اگر اساتید دانشگاه فقط همّشان این باشد که درس بگویند- البته در دانشگاههای سابق ما، درس هم درست نبود. اگر بود، ما این قدر عقب نمانده بودیم از دانش هم. حالا ما فرض می‏ کنیم که خیر، خوب حالا هم انشاءالله خوب است- فقط بنایشان بر این باشد که تعلیم کنند اینها را، پهلویش تربیت نباشد، تربیت معنوی نباشد، از دانشگاه آنها می آید بیرون که فساد می کنند. حوزه های علمی هم همین طور است. اگر در حوزه های علمی قدیمی تهذیب نباشد، اخلاق نباشد، آموزش معنوی نباشد، فقط آموزش علمی باشد، فقط علم در کار باشد، آنجا هم افرادی از آن خواهند بیرون بیاید که دنیا را هلاک می‏ کنند، به هم می ‏زنند. پس آن دو رکن آموزش با رکن پرورش باید بگوییم که اینها با هم هستند، و اگر با هم در یک جمعیتی، در یک بنگاهی، در یک مدرسه ‏ای، در یک دانشگاهی، اینها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آن وقت است که ما استفاده از دانشگاه می‏ کنیم؛ استفاده از حوزه‏ های علمی می ‏کنیم؛ استفاده از همه جا می ‏کنیم. از آموزشهای پایین و بالا، همه جا، همه مراتب. بنابراین، چیزی که مهم است، قضیه پروراندن روح این اطفال از کوچکی تا برسد در هر جا که می ‏روند، آنها را تربیت روحی بکنند و تربیت علمی. اگر علم در یک قلب فاسد وارد شد، در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. نادانی فقدان یک امر بزرگ است، اما دیگر ضرر زدن نیست و نابود کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی، این است که بشر را به هلاکت می‏ رساند. انبیا هم آن قدری که در تربیت پافشاری می ‏کردند و آن قدری که مردم را سوق می ‏دادند به اینکه مهذب باشند، آن قدر علم را سوق نمی دادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است برای اینکه، او فایده اش بیشتر است. البته علم هم یک چیزی است که مورد نظر همه بوده و هست، لکن اینها باید با هم باشند. اینها یک دو بالی هستند که اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو تای اینها باید پرواز کند، یکی اش که ناقص باشد نمی شود.

صحیفه امام؛ ج 16، ص 500-501


. انتهای پیام /*