پرتال امام خمینی(س)/یادداشت۵/ سهراب هادی؛ شب قبل بود که... نه ، شب قدر بود که، «گر همه شب قدر بودی ، شب قدر چه بی قدر بودی!؟» شاید، شأن و منزلت مردی بزرگ و صاحب قلم و صاحب استیل و روش و صاحب منصب رفیع انسانی، مثل زندهیاد" جلال آل احمد" قدر و قیمتش آن باشد تا مثل چنین ایامی که متعلق است به آقا و سرور عالم هستی، حضرت امیر مؤمنان، آقا، امام علی علیهالسلام این قلم، افتخار ذکر حقیقت و پایبندی انسانی جلال و بیان ارادت چنین بزرگی را به قطب عالم حقیقت ، بازگو نماید. و این از نگاه این قلم حوالتی است که تاریخ نگاشتن آن را ضرورتی بر این ایام حق نهاده است.
شب بزرگداشت" محمود درویش" بود، در موزه هنرهای معاصر فلسطین. زنگ زدم به محمود گلابدرهای که حالا از «دارآباد» رفته «جیرود»، بعد از میگون زندگی میکند. گفتم امشب چهلم محمود درویشه است، بیا موزه هنرهای معاصر فلسطین. گفت: مییام. مجلس که برگزار شد، ندیدمش، سه شب بعد، شب قدر بود. موزه هنرهای معاصر فلسطین مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکس عکاسان جنگ تحمیلی بود، دفتر یادبود محمود درویش را که میخواندم ، دیدم محمود گلابدرهای وجه مقایسهای برای محمود درویش و سهراب سپهری در دفتر یادبود نوشته است.
محمود گلابدرهای را تو نمایشگاه دیدم. از پشت سر داشت عکس های حسین پرتویی را نگاه میکرد. صدایش کردم، محمود گلابدرهای تو فضای مقایسه نسبت محمود درویش بود با سهراب سپهری، و من در فهم نسبت زاویه شعر محمود درویش و نگاه او به فلسطین و نیز نگاه آل احمد به اسرائیل در کتاب ولایت، یا سرزمین«عزرائیل».
پای سفره افطار توی حیاط موزه هنرهای فلسطین به محمود گلابدرهای گفتم: تو کتاب آقا جلال، بهنظر تو حق آل احمد ادا شده؟ محمود گفت: تجدید چاپش میکنم با حک و اصلاحات. اما جلال آل احمد کجای هستی تعریف میشود؟! از کجا آمدهام؟! آمدنم بهر چه بود؟! به کجا میروم آخر؟! ننمایی وطنم؟! این چه پرسشی است؟! و جلال، که از همان کودکی و از نوجوانی روحش سلحشور بود، با این پرسش چگونه روبرو شد؟!
او از همان کودکی روح ناآرامش را جستجو میکرد، مسئولیت را پذیرفت در برابر پرسش فهم هستی، در تلاطم و تلاش وسیع از کار در بازار و از روز کار کردن و شب به تحصیل در مدرسه دارالفنون پرداختن، و از سیمکشی ساختمان و از شاگردی در حجره ساعت سازی و از کارگر چرم فروشی بودن و از روی آوردن به نوشتن و از بوجود آوردن روزنامه و مجله و هفته نامه و تا رسیدن به معلمی و تا کار سیاسی و سیر آفاق کردن همیشه در جستجوی یافتن پاسخی به سؤال "فهم بودن" است. او، زاویه نگاهش را بر فهم هستی از خویشتن میگیرد. او بر وضع موجود میشورد. او میاندیشد، که بنیانهای بردة برده بودن و بندة بنده بودن، نه و این است، که فهم بودن، معنی شده است. او میاندیشد که در کُنه بودن، ذاتی است و دست یافتنی. همانگونه که در «سرگذشت کندوها» نوشته است، و آنگونه که در «سهتار» نواخته است، او با کلمه و با ارائه این دو اثر به معنا وکُف روابط جامعه پرداخته است و مناسبات برخاسته از حاکمیت استعمار را به استیضاح گرفته است و در چشم خود همان کتاب« پیر مرد چشم ما بود» یعنی نیما چشم جلال بود، تمام تجربیات رفتارهای آدمهای حزبی و خطر و زیان حزبی بودن و حزبی شدن و حزبی گفتن را با چنان نثر کوبندهای با مخاطب روایت میکند که او