فصل دهم: قیامت
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

فصل دهم: قیامت

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏               ‏فصل دهم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

قیامت

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 317


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 318

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

قیامت، رجوع ملک به ملکوت

‏ابتدای یوم قیامت از اولین مرتبه رجوع ملک به ملکوت و خرق‏‎ ‎‏حجب تعینات تا اخیره مراتب ظهور و رجوع، که ظهور تام قیامت‏‎ ‎‏کبری است‏‏[‏‏می باشد‏‏]‏‏.(202)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قیامت صغرا و کبرا

‏وقتی که انسان مُرد، قوا در مرتبه برزخیّت جمع خواهند شد و به‏‎ ‎‏آن مرتبه رجوع خواهند کرد، و قشر خود را که بدن باشد خواهند‏‎ ‎‏انداخت، یعنی قوا رجوع به باطن نفس خواهند کرد. این است‏‎ ‎‏معنی ‏إِذا ماتَ بْنُ آدَمَ فَقَدْ قامَتْ قِیامَتُهُ،‎[2]‎‏ این «قیامت صغرا» است. یک‏‎ ‎‏قیامت کبرا هم هست که آن وقتی است که تمام قوای عالم، بر‏‎ ‎‏باطن وجود برگشت نمایند.(203)‏

*  *  *

‏ ‏

برزخ پایان انس با طبیعت

‏برزخ همان بقای انس با طبیعت است و وقتی این انس تمام شد، به‏‎ ‎‏خاطر بروز و ظهور و غلبه ای که عالم غیب دارد، توجّهات به دارِ‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 319

‏طبیعت قطع شده، وابستگیها تمام می گردد، و تمام شدن اُنس،‏‎ ‎‏همان بعث و قیامت کبراست.(204)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قیامت کبرای اسمای الهیّه اعیان ثابته و خارجیّه

‏استهلاکها ‏‏[‏‏اسماء الله ‏‏]‏‏ و اضمحلالها فی مقام الغیب الأحدی الّذی‏‎ ‎‏هـو حقیقة القیـامة الکبـری للأسماء الإلهیّة، إذ کمـا أنّ القیامة‏‎ ‎‏الکبری للأکوان الخارجیّة بانطماس نورها و هویّتها تحت سطوع‏‎ ‎‏النور الربوبی، و برجوع کلّ مظهر إلی ظاهره و فنائه فیه، یکون‏‎ ‎‏الاعیان الثابتة و الأسماء الإلهیّة بانقهارها تحت شمس الأحدیّة‏‎ ‎‏الذاتیّة و انمحاق أنوارها لدی نورها بتوسّط الإنسان الکامل فی‏‎ ‎‏الأعیان الخارجیّة و العین الثابتة المحمّدیة(ص) فی الأعیان‏‎ ‎‏الثابتة و الإسم الأعظم الإلهی فی الأسماء الإلهیّة... کذلک الإسم‏‎ ‎‏الأعظم الإلهی الموجود فی النشأة الظاهرة جامع لجمیع مراتب‏‎ ‎‏الأسماء و حقائق الأعیان. و یری الأشیاء علی ما هی علیها برؤیة‏‎ ‎‏ذاته. و یری کیفیّة ارتباطها بالأسماء الإلهیّة و وصولها إلی باب‏‎ ‎‏أربابها الّذی هو حقیقة القیامة الکبری للأشیاء الکونیّة‏‎ ‎‏الخارجیّة.‏‎[3]‎‏(205)‏


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 320

اجتماع همه افراد در قیامت

‏برزخِ هر کسی با برزخ سایرین متفاوت است، و توقّف در عالم قبر‏‎ ‎‏نیز، به نسبتِ اُنسِ اشخاص به دار طبیعت، مختلف است؛ ولی با‏‎ ‎‏این حال منافات ندارد که همه در قیامت مجتمع باشند، برای این‏‎ ‎‏که در عالم آخرت، مکان و زمان نیست تا بُعد و موجبات عدم‏‎ ‎‏حضور حاصل باشد. همه مجتمعند و اهل جهنّم، اهل بهشت را‏‎ ‎‏می بینند (یا برعکس)، چون بهشت و جهنّم فوق مکان و زمان‏‎ ‎‏هستند.(206)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

برپایی قیامت به صفت جلال

‏کل صفة متعلقة باللطف فهی صفة الجمال، و کل ما یتعلق بالقهر‏‎ ‎‏فهو من صفة الجلال. فظهور العالم و نورانیّته و بهائه من الجمال و‏‎ ‎‏انقهاره تحت سطوع نوره و سلطة کبریائه من الجلال.‏‎[4]‎‏(207)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تجلّی تامّ نور عظمت حق، سبب برپایی قیامت

قیامت روز حکومت جلالیّه

برپایی قیامت و نزع مطلق

کیفیّت مالکیّت حق تعالی

مالکیّت حق نسبت به عوالم مختلف

سبب اختصاص مالکیّت به یوم الدّین

ظهور موجودات، در «یوم الدّین»

ظهور احکام قیامت برای انسان کامل

‏قد انکشف لسرّ قلبک و بصیرة عقلک أنّ الموجودات بجملتها من‏‎ ‎‏سماوات عوالم العقول والارواح و اراضی سکنة الاجساد والأشباح‏‎ ‎‏من حضرة الرحموت التی وسعت کلّ شی ء و اضائت بظلّها ظلمات‏‎ ‎‏عالم المهیات و أنارت ببسط نورها غواسق هیاکل القابلات.‏‎ ‎‏ولاطاقة لواحد من عوالم العقول المجردة والأنوار الاسفهبدیة‏‎ ‎‏والمُثُل النوریّة والطبیعة السافلة أنْ یشاهد نورالعظمة والجلال و ان‏‎ ‎‏ینظر الی حضرة الکبریاء المتعالیة، فلو تجلی القهار لها بنورالعظمة‏‎ ‎‏والهیبة لاندکّت إنّیّات الکلّ فی نور عظمته و قهره ـ جلّ و علا ـ و‏‎ ‎‏تزلزلت ارکان السماوات العلی و خرّت الموجودات لعظمته صعقا‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 321

‏و یوم تجلّی نورالعظمة یهلک الکل فی سطوع نور عظمته. و ذلک‏‎ ‎‏یوم الرجوع التام و بروز الأحدیة والمالکیة المطلقة، فیقول: ‏لِمَنِ‎ ‎الْمُلْکُ الْیَوْمَ‎[5]‎‏ فلم یکن من مجیب یجیبه لسطوع نورالجلال و ظهور‏‎ ‎‏السلطنة المطلقة، فیجیب نفسه بقوله: ‏لله الْواحِدِ الْقَهّارِ.‎[6]‎‏ والتوصیف‏‎ ‎‏بالواحدیة والقهاریة دون الرحمانیة والرحیمیة، لأنَّ ذلک الیوم یوم‏‎ ‎‏حکومتهما و سلطنتهما، فیوم الرحمة یوم بسط الوجود و افاضته. و‏‎ ‎‏لهذا وصف الله نفسه عند انفتاح الباب و فاتحة الکتاب بالرحمن‏‎ ‎‏الرحیم. و یوم العظمة والقهاریة یوم قبضه و نزعه فوصفها‏‎ ‎‏بالوحدانیة والقهاریة، و بالمالکیة فی خاتمة الدفتر فقال: ‏مالِکِ یَوْمِ‎ ‎الدّینِ.‎[7]‎

‏     ‏‏ولابد من یوم یتجلی الرب بالعظمة والمالکیة و تبلغان دولتهما،‏‎ ‎‏فإن لکل اسم دولة لابد من ظهورها و ظهور دولة المعید والمالک‏‎ ‎‏وامثالهما من الاسماء یوم الرجوع التام والنزع المطلق. ولایختص‏‎ ‎‏هذا بالعوالم النازلة، بل جار فی عوالم المجردات من العقول‏‎ ‎‏المقدّسة والملائکة المقرّبین. و لهذا ورد أنّ عزرائیل یصیر بعد‏‎ ‎‏قبض ارواح جمیع الموجودات مقبوضا بیده تعالی‏‎[8]‎‏ و قال تعالی:‏‎ ‎یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجلّ لِلْکُتُبِ،‎[9]‎‏ و قال تعالی: ‏یا أیّتها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ *‎ ‎ارْجعِی إلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً،‎[10]‎‏ و قال تعالی: ‏کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ.‎[11]‎‏ الی غیر‏‎ ‎‏ذلک.‏‎[12]‎‏(208)‏

‏بدان که مالکیّت حق تعالی مثل مالکیّت بندگان نیست مملوکات‏‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 322

‏خود را؛ و مثل مالکیّت سلاطین نیست مملکت خود را؛ چه که‏‎ ‎‏اینها اضافاتی است اعتباریّه. و اضافه حقّ به خلق از این قبیل‏‎ ‎‏نیست؛ گرچه در نزد علمای فقه اینطور مالکیّت برای حق تعالی‏‎ ‎‏طولاً ثابت است؛ و آن نیز منافات با آن چه در این نظر ملحوظ و‏‎ ‎‏مذکور است ندارد. و از قبیل مالکیّت انسان اعضاء و جوارح خود‏‎ ‎‏را نیز نیست؛ و از قبیل مالکیّت او قوای ظاهریّه و باطنیّه خود را نیز‏‎ ‎‏نیست؛ گرچه این مالکیّت نزدیکتر است به مالکیّت حق تعالی از‏‎ ‎‏سایر مالکیّتهای مذکوره در سابق. و از قبیل مالکیّت نفس افعال‏‎ ‎‏ذاتیّه خود را که از شئون نفس است، مثل ایجاد صور ذهنیه که‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 323

‏قبض و بسطش تا اندازه ای در تحت اراده نفس است، نیز نیست. و‏‎ ‎‏از قبیل مالکیّت عوالم عقلیّه مادون خود را نیز نیست؛ گرچه آنها‏‎ ‎‏متصرّف هم در این عوالم به اعدام و ایجاد باشند؛ زیرا که تمام دار‏‎ ‎‏تحقق امکانی، که ذلّ فقر در ناصیه آنها ثبت است، محدود به‏‎ ‎‏حدود و مقدّر به قدر می باشند ولو به حد ماهیّتی؛ و هر چه‏‎ ‎‏محدود به حدّ باشد، با فعل خود به قدر محدودیّتش بینونت عزلی‏‎ ‎‏دارد و احاطه قیّومی حقّانی ندارد؛ پس، تمام اشیاء به حسب مرتبه‏‎ ‎‏ذات خود با منفعلات خود متباین و متقابل می باشند، و به همین‏‎ ‎‏جهت احاطه ذاتیّه قیّومیّه ندارند.‏

‏     ‏‏و اما مالکیّت حق تعالی که به اضافه اشراقیّه و احاطه قیّومیّه‏‎ ‎‏است، مالکیّت ذاتیّه حقیقیّه حقّه است که به هیچ وجه شائبه تباین‏‎ ‎‏عزلی در ذات و صفاتش با موجودی از موجودات نیست. و‏‎ ‎‏مالکیّت آن ذات مقدّس به همه عوالم علی السّواء ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، بدون‏‎ ‎‏آن که با موجودی از موجودات به هیچ وجه تفاوت کند یا به عوالم‏‎ ‎‏غیب و مجرّدات محیطتر و نزدیکتر باشد از عوالم دیگر؛ چه که آن‏‎ ‎‏مستلزم محدودیّت و بینونت عزلی شود و ملازم با افتقار و امکان‏‎ ‎‏شود، تَعالی الله عَنْ ذلِک عُلُوّا کَبیرا. چنانچه اشاره به این معنی‏‎ ‎‏ممکن است باشد قول خدای تعالی: ‏نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْکُم‎[13]‎‏ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ‏‎ ‎اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید.‎[14]‎‏ واَلله ُ نُورُ السَّمواتِ و الْأَرْض‏‎[15]‎‏ وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ و‏‎ ‎فِی الاَْرْضِ اِلهٌ.‎[16]‎‏ و ‏لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ.‎[17]‎‏ و قول رسول خدا از قرار‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 324

‏منقول: ‏لَوْ دُلِّیتُمْ بِحَبْلٍ اِلی الاَْرْضینَ السُّفْلی، لَهَبَطْتُمْ عَلی الله .‎[18]‎‏ وقول حضرت‏‎ ‎‏صادق در روایت کافی: ‏فَلا یَخْلُو مِنْهُ مَکانٌ، وَلا یَشْتَغِلُ بِهِ مَکانٌ، وَلا یَکُونُ اِلی‎ ‎مَکانٍ اَقْرَبُ مِنْهُ اِلی مَکان.‎[19]‎‏ وقول حضرت امام علی نقی علیه السلام:‏‎ ‎‏و‏َاعْلَمْ، اَنَّهُ اِذا کانَ فِی السَّماءِ الدُّنْیا فَهُوَ کَما هُوَ عَلی الْعَرْشِ. وَالاَْشْیاءُ کُلُّها لَهُ سَواءٌ‎ ‎عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ مُلْکاً وَ اِحاطَة.‎[20]‎

‏     ‏‏و با این که مالکیّت ذات مقدّسش به همه اشیاء و همه عوالم‏‎ ‎‏علی السواء است، معذلک در آیه شریفه می فرماید: ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین‏.‏‎ ‎‏این اختصاص ممکن است برای این باشد که «یوم الدّین» یوم‏‎ ‎‏الجمع است؛ از این جهت، مالک «یوم الدّین» که یوم الجمع است‏‎ ‎‏مالک ایّام دیگر که متفرّقات است می باشد؛ وَالْمُتَفَرِّقاتُ فیِ النَّشْئَةِ‏‎ ‎‏الْمُلْکیَّة مُجْتَمِعاتٌ فی النَّشْئَةِ الْمَلَکُوتِیَّة.‏‎[21]‎

‏    ‏‏و یا برای آن است که ظهور مالکیّت و قاهریّت حق تعالی مجده‏‎ ‎‏در «یوم الجمع» که یوم رجوع ممکنات است به باب الله و صعود‏‎ ‎‏موجودات بفناءالله است می باشد.‏

‏     و تفصیل این اجمال به طوری که مناسب با این رساله است، آن‏‎ ‎‏است که تا نور وجود و شمس حقیقت در سیر تنزّلی و نزول از‏‎ ‎‏مکامن غیب به سوی عالم شهادت است، رو به احتجاب و غیبت‏‎ ‎‏است؛ و به عبارت دیگر، در هر تنزّلی تعیّنی است و در هر تعیّن و‏‎ ‎‏تقیّدی حجابی است. و چون انسان مجمع جمیع تعیّنات و تقیّدات‏‎ ‎‏است، محتجب به تمام حجب هفتگانه ظلمانیّه و حجب هفتگانه‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 325

