اینکه زندگی امام مانند سایر طلبه ها ساده و معمولی باشد برای شان مهم بود و مدام بر آن تاکید می کردند حتی نسبت به خرید مایحتاج خانه هم حساسیت به خرج می دادند. مرحوم جماعتی این موضوع را روایت کرده است.
هوا به شدت گرم بود و هیچ وسیله خنک کننده ای هم در نجف وجود نداشت اما امام حاضر نبودند به کوفه بروند. مرحوم جماعتی این ماجرا را روایت کرده است.
کشتار بی سابقه مردم در روز هفدهم شهریور سال ۵۷ رعب و وحشت عجیبی بین مردم ایجاد کرد تا اینکه اعلامیه بلندبالای امام که به دست مردم رسید، سکوت شکسته شد.
رژیم شاه دیگر وجود امام را تاب نداشت. یک روز زندان روز دیگر حصر و در انتها هم اینها را چاره کار ندید و تبعید را انتخاب کرد. روز یازدهم مرداد سال ۴۲ بود که امام را از بازداشتگاه به حصر منتقل کردند.
رفته رفته خیانتهای بنی صدر شکل علنی به خود می گرفت تا جایی که امام فرمان عزلش را صادر کرد.
جنگ به میهن اسلامی مان تحمیل شده بود و هواپیماهای بعثی عراق هر روز گوشه ای از خاک مان را مورد اصابت بمب هایشان قرار می دادند. در این میان، رزمندگان اسلام در جبهه ها مقابل بعثی ها ایستادگی می کردند و حاج صادق آهنگران نیز در مکان های مختلف به نوحه خوانی برای آنها می پرداخت.
روز تاسوعا بود و جمعیت زیادی در خیمه محل اقامت امام در نوفل لوشاتو گرد آمده بودند. امام نیز به این خیمه آمدند و ادامه ماجرا از زبان مرحوم محتشمی پور.
اینکه بزرگان دینی چگونه به تعظیم شعائر می پرداختند، چراغ راه ماست. امام خمینی شاگرد مکتب اهل بیت علیهم السلام است و شیوه ایشان ما را به سرمنزل رهنمون می شود.
امام داخل اتاق تسبیح به دست گوشه ای ایستاده بودند. ذکر می گفتند. خوب که گوش دادم، السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی زمزمه ای بود که بر لب هایشان نقش بسته بود.
من روز اول محرم طبق روال روزهای قبل آمدم و وارد منزل شدم. دیدم امام مشغول زیارت عاشورا هستند و پس از اینکه اخبار را دریافت کردند فرمودند: از فردا برنامه را تغییر و ساعت نه کسی برای من خبر نیاورد. قبل یا بعد از زیارت عاشورا اخبار را بیاورید.
امام فردی بود که وقتی واعظی بالای منبر می رفت، برایش فرقی نمی کرد که شیرین صحبت می کند یا تلخ، حزن انگیز یا خنده دار اما ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام که می شد، موضوع کاملا متفاوت می شد.
امام خمینی در سال های تبعید در عراق در بیشتر ایام زیارتی حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به کربلا مشرف می شدند.
تابستان سال ۶۰ بود. امام بنی صدر را عزل کرده بودند. جمعی از فرماندهان عملیاتی جبهه جنوب برای ارائه گزارش خدمت امام رسیدند.
عملیات بیت المقدس انجام شده بود و خرمشهر از چنگال بعثی ها آزاد. مستکبران برای نجات صدام از معرکه ای که خودش راه انداخته بود و برای نجات رژیم اشغالگر قدس به فکر چاره افتاده بودند و ... .
موشک باران تهران شروع شده بود. زمان هم نمی شناخت. صبح و شب و عصر می زدند. برای امام در همان کنار خانه شان پناهگاهی ساخته بودند تا در مواقع خطر به آنجا بروند اما... .
اواخر سال ۶۱ بود و دو سه روزی مانده بود تا عملیات والفجر مقدماتی شروع شود که فرماندهان یگان های عمل کننده برای دیداری خصوصی به خدمت امام رسیدند. سردار شهید محمد باقری این دیدار را روایت کرده است.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.