حقیقت فهیم بودن را با ادراکی عالمانه در نگاهی به شهادت تاریخ به خاطر بسپارد. و «در خدمت و خیانت روشنفکران»، او نثری استوار بر کاخ اندیشه استقلال مردی برخاسته از جستجوهای خویشتن را روایت میکند و در نحله اندیشه روشن بینایی او ، بنیانی مرصوص را بنا میکند که جلال آل احمد، مانده به تاریخ در تصویر این اثر، از خویشتنیک نو آشنایی دوباره میسازد. او در نگاه به مهاتما گاندی در زمره مردان خودساخته «تاریخ» و «هستی» مینشیند و میگوید «زندگی بودا» و سرگذشت او که مرد خردمند شرق را در نهایت وارستگیاش نشان میدهد، چنان آمیخته به افسانه است و ماجرای ترک دنیای او، چنان دور از دسترس علایق مادی امروز ماست که از او و زندگی او مگر در عالم شعر و شاعری و یا در ضمن گفتار آمیخته به حکمت بزرگان و عرفا، آثارش را بجوییم. و نیز، مسیح گرچه از شرق برخاست اما، فقط غرب را به آتش محبت خود سوزاند. او، چنان هالهای مقدس از تقوا بصورت خویش دارد، که او را نه بهعنوان یک آدمی، بلکه بهعنوان برکهای از عوالم بالا باید نگریست. او، جلال آل احمد، سقراط را نیز، ساعی و کاشف، راه حق و فضیلت یافته و او را چندان عظیم مییابد که در متن دلهرهها و اضطرابهای امروز بشریت،بهتنهایی برای جویندگان حقیقت چراغ راهی است در شب تاریخ.
جلال آل احمد، «موهنداس کرمچاند گاندی» را، مردی فراتر از سقراط که سیاست را از چنگ دروغ و فریب بدرآورده است و به خدمت فضیلت و حق گماشته است میشناسد و او را از پس مدینه فاضلهاش و از پس قرنها، مردی حقگرا در قامت مهاتما گاندی میشناسد. و او، در رودررویی با بنیان مرصوص خویش، قطبی از عالم هستی را در بریدگی از دنیا، اما در فهم عظیم «بودن» میشناسد، او در هییت نویسندهای حقگرا، اما، وقتی با آیینهای مسطح و صیقلی در ابعاد بینهایت و با قطبی دیگر از عالم معارف، در شوریدگی استقرار حق ، بر تمامیت جهان روبروست. او را، چنان میشناسد که گویی خویشتن اوست از تبار جستجوگران و در این معارفه و ملاقات است که مرادش «خمینی» را در شناختی که برایش میسر است، مبنای شناخت خویش میداند و در خدمت و خیانت روشنفکران با او به الفتی میرسد که در مسیر حرکت تحول تاریخی او، قدم و قلم میزند. این اثر، رسالهای است که مبنای فهم غربزدگی را در بیان و نگاه نگارنده تدوین کرده است و میتوان گفت جامعیت تدوین این اثر برخاسته از ترسیم نگاه و نظری است که آلاحمد، از شیوه هویت مبنای مبارزاتی امام خمینی (س) ، اقتباس و دریافت داشته است. این اثر، موضوعیت نقش روشنفکران و تأثیر گذاران تفکر ضمائم یک رفتار حقیقت گرا را در مجموعهای همگن برای رسیدن به انتهای یک وابستگی از صورتهای تأثیر فرهنگ ترجمه و تا ترخیص حضور تفکر برگرفته از مبنای حضور آگاهانه اندیشمندان و صاحبان هنر در رویدادهای فرهنگی و تحولات سیاسی اجتماعی به تحلیلی ترسیم گر آورده است. البته در جوف این اثر سه مقاله دیگر نیز به همراه غربزدگی منتشر شده است. انتشار این اثر یعنی در «خدمت و خیانت روشنفکران» نقطه عطف و نقطه توقف بازشناسی بنیانهای فکری زنده یاد جلالآلاحمد است. او علاوه بر تحولی اینگونه در زیرساختهای اندیشهای بر قدرت و غلبه خویش بر واژگان و آوردن نثری خاص خویش نیز در این دوره به مرکزی از ساختن وجود خویش دست مییابد که این رویه ادبی او، گستره موافق و مخالفین او را نیز برمیانگیزد.