‏نوریّه، که آن ارضین سبع و سموات سبع به حسب تأویل است،‏‎ ‎‏می باشد؛ و شاید ردّ به «اسفل السّافلین» نیز عبارت از احتجاب به‏‎ ‎‏جمیع انواع حجب باشد. و از این احتجاب شمس وجود و صرف‏‎ ‎‏نور در افق تعیّنات، به «لیل» و «لیلة القدر» تعبیر می توان نمود. و‏‎ ‎‏مادامی که انسان در این حجب محتجب است، از مشاهده جمال‏‎ ‎‏ازل و معاینه نور اوّل محجوب است. و چون در سیر صعودیْ‏‎ ‎‏جمیع موجودات از منازل سافله عالم طبیعت به حرکات طبیعیّه ـ‏‎ ‎‏که در جبلّه ذات آن ها از نور جاذبه فطره اللهی به حسب تقدیر‏‎ ‎‏«فیض اقدس» در حضرت علمیّه به ودیعت نهاده شده ـ رجوع به‏‎ ‎‏وطن اصلی و میعاد حقیقی نمودند ـ چنانچه در آیات شریفه اشاره‏‎ ‎‏به این معنی بسیار است ـ از حجب نورانیّه و ظلمانیّه دو باره‏‎ ‎‏مستخلص شوند و مالکیّت و قاهریّت حق تعالی جلوه کند و حق به‏‎ ‎‏وحدت و قهاریّت تجلّی فرماید. و در این جا که رجوع آخر به اول‏‎ ‎‏و اتّصال ظاهر به باطن شد و حکم ظهورْ ساقط و حکومت باطن‏‎ ‎‏جلوه نمود، خطاب از حضرت مالک علی الاطلاق آید ـ و مخاطبی‏‎ ‎‏جز ذات مقدس نیست : ‏لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْم.‎[22]‎‏ و چون مجیبی نیست‏‎ ‎‏خود فرماید: ‏لله الْواحِدِ القَهّار.‎[23]‎

‏     ‏‏و این یوم مطلق که یوم خروج شمس حقیقت از حجاب افق‏‎ ‎‏تعیّنات ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ «یوم دین» است به یک معنی؛ زیرا که هر‏‎ ‎‏موجودی از موجودات در ضلّ اسم مناسب خود فانی در حق‏‎ ‎‏شود. و چون نفخه صور دمد، از آن اسم ظهور کند و با توابع آن‏‎ ‎‏اسم قرین گردد، ‏فَریقٌ فی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیر.‎[24]‎

‏     ‏‏و انسان کامل در این عالم، به حسب سلوک الی الله و هجرت به‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 326

‏سوی او، از این حجب خارج شود و احکام قیامت و ساعت و‏‎ ‎‏یوم الدّین برای او ظاهر وثابت شود؛ پس، حق با مالکیّت خود بر‏‎ ‎‏قلب او ظهور کند در این معراج صلوتی؛ و لسان او ترجمان قلبش‏‎ ‎‏باشد و ظاهر او لسان مشاهدات باطنش گردد. و این است یکی از‏‎ ‎‏اسرار اختصاص مالکیت به «یوم الدین».(209)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

بروز سلطنت تامّ الهیّه به واسطه انسان کامل

‏لله تعالی السلطنة المطلقة فی حضرة الغیب بالفیض الاقدس... و‏‎ ‎‏فی حضرة الشهادة بالفیض المقدس... إلاّ أنّ بروز السلطنة التامة‏‎ ‎‏عند رجوع الکل الیه بتوسط الانسان الکامل والولی المطلق فی‏‎ ‎‏القیامة الکبری.‏‎[25]‎‏(210)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قیامت عالم کرامت و رحمت حقّ

‏حدیث کنند که حق تعالی به طوری در قیامت بسط بساط رحمت‏‎ ‎‏کند که شیطان طمع مغفرت حق را کند‏‎[26]‎‏. در این عالم که حضرت‏‎ ‎‏حق به حسب روایت نظر لطف به آن نفرموده از وقتی که خلقت‏‎ ‎‏فرموده آن را و رحمت در آن نازل نشده مگر ذره ای نسبت به‏‎ ‎‏عوالم دیگر، این همه رحمت و نعمت الهی و لطف و بخشش ذات‏‎ ‎‏مقدس سر تا پای همه را فرا گرفته، و هر چه پیدا و ناپیداست‏‎ ‎‏سفره نعم و عطای حضرت باری تبارک و تعالی است که اگر جمیع‏‎ ‎‏عالم بخواهند به شمه ای از نعمت و رحمت او احاطه کنند نتوانند؛‏‎ ‎


کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 327

‏پس چه خواهد بود در عالمی که عالم کرامت و مهمانخانه عطای‏‎ ‎‏ربوبیت و جایگاه رحمت و بسط رحیمیت و رحمانیت است.(211)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

قیامت بر مبنای تفضّل حق

‏بنای آن عالم بر تفضل و بسط رحمت غیر متناهیه حق ـ جل و علا ـ‏‎ ‎‏گذاشته شده است؛ و تفضلات حق تعالی را حد و انتهایی‏‎ ‎‏نیست.(212)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سبب محرومیّت از رحمت حق

‏در عالم آخرت، که روز دِرو کِشته های زشت و زیبا است، آنان که‏‎ ‎‏کِشته های زشت دارند خود قاصرند که از رحمت رحیمیّه استفاده‏‎ ‎‏نمایند.(213)‏

*  *  *

‎ ‎

کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 328

  • . «از هنگامی که انسان می میرد، قیامت او برپا شده است»؛ بحارالانوار؛ ج 58، ص 7 و ج 73، ص 67.
  • . حقیقت قیامت کبرای اسمای الهیه عبارت است از اضمحلال و استهلاک این اسما در مقام غیب احدی؛ چنانکه قیامت کبرای اکوان خارجیّه عبارت است از ناپدید شدن نور و هویّت آنها در درخشش و تابش نور ربوبی، و رجوع هر مظهری به ظاهر خود و فنایش در آن؛ و قیامت کبرای اعیان ثابته و اسمای الهیّه؛ به مغلوب و مقهور شدن آنان در شعاع خورشید احدیّت ذاتیّه، و ناپیدا شدن انوار آنها، در جنب نور ذات است که این امر [برپا شدن قیامت کبری] در اعیان خارجیّه به واسطه «انسان کامل»، در اعیان ثابته به واسطه «عین ثابت محمّدی» ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ و در اسمای الهیّه به واسطه «اسم اعظم الهی» صورت می گیرد.     به همین ترتیب اسم اعظم الهی که در نشئه ظاهریّه موجود است، جامع جمیع مراتب اسما و حقایق اعیان است، و به واسطه رؤیت ذات خود، ایثار را همان گونه که هستند می بیند، و نیز کیفیّت ارتباط آنها با اسمای الهیّه، و وصول آنان به درگاه ربّ خود را در می یابد، که این است حقیقت قیامت کبرای اشیاء و موجودات خارجیّه جهان هستی.
  • . هر صفتی که به لطف تعلّق داشته باشد صفت جمال، و هر آنچه متعلّق به قهر باشد، صفت جلال است. بنابراین ظهور عالم و نورانیّت و زیبایی اش از صفات جمال، و مقهور شدنش در زیر تابش نور خداوندی، و سلطه کبریای حق، از [صفات] جلال [حق تعالی] است.
  • . غافر /  16.
  • . غافر /  16.
  • . حمد / 4.
  • . بحارالانوار؛ ج 57، ص 258 و ج 79، ص 84، کتاب السماء و العالم، باب نادر و کتاب الطهارة، باب 63.
  • . انبیاء /  104.
  • . فجر /  27ـ 28.
  • . اعراف /  29.
  • . بر سویدای دل و چشم عقلت، آشکار گردید که همه موجودات، از آسمانهای عوالم عقول و ارواح [گرفته] تا      زمینهای اجساد و اشباح، همگی از ناحیه حضرت رحمتند [همان] که همه چیز را فرا گرفته، و از سایه اش، تاریکیهای عالم ماهیّات نور گرفته اند؛ و تیرگیهای هیاکل قابله از بسط نورش منور گردیده اند؛ و مشاهده نور عظمت و جلال، و نگریستن به حضرت کبریای متعال را ندارند. پس اگر [خداوند] «قهار» با نور عظمت و هیبت خود بر آنان تجلّی نماید، انیّات همه آنها در نور عظمت و قهر وی ـ جلّ و علا ـ درهم کوبیده می گردد، ارکان آسمانهای برافراشته متزلزل می شود، و موجودات [از فرط] عظمت او، مدهوش می افتند، آن روز، روز رجوع تام و بروز احدیّت و مالکیّت مطلق حق تعالی است پس گوید: «امروز ملک از آن کیست؟» و چون از تابش نور جلال