قم، ۱۳۴۳_ تلگراف به آقای سید علی قاضی تبریزی (بستری شدن آقای قاضی طباطبایی)

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۳۶۹

***

نجف اشرف، ۱۳۴۷_ نامه به مؤمنین قریه «قول خویش»؛ (ضرورت خودداری از اختلافات)

‏‏بسمه تعالی‏

‏‏خدمت آقایان مؤمنین و مو سفیدان و صاحب رسوخان‏‎[1]‎‏ قریۀ «قول خویش»‏‎ ‎‏ـ ایّدهم الله تعالی‏

‏‏مرقوم آقایان واصل شد و از مضمونش مطلع شدم. اینجانب از اوضاع افغانستان بیخبر‏‎ ‎‏بودم، و پس از فوت مرحوم آیت الله حکیم ـ قدس سره ـ به معرفی بعضی موثقین از‏‎ ‎‏جمعی از طلاب افغانستان و به وسیلۀ این آقایان، در مناطقی وکالت صادر شده است؛ و‏‎ ‎‏چون به حَسَب بعض نوشته ها که می رسد، هر منطقه باید وکیل علی'حده داشته باشد و اگر‏‎ ‎‏در یک منطقه دو نفر باشد موجب اختلاف می شود، تکلیف نیست که در منطقه ای که‏‎ ‎‏شخصی تعیین شده، باز وکالت به دیگری بدهم. و اگر قبلاً چنین امری شده، از‏‎ ‎‏بی اطلاعی بوده است. مناطقی که مرقوم شده است به جناب آقای مصباح‏‎ داده شود‏‎ ‎‏قبلاً به بعض اشخاص داده ام و صلاح نیست تکرار شود.خوب است آقایان ریش‏‎ ‎‏سفیدان محل و محترمین منطقه رفع اختلاف را بنمایند. و از نوشتۀ آقایان استفاده‏‎ ‎‏می شود که خود جناب آقای مصباح هم متوجه بوده اند که تکرار صلاح نیست. امید‏‎ ‎‏است خداوند تعالی به همه توفیق عنایت فرماید، و آقایان دوستانه مشغول به عمل به‏‎ ‎‏وظیفه باشند. والسلام علیکم.‏

‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۲۹۲

***

قم، ۱۳۵۸_ حکم رسیدگی به وضع کمیته های لرستان به آقای محمد حسین کاشانی

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۳۶۸

***

قم، ۱۳۵۸_ سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم (لزوم هوشیاری)

اهم بیانات:

مفتاح کلام خدا با‏‎ ‎‏اسم «رحمان» و «رحیم» آغاز شده است، به اسم رحمان و رحیم، و در تکرار رحمان و‏‎ ‎‏رحیم، قرآن آغاز شده است. خداوند به همۀ بندگان خودش رحمت دارد. و همین‏‎ ‎‏رحمت، موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آنها است. و همین‏‎ ‎‏رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را‏‎ ‎‏هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را ـ مادی و معنوی ـ‏‎ ‎‏فراهم فرموده است. بندگان خدا با اسم «رحمان» و با اسم «رحیم» موجود شدند، و ادامۀ‏‎ ‎‏حیات در دنیا و آخرت می دهند و در عین حال که رحمت حق تعالی سبقت دارد بر‏‎ ‎‏غضب، لکن اگر چنانچه اقتضا بکند و مردم قدر رحمت حق تعالی را نداشته باشند و‏‎ ‎‏تخلف از فرمان حق تعالی بکنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نیم بسته شود‏‎ ‎‏و باب غضب باز شود.

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۳۶۹ - ۳۷۳

***

جماران، ۱۳۵۹_ نامه به آقای محمد رضا مهدوی کنی (ترجیح عضویت در شورای نگهبان)

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۳، ص ۱۷۰

***

جماران، ۱۳۶۱_ اجازه نامه به آقای مجید انصاری در مورد ساخت مسجد از محل وجوهات

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۶، ص ۴۵۶

***

جماران، ۱۳۶۲_ نامه به آقای خامنه ای (ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی)

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۸۳ - ۸۴

***

جماران، ۱۳۶۵_ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت به مناسبت «هفته دولت»

اهم بیانات:

در این روزی که فاجعۀ نخست وزیری رخ داد یک یا چند کلمه ای‏‎ ‎‏یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همین طور آقای عراقی‏‎ که من سابقۀ طولانی با‏‎ ‎‏ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر،‏‎ ‎‏آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر‏‎ ‎‏آدمی بود که دستفروشی ‏‏[‏‏می کرد‏‏]‏‏ در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در‏‎ ‎‏ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشی اش تا حال ریاست جمهوری، در روح او‏‎ ‎‏تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر می کنند به‏‎ ‎‏واسطۀ ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا می کنند واقع می شوند،‏‎ ‎‏و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای‏‎ ‎‏رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست‏‎ ‎‏وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده‏‎ ‎‏بودند؛

این مقامات‏‎ ‎‏بعد از چند روزی دیگر تمام می شود. آنهایی که در اریکۀ قدرتهای بزرگ بودند بعد از‏‎ ‎‏چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد.‏‎ ‎‏این امور تمام می شود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است‏‎ ‎‏در نامۀ اعمال ما همۀ امور، همۀ خلجانات نفسانی و ما باید فکر آنجا باشیم.

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص ۱۲۴ - ۱۳۰

***

 

. انتهای پیام /*