و این، سخن درستی است که آل احمد پس از تحولات اجتماعی در نگاه و شناخت مبناهای متفاوت در قالبهای جهانبینی، غیرالهی، چون گرایشات به نگاه حزبی، کانون نویسندگان و نیز با ارتباط؟ با فضاهای مطبوعاتی حزب توده در ایران، بار دیگر مبنای یک تکلف ادبی را پیریزی میکند که آغاز آنرا در کتاب جمعه میبینیم که بعدها، احمد شاملو با عنوان کتاب جمعه با تحلیلی دیگر از مبانی نگاه مارکسیستی راه ادیبانه او را ادامه میدهد.
نسبت زیبایی شناسی جلال آل احمد به مناسبات اجتماعی و نگاه آشتی پذیر او در فهم و مسئله بودن، و با انتشار اثر گرانسنگ «در خدمت و خیانت روشنفکران» در واقع رجعتی است پسندیده، که او، به خویشتن الهیاش دارد. همچنانکه جلوههای عالی پیوسته او با نثری آمیخته با سبک عرفان کلاسیک ایران در آثارش، با ارائهای تازه و خاص و بیان زمینههای تغزلی گفتارش، برای آینده سندی است که نیم قرن زیستن او، چگونه روایتی را در ردیف و تحولات نثر فارسی بجای گذارده است.
پس، اگر، به نثر آلاحمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» نگاهی عمیق و داشته باشیم اوج حضور آلاحمد را در قالب یک برگشت عمیق به خویشتن الهیاش در مییابیم و در عین حال پس از رویگردانی او از دیگر دکانهای بظاهر سیاسی وقت، با این تفاوت شخصیت نیز در مناسبات اجتماعی آلاحمد روبرو میشویم که او کاملاً عهدهدار ادای دینی است به مضامین تعریف انسان الهی و چارهجویی میکند تا این فهم،" ناب بودن "را سرمشق آفریدنهای ادبی خویش ارائه نماید.
یکی از مسائل قابل توجهی که میتواند سرفصل تازهای برای شناخت تحولات دورههای زندگی آلاحمد باشد، موضوع تحقیق وسیعی است در شناخت بن مایههای فکری آلاحمد درکتاب "خدمت و خیانت روشنفکران"، گرچه در این رساله برای آل احمد مجال جامع آن فراهم نشده است تا تمام وسعت تحول فکری و دیدگاههای اجتماعی آلاحمد طرح شود.اما، در آینده شاید بتوانیم این تعهد بازشناسی مبنای تحول روحی او و شناخت عمیق آلاحمد از خویشتن را در قالب رسالهای جامع و تا حدود توانایی این قلم بررسی نماییم. اما، آنچه بهطور اجمال در این مبحث مطرح میشود رجعتی است به این حقیقت و تحول در نگاه هستی شناسی آلاحمد و هرگز نمیتوان میزان دقیق این سیر و دگرگونی را در این مختصر بازنمایی و بازشناسی کرد و چنانکه پیش از این نیز گفته شد، زبان و نثر آلاحمد، زبانی است که افعال معین در آن زیاد وجود دارد و بسیاری از جملات بدون «است» و بدون «بود،شد» و امثال آن بکار میرود و این قدرت ایجاز در بکارگیری زبان فارسی و نمایش در قدرت زبان نیز از دیگر ابتکاراتی است که آلاحمد در این مرحله از حضور اجتماعی خویش با خاستگاه برخاسته از روحیه ادراک معنای هستی در آثار خویش بازآفرینی میکند. این قدرت بیان و ایجاز در نثر آلاحمد در تدریج تکامل خود، تحولی شگرف برجای میگذارد و آن مرحله ساده نگاری و ابتدایی نگاری آلاحمد که فقط افعال کمکی در بیان را از میان برمیدارد و در تغییر، مرحله تازهای را در نثر فارسی بنیان میگذارد که ارائه این نوشتار را در کتاب ارزیابی شتابزده او میبینیم که نشانههای قابل توجهی است از رفتارهای محققانه و دقیق او که براستی جدیت و پشتکار جلال آلاحمد را در کار بزرگی که پیش روی داشته است، از یک سو واز دیگر سو تعهد وی به قلم و مسئولیتپذیری او را در جایگاه روشنفکری متعهد به مبانی فهم هستی در نگاهی الهی را بیان میدارد. و تا جایی که میرسیم به سفرنامه حج او و غالب اساس گفتارش که در خسی در میقات با مخاطب زمان و امروزیان پیش روی ماست. در سفرنامه حج و در کتاب خسی در میقات که به عبارتی مانیفست جلالآلاحمد از خویشتن خویش است. نثر او خود ضرب آهنگ حروف فارسی است. جلالآلاحمد در سال 1345 به سفر حج میرود، سفرنامه او از روز جمعه 21 فروردین آغاز میشود. و اولین جمله آن چنین است، 5/5 صبح راه افتادیم، و 5/8 اینجا بودیم، «جده» و یکشنبه 13 اردیبهشت در تجریش به پایان میرسد. و در پایان مینویسد گویا 3 بعد از نیمه شب جمعه بود که وارد فرودگاه تهران شدیم. این زائر خانه خدا، جلال آل احمد نگاهی دارد به گذشته فرهنگی، که با تأسف عمیق زیر سلطه غربی و غربزدگی پرپر شده است. جلال در هستی کسی بوده و در" میقات" ، خسی، این باور او به رسیدن به حقیقت خویشتن و با نگاهی به سفرنامههای آلاحمد به «روس و فرنگ»، و «آمریکا و اسرائیل»، جهان بینی او را در تدوین شناختی نو از معنای بودن در ترسیمی تازه از طریق جستجوگرانه او که از نوجوانی تا سالهای کمانه سن پیموده است. یک رویارویی با حقیقتی است که او جستجو کرده است و هماینک چشماندازهایی که او، در خسی در میقات گشوده است. در برابر چشمان آیندگان با نگاهی نو تازه میشود و او بر ستیغ قلهای از اندیشهای که به راستی در جستجوی حقیقت بود، ایستاده است و در فراسوی باور زمان، پس از سالها مبارزه با عبوری برقآسا از نگاههای سیاست زده و حزبی عبور کرد و با نگاهی به سویی دیگر از باور، درکتاب خسی در میقات نوشت و از مناسک حج سخن گفت و درباره زائران و درباره مسلمانان جهان و درباره مقابله و تقابل تاریخی شرق و غرب و درباره اسلام و درباره مسیحیت و درباره معنای غیر مولد بودن نثر نوشت. و از سوسیالیسم عبور کرد و پژوهش در ولایت عزرائیل را نیز نوشت. او، اهل حقیقت و بصیرت بود و ضد اشرافیت. با صاحبان زر و زور آلوده نشد و تزویر هم او را نیالود و با عبور از چپ، در وادی غربزدگی و غربگرایی، پهلو نگرفت و در طوفانهای سال 1342 با عبور از زمان، به طریقی رفت که امروزش، اهل بصیرت طریق حقجویی او گویند. روح بزرگ او، در 4 بعداز ظهر 18 شهریور 1348 با عبوری بیمانند در مقام قرب آرمید و هماکنون، طریق و راهش، چراغی فراروی حال و آینده است.
.
انتهای پیام /*