یادداشت/حکمت روح الله: حکمت و عرفان در دنیای ادیان، همیشه و همواره به عنوان قرائتی پویا که فهم ماوراء طبیعت را دنبال می­ نموده، جوشش داشته است. به نظر عرفاء کُمَّل، این مهم به تمامی سرچشمه از وحی و معرفت الهیه دارد. اما آنچه که مهم است، اینکه آیا حکمت، عرفان و فلسفه اسلامی ریشه در فلسفه و حکمت یونان دارد؟! آیا هیچ مشابهتی میان این دو حکمت وجود دارد؟! آیا مشی برخی از حکماء بر مسیر حکمت یونان موید یکی ­انگاری این دو حکمت است؟! آنهم در شباهتی با حکمت یونان و خط مشی حکمائی چون سقراط و افلاطون و ارسطو و بزرگانی در مکاتب مختلفه ادیان چون، افلاطونیان، نوافلاطونیان، رواقیون، گنوسیست­ها و غیره از هر نحله و فرقه ای! آیا این پشنوانه حِکَمی، پیشینه­ ی حکمت اسلامی است؟! حکمای اسلامی که ریشه معارف خود را در آیات نورانی قرآن کریم می­ بینند و فهم آنرا نقطه ی اساسی عرفان، می دانند؛ آیا می توانند معارف خود را در محک فلسفه و حکمت یونان بیابند؟!

امام خمینی(س)، سرچشمه حکمت و عرفان اسلامی را از فلسفه و حکمت یونان جدا می نمایند. استناد ایشان به معارف بی سابقه ای است که در آیات قرآن کریم وجود دارد. نبود این منبع عظیم حکمی در فلسفه و حکمت یونان ادل الدلیل بر تفاوت حکمت و عرفان اسلامی و یونانی است و بیان ایشان تشریح جهلی است که مقایسه کنندگان و رابطه سازان میان این دو حکمت بدان گرفتار آمده اند. ایشان در بخشی از کتاب گرانسنگ آداب الصلاة این مبحث را اینگونه تشریح می نمایند: «و در آیات شریفه اوّل سوره مبارکه «حدید» دقایقی است از توحید، و معارف جلیله‏ ایست از اسرار الهیّت و تجرید، که در هیچ یک از مسفورات الهیّه و صحف اهل معرفت و اصحاب قلوب نظیر ندارد. و اگر برای صدق نبوّت و کمال شریعت حضرت نبیّ ختمی جز آن آیات نبود، برای اهل نظر و معرفت هم آنها کفایت می‏ کرد. و بالاترین شاهد بر اینکه این معارف از حوصله بشر خارج و از حیطه فکر انسانی بیرون است، آن است که تا قبل از نزول این آیات شریفه و امثال آن، از معارفی که قرآن شامل است، در بشر سابقه ‏ای از این قسم معارف نبوده و راهی به این سرایر نداشتند. اکنون کتب و صحف اعاظم فلاسفه عالم، با آن که علومشان نیز از سرچشمه وحی الهی است، موجود است، که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایه فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار، ارسطاطالیس [ارسطو] است که اعظم حکما مثل شیخ الرئیس ابو علی سینا، اعجوبه دهر و نادره زمان، سر خضوع و کوچکی در پیشگاه او زمین گذاشتند، و از رشحات فکر او منطق و تنظیم قواعد آن است، و به همین جهت او را «معلّم اول» گویند، و شیخ الرئیس فرماید که از زمانی که آن بزرگْ قواعد منطق را تنظیم نموده، احدی نتوانسته به یکی از قواعد او خدشه‏ ای کند یا زیادتی تأسیس کند، با همه وصف، با آن که آن کتاب شریف را برای معرفة الرّبوبیّه تأسیس و تقنین فرموده، ببینید از اول تا آخر آن کتاب شریف برای معرّفی مقام ربوبیّت مثل این کریمه شریفه اول سوره «حدید» یا نزدیک به مفاد آن یا چیزی که بویی از این سرّ بزرگ توحید داشته باشد، دارد؟ و آن قول خدای تعالی است: هُوَ الاوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظّاهرُ وَ الباطن [حدید/۳]. و یا آن که شبیه این قول در تمام اقوال آنها هست: وَ هُوَ مَعَکُمْ ایْنَما کُنْتُم؟[حدید/۴]

اکنون، اقوام متعمّقون و اصحاب نظر و معرفت می‏ دانند چه اسراری‏ در این آیات است، و خدای تعالی به چه کلام شریفی و سرّ بزرگی آخر زمانی‏ ها را تشریف داده و به آنها منّت نهاده. هر کس رجوع کند به معارفی که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف مبدأ و معاد با معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامی و عرفاء شامخ این ملت است، درست تصدیق می‏ کند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبیّ ختمی و اهل بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلاح نموده ‏اند. آن وقت می‏ فهمد که حکمت و عرفان اسلامی از یونان و یونانیّین نیست، بلکه اصلًا شباهت به آن ندارد. بلی، بعضی از حکمای اسلام به منوال حکمت یونانی مشی نموده، مثل شیخ الرّئیس؛ ولی حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفة الرّبوبیّه و مبدأ و معاد رونقی ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشی از برای آن نیست.

بالجمله، فلسفه امروز حکمای اسلام را و معارف جلیله اهل معرفت را به حکمت یونان نسبت دادن، از بی‏ اطلاعی بر کتب قوم است- مثل کتب فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، صدر المتألّهین قدّس سرّه، و استاد عظیم الشأنش محقق داماد قدّس سرّه، و تلمیذ بزرگوار او، فیض کاشانی قدّس سرّه، و تلمیذ عظیم الشّأن فیض، عارف جلیل ایمانی، قاضی سعید قمی قدّس سرّه- و نیز از بی‏ اطّلاعی به معارف صحیفه الهیّه و احادیث معصومین سلام اللَّه علیهم است؛ پس، هر حکمتی را به یونان نسبت داده و حکمای اسلامی را تابع حکمت یونان انگاشته ‏اند.»

آداب الصلاة (آداب نماز)، ص: ۳۰۲ - ۳۰۴

. انتهای پیام /*