حق، و ظهور سلطنت مطلقه پاسخ دهنده ای باقی نمانده، حق تعالی خود پاسخ می فرماید که: «از آن خدای واحد قهار»؛ و توصیف [اللّه ] به واحدیّت و قهاریّت، نه رحمانیّت و رحیمیّت، از آن روست که آن روز، روز حکومت و سلطنت این دو نام است. پس روز رحمت، روز بسط وجود و افاضه آن است، و به همین دلیل حق تعالی به هنگام فتح باب [وجود] و [در] فاتحه کتاب، خود را با [اوصاف] رحمان و رحیم توصیف نموده است؛ و روز عظمت و قهاریّت، روز قبض و برچیدن وجود است و لذا خود را به وحدانیّت و قهاریّت، و با مالکیّت در خاتمه دفتر توصیف کرده است و فرموده: «مالک یوم الدّین» و قطعا می بایست روزی باشد که ربّ، با عظمت و مالکیّت تجلّی نماید، و دولت این دو اسم [نیز] فرا رسد، زیرا هر اسمی دولتی دارد که حتما ظهور خواهد یافت و ظهور دولت معید و مالک و اینگونه اسما، روز رجوع قائم و نزع مطلق است، و این مسأله تنها به عوالم نازل اختصاص ندارد؛ بلکه در عوالم مجرّدات، اعم از عقول مقدّس و ملائکه مقرب نیز جاری است؛ و از همین رو در روایت وارد شده که عزرائیل پس از قبض روح همه موجودات به دست خداوند متعال، قبض روح می گردد؛ و خداوند متعال فرموده: «روزی که آسمان را بسان درهم پیچیده شدن طومار، به هم خواهیم پیچید.» و خداوند فرمود: «ای نفس مطمئنّه به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است.» و فرمود: «همان گونه که آفرینششان را آغاز کرد، باز خواهید گشت.» و دیگر آیات.
  • . «ما از شما به او نزدیکتریم»؛ واقعه  /  85.
  • . «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم»؛ ق  /  16.
  • . «خداوند نور آسمانها و زمین است»؛ نور /  35.
  • . «اوست کسی که در آسمان خداست و در زمین خداست»؛ زخرف / 84.
  • . «برای اوست ملک آسمانها و زمین»؛ بقره  /  107.
  • . «اگر با ریسمانی به سوی زمینهای زیرین فرستاده شوید، بر خدا فرود می آیید»؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 54، المقصد الاوّل، الباب الثالث، فصل 5.
  • . «هیچ جایی خالی از او نیست و هیچ جایی او را در خود نگیرد و به جایی نزدیکتر از جای دیگر نیست»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 125، کتاب التوحید، باب الحرکة و الانتقال، ح 3.
  • . «و بدانکه هنگامی که او در آسمان دنیاست همان گونه است که بر عرش جای دارد و همه چیز در برابر قدرت و مالکیت و احاطه او یکسان است»؛ همان؛ ح 4.
  • . متفرقات و پراکنده ها در عالم ملک، در عالم ملکوت، مجتمعند.
  • . غافر / 16.
  • . غافر /  16.
  • . «گروهی در بهشت و گروهی در آتشند»؛ شوری  /  7.
  • . خداوند متعال در حضرت غیب با فیض اقدس... و در حضرت شهادت با فیض مقدّس... سلطنت مطلق دارد. با این حال، بروز سلطنت تامّه به هنگام رجوع کل، در قیامت کبری، توسط انسان کامل و ولیّ مطلق صورت می پذیرد.
  • . قال الصّادق، جعفربن محمدع: «اِذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نَشَرَ اللّه ُ تَبارَک وَ تَعالی رَحْمَتَهُ حَتّی یَطمَعَ اِبلیسُ فی رَحْمَتِهِ»؛ بحارالانوار؛ ج 7، ص 287، «کتاب عدل و معاد»، باب 14، ح 1.