نوفل لوشاتو؛ ۱۳۵۷_ سخنرانی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج؛ 

اهم بیانات: 

-  کشتار مردم و تحمل زحمات در سرمای زمستان (برای استقبال از معظم له) بر دوش من بار گرانی است. من بنا داشتم در صف رفقای ایرانی خدمت بکنم و شریک غم آنها باشم، لکن دست خیانتکارها از رفتن من ممانعت کردند و راهها را بستند. ان شآء الله در اولین فرصت برای رفتن برنامه دارم.

-انبیاء (ع) برای سعادت بشر مبعوث شده اند؛ ما هم به تبع نبی اکرم (ص) قیام کردیم تا این ملت محروم را به کمال لایق خود برسانیم.

-ما می خواهیم ارتش را از انگل بودن نجات بدهیم. ما از ابتدا با مصونیت دادن به اتباع آمریکا و در دست گرفتن ارتش توسط مستشاران آمریکایی مخالف بودیم. البته گردن کلفت های ارتش زیر بار نمی روند، ولی ما با زنجیر آنها را به طرف سعادت می بریم.

-مردم با استقلال باید در مقدرات مملکت خود دخالت داشته باشند، و نوکر مستشارهای آمریکایی و آقا بالاسرها نباشند.

-همه بدبختیهای ملت مال « محمد رضا پهلوی » بود؛ این را یادتان نرود، ذکر کنید. چون از ایران رفت، نگوئید دیگر گذشت و حرفش را نزنید؛ این ذکر باید زنده بماند که او علی رغم ادعاهای فراوان، هیچ غلطی نکرد. تمام مظاهر تمدن را این شاه خراب کرد.

-الآن که شاه رفته، نه کشور به دست کمونیست ها افتاده و نه تجزیه شده است. حالا می بینید که بدون شاه هیچ اتفاقی در مملکت نیافتاده است! چون او کسی نبود که فقدانش ضرری بزند.

-ما نه تفکر شاهنشاهی و آریامهری را باور کردیم، نه گرفتار ملیت و ملی گرایی و رفتن سر قبر دکتر مصدق هستیم. اینها دو روی یک سکه هستند. همین غارت و زورگویی و جلوگیری از اجتماعات و آدمکشی که شاه دارد، آنها هم داشتند.

-ملّیون با اسلام بد هستند. چرا جمهوری اسلامی را خوب نمی دانند ولی از جمهوری دموکراتیک سخن می گویند؟ چون دشمن اسلامند. اسلام جلوی زندگی اشرافی، حکومت اجانب بر مسلمین و دیکتاتوری را می گیرد؛ لذا با او مخالغند.

-اسلام با ظلم مخالف است، پیغمبر اسلام (ص) 23 سال با ظلم جنگید. ایرانی ها خیال نکنند چون شاه رفت، تمام شد. دیکتاتوری یک وقت با زور و اسلحه محقق می شود و یک وقت با ملایمت و آشتی. جمهوری دموکراتیک و مانند آن روی دیگر سکه دیکتاتوری است. اسلام حکومت جائر را قبول ندارد و اینها معنای (دین مبین اسلام) را نفهمیده اند.

-قاطبه مردم ایران، اسلام را می خواهند و زیر بار حکومت های جائر نخواهند رفت. اولین قدمی که بعد از رفتن به ایران بر می دارم، تاسیس یک دولت اسلامی مبتنی بر احکام اسلام و رأی مردم است. ما معنای جمهوری اسلامی را خوب می دانیم؛ یعنی حکومتی مبتنی بر قواعد اسلام و رأی مردم. مخالفین اسلامی بودن نوع حکومت در باطن ذات خود ایمان ندارند و مسلمان نیستند.

-ما می خواهیم ارتش مستقلی داشته باشیم که یک سرهنگ آمریکایی، ارتشبد ما را نکوبد.

-ارتشبد! ما می خواهیم تو را نجات بدهیم، تو می گویی نمی خواهم!! عقلت نمی رسد، به زور باید نجاتت بدهیم.

-جوانها! به داد مملکت و ارتش خود برسید، نگذارید چند پیرمرد که پولهای ما را جمع کردند و به خارج فرستادند، این وضع را باقی نگه دارند؛ این وضع را به هم بزنید.

-بختیار باید توبه کند و پشیمان شود و اعلام کند که نخست وزیر نیست؛ در این صورت او را به ملاقات می پذیرم. من به او می گویم که مثل اربابت پشیمان می شوی، کار را به جایی نرسان که التماس کنی و ملت تو را نپذیرند. شرافت ایل خود را از دست نده که در آنجا هم جایی نداشته باشی.

-ما در پیروی از پیامبران، خواهان اصلاح جامعه و رسیدن مردم به سعادت هستیم. جامعه روحانیت خواستار نجات مردم و سلامت و سعادت آنان است.

ر.ک صحیفه امام؛ج۵، ص ۵۴۳ - ۵۵۰

 ***

جماران؛ ۱۳۶۲_ دیدار با دادستان کل کشور و دادستان کل انقلاب (آقایان یوسف صانعی و سید حسین موسوی تبریزی)؛

نکته حائز اهمیت:  تقدیر از خدمات شایان آیت الله موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب) در مبارزه با منافقین و ضد انقلاب در آذربایجان و تهران(به دنبال حذف پست دادستانی کل انقلاب)

ر.ک  صحیفه امام؛ ج۱۸، ص۳۰۶

***

جماران؛ ۱۳۶۳_ پاسخ به سئوال مکتوب دادستان کل کشور (آیت الله یوسف صانعی)؛

نکته حائز اهمیت:  موافقت با اخذ خمس و وجوه شرعیه از متهمان مشمول عفو و صرف آن برای اموری که امکان بهره مندی از بودجه عمومی ندارند، با رعایت جوانب احتیاط و دلائل شرعی تحت نظارت و صلاحدید دادستان کل کشور (آیت الله صانعی)

ر.ک  صحیفه امام؛ ج۱۹، ص۱۲۹

***

. انتهای پیام /*