پرچممان دوباره به اهتزاز درمی آید

بردگان غرب خود را از اسارت نجات می دهند

نسیم جدیدی می وزد

‏ ‏