باهنر و رجایی شده بودند نخست و زیر و رئیس جمهور این کشور اما از کیا و بیا و جلال و جبروت خبری نبود. اتاقی معمولی بود با دو میز و سماوری که برای خود می جوشید تا چای را برای رفع خستگی شان آماده کند.
انتشار متن نهایی قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان (در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۵۸)، راه را برای برگزاری رفراندوم قانون اساسی هموار کرد. مخالفان، با اشکالتراشی و اخلالگری، کوشش می کردند، موانع جدّی، بر سر راه این رفراندوم ایجاد کنند. سرانجام با درایت و هدایت امام و با عشق و علاقه ای که در مردم نسبت به انقلاب وجود داشت، هیچ توفیقی عاید مخالفان نشد، چند روز بعد، امام در حاشیه کتاب قانون اساسی که در اختیارشان گذاشته شده بود، بر تأثیر این قانون از سوی «اکثریت ملت معظم» صحّه گذاشته و مرقوم فرمودند: «امید است ان شاءاللّه تعالی با عمل به آن، آرمانهای اسلامی بر آورده شود و تا ظهور حضرت بقیة اللّه اروحنا له الفدا باقی و مورد عمل باشد.» آنچه که در ایران اتفاق افتاد، کاملاً یک سیستم نو در اداره کشور است و هنوز هم است. این تجربه ادامه دارد. بعد از اصلاح قانون اساسی هم دوباره نمونه های جدیدی پیش می آید که به تدریج، ممکن است جامعه به نقطه ای برسد که بعضی اصلاحات باید انجام شود. قانون اساسی دیگر کشورها هم همین طور است. آن نقاطی که تغییر پیدا کرد، یکی مسأله دولت و رئیس جمهوری بود. در آن موقع واقعاً مشکل داشتیم. رهبری که بودند، رئیس جمهوری هم بودند و دولت هم بود. کار کردن با حضور رئیس جمهوری و رئیس دولت در قوه مجریه واقعاً مشکل بود. رئیس جمهوری منت
پورمحمدی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی تاکید کرد: امروز هم مردم باید تعیین کننده باشند و حافظ نظام. اگر نظام بخواهد بماند با مردم می ماند، اگر بخواهد اصلاح شود با مردم اصلاح می شود، اگر کجی های آن باید درست شود با مردم درست می شود، اگر بخواهد پیشرفت کند با مردم درست می شود و ان شاء الله می شود، امید داریم.
علی آقا محمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، به جماران گفت: هر نظامی اگر از بنیانگذارش غفلت کند، اساسا آن بنا دیگر باقی نمی ماند. حضرت امام معمار و بنیانگذار جمهوری اسلامی است و طبیعتا نقش ایشان بی بدیل، همیشگی و در حقیقت مقوّم نظام جمهوری اسلامی است.
بیعت همافران تیر نهایی ای بود که بر پیکره از هم گسیخته رژیم پهلوی وارد آمد. روایت رهبر انقلاب خواندنی است.
حکم تشکیل دولت موقت از طرف امام به مهندس بازرگان داده شده بود. امام از مردم خواسته بودند نظر خود را درباره این تصمیم اعلام کنند. صادق طباطبایی به روایتی از این قضیه مهم تاریخی پرداخته است.
خاطره ای از کتاب مرید روح الله/ خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمد جواد پیشوایی (صص: ۱۶۴-۱۶۵)
آنچه که از شواهد تاریخی بر می آید این است که شخصیت فلسفی امام خمینی را باید در سه ساحت تحصیل، تدریس و تالیف شناخت. هر چند که معظم له علاوه بر فلسفه، به تدریس دیگر دروس حوزه از جمله خارج فقه و اصول نیز می پرداختند که تا آخرین روزهای حضورشان در حوزه علمیه نجف ادامه پیدا کرد.
تو به ما جرأت طوفان دادی
لحظه تحویل سال ۱۳۴۲ شمسی چراغ های صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها خاموش شد. این موضوع فرصتی شد تا اعلامیه هایی ضد رژیم شاه پخش شود. اعلامیه هایی که بازگوکننده ظلم رژیم و نداشتن عید بود.
پرتال امام خمینی(س): گوشه ای از سخنان رهبری درخصوص شخصیت عظیم امام خمینی
پرتال امام خمینی(س): بخشی از وصیت نامه امام روح الله
به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است. صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۴۱۲
شما را بحمدالله تعالی در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر می دانم و در تمامی فراز و نشیب ها در کنار من بوده ای و هستی و با صداقت و کیاست امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی.
حضرت امام خمینی با قرائتی که از روحیه صدام حسین داشت، به گونه ای تصمیم گیری نمود که در پایان جنگ حتی یک وجب از سرزمین عزیزمان به چنگال بیگانه نیفتد
من خوف این را دارم که مردم به واسطۀ امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت می کنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیده اند و ما برای خاطر هواهای نفسانی به این درجۀ سُفلی ... صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۱۳
همه حواس ها به قلب امام بود. از نجف و قم گرفته تا تهران. غافل از آنکه سلول های سرطانی بی سر و صدا می تاختند و پیش می رفتند. بی آنکه حتی سر سوزنی خم به ابروی حضرت روح الله وارد کنند. یکباره اما ورق برگشت. آنها وقتی تجمع اصلی شان شکل گرفته بود خود را نمایاندند. حالا دکترها باید به سید احمد آقا این خبر تلخ را می رساندند اما چگونه؟
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.