‏   شما می دانید که این بچه های کوچک که در دبستان هستند و بعد از آن در جاهای‏‎ ‎‏دیگری، مثل دبیرستان، و بعد هم منتهی می شوند به دانشگاهها، همینها سرمایۀ این کشور‏‎ ‎‏هستند؛ یعنی سرمایۀ علمی و سازندگی علمی این کشور هستند. و می دانید که این کودکان‏‎ ‎‏از اولی که وارد می شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بی آلایش و قابل قبول‏‎ ‎‏هر تربیتی و هر چیزی که به آنها القا می شود هستند. و اینها از اول که وارد در کودکستان‏‎ ‎‏می شوند؛ اماناتی هستند الهی به دست آنهایی که در کودکستان آنها را تعلیم می دهند. و‏‎ ‎‏همین امانات از آنجا منتقل می شوند به جاهای دیگر و به دست معلّمین دیگر، تا برسد به‏‎ ‎‏آنجایی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها.‏

چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف نباشد، تربیتهای‏‎ ‎‏مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسانها باشد، از آن اول، وقتی که ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ آن‏‎ ‎‏معلمین دبستان و کودکستان، بعد بالاتر، تحت تربیت واقع می شوند، با همان ترتیب وارد‏‎ ‎‏می شوند به دبیرستان مثلاً. و اگر اینجا هم همان تربیت به صراط مستقیم باشد و آنها را به‏‎ ‎‏آن راهی که فطرتشان اقتضا دارد هدایت کنند معلمین، از باب اینکه اینها جوان هستند و‏‎ ‎‏اول بچه بودند و حالا جوان دیگری شدند، در آنجا اگر باز تعلیم و تربیت، یک تربیت‏‏انسانی باشد، با همان حال که پذیرش هر تربیتی در نوسالها و ‏‏[‏‏میانسالها‏‏]‏‏ خیلی زود انجام‏‎ ‎‏می گیرد، وارد می شوند به مراتب بعد. آنجا هم چنانچه تربیت، یک تربیت انسانی باشد و‏‎ ‎‏موافق با فطرت انسان که همان فطرت، ودیعه گذاشتۀ از خداست ‏فِطرَتَ الله ِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ‎ ‎عَلَیْها آن طور باشد، در دانشگاه هم همان جور تربیت باشد، اینها بعد که تحویل به‏‎ ‎‏جامعه داده می شوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اینها سپرده می شود بِالمَآل‏ کشور‏‎ ‎‏را کشور نورانی، کشور انسانی، کشور به فطرت الله ، تربیت می کنند، و کشور را به جلو‏‎ ‎‏می برند.‏

ر.ک صحیفه امام؛ ج 14، ص 32 - 33


. انتهای پیام /*