جُمهوری ما، نشانگر اسلام استافکار پلید فتنهجویان خام استملّت به رهِخویش جلو میتازدصدام، به دست خویش در، صد دام است12 فروردین1363
ای پیر! هوای خانقاهم هوس استطاعت نکند سود، گناهم هوس استیاران همه سوی کعبه کردند رحیلفریاد ز من، گناهگاهم هوس است.اسفند 1363
فاطی که به قول خویش اهل نظر استدر فلسفه کوششِش بسی بیشتر استباشد که به خود آید و بیدار شودداند که چراغ فطرتش در خطر است.اردیبهشت 1363
از درد دلم، بجُز توکی با خبر است[1]یا با من دیوانه، که در بام و در است؟طغیان درون را به که بتوانم گفت؟فریاد نهان را به دل کی اثر است؟اسفند 13631- خواجه ی شیراز نیز فرموده است:هر روز ...
جُمهوری اسلامی ما جاویداستدشمن ز حیات خویشتن نومید استآن روز که عالم ز ستمگر خالی استما را و همه ستمکشان را عید است12 فروردین 1363
فاطی! تو و ره به کوی دلبر، هیهات!نظّارهگریِّ روی دلبر؟ هیهات!این راه، رهی نیست که پیمایی توجبریل در آن فکنده شهپر، هیهات!اردیبهشت 1363
هُشیاری من بگیر و مستم بنماسرمست ز بادهی الستم بنمابر نیستیم فزون کن از راه کَرمدر دیدهی خود هر آنچه هستم بنما.اسفند 1363
ای پیر طریق! دستگیری فرما!طفلیم در این طریق، پیری فرما!فرسوده شُدیم و ره به جایی نرسیدیارا! تو در این راه امیری فرما[1]!اسفند 13631- چون بسیاری از رباعیّات، ...
ای دوست! ببین حال دل زار مراوین جان بلا دیدهی بیمار مراتا کی درِ وصل خود به رویم بندی؟جانا مپسند دیگر آزار مرا.بهمن 1363
چشم تو و خورشید جهانتاب کُجا؟یاد رُخ دلدار و، دل خواب کجا؟با این تن خاکی، ملکوتی نشویای دوست! تراب و رَبُّ الأرْباب کجا؟!26 خرداد 1363