پرتال امام خمینی(س):  امام خمینی(س) نامی ماندگار در تاریخ معاصر است. آثار وجودی دوران زندگانی نود ساله امام، به ویژه در دهه‏ های اخیر، به گونه‏ ای است که او را به حقیقتی زنده و پویا برای عصرها و نسل‏ های پس از خود تبدیل کرده است. عشق و علاقۀ وافر امت اسلامی و حتی غیر مسلمانان به تجدید خاطرۀ نو به نو با آن امام راحل، حکایت از استمرار حیات پویا و تأثیر علمی درازپای ایشان دارد. مهم‏ترین  اقدام در بزرگداشت امام خمینی(س) بازخوانی اندیشه‏ های نورانی و استوار امام و معرفی آن‏هابه نسل جوان و طالب حقیقت است. در میان اندیشه ‏ها و دیدگاه‏ های امام، بازشناسی اندیشه‏ های حکومتی ایشان اهمیتی خاص و جایگاهی ویژه دارد که خود برخاسته از دو دلیل است: اول آن‏که بزرگ‏ترین دست آورد علمی امام، بنیان نهادن جمهوری اسلامی ایران بر ویرانه ‏های رژیم سلطنتی است که از رهیافت ایشان به تعامل دین و حکومت و نگرش ایشان به حکومت اسلامی در عصر غیبت سر چشمه گرفته است. در استمرار این راه نیز، مبانی نظری جمهوری اسلامی ایران بیش از هر چیز از نظریه ‏پردازی ایشان در باب حکومت تأثیر پذیرفته است. روشن است که اندیشه‏ هایی که علت محدثه و مبقیۀ انقلاب بوده، شایسته تأمل، بازشناسی و ترویج است. دوم آن‏که اندیشه ‏های امام در این عرصه، در حجمی وسیع و در دوران ‏های مختلفِ قبل از شروع مبارزات، دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب و به گونه ‏های مختلفِ کتاب، مصاحبه، سخنرانی و اعلامیه ارائه شده است. در این راستا مصاحبه های علمی متعددی در موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در باره بازخوانی اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران انجام پذیرفته است که در مطلب پیش روی مصاحبه با آیت الله عباس محفوظی درکنگرۀ امام خمینی و اندیشۀ حکومت اسلامی انجام شده است که جهت بازخوانی از نظر می گذرد: 

 ‏‏ ‏‏‏* لطفا بفرمایید آیا منابع احکام سیاسی اسلام با منابع دیگر‏‎ ‎‏احکام یکی است؟ هم چنین آیا شرایط حجّیت در منابع سیاسی با سایر منابع فرق‏‎ ‎‏دارد یا نه؟‏

‏‏ من هم از شما متشکرم که قبول زحمت فرمودید تا اندیشه های سیاسی، فقهی و‏‎ ‎‏حکومتی امام و ریشه های آن ها را که حضرت امام در طول بحث هایشان چه در داخل چه‏‎ ‎‏در خارج داشته اند، بار دیگر برای این نسل که امام را ندیده اند، بازگو نمایید. قطع نظر از‏‎ ‎‏این منابعی که در دسترس فقها و اسلام شناسان هست امام در بحث های خود گاهی به‏‎ ‎‏بعضی از مسائل و ریزه کاری هایی که از همان منابع استخراج می شد اشاره می فرموند که‏‎ ‎‏خود قابل تأمل و تفکر است.‏

‏‏همان طور که می دانید به طور کلی منابع استنباطی احکام (از طهارت تا دیات) کتاب،‏‎ ‎‏سنت، عقل و اجماع است که کتاب و سنت اهمیت بیش تری دارند. مسائل سیاسی هم‏‎ ‎‏گاه به معنی اعم و برای پیاده کردن احکام است، مثل قضا، شهادت، حدود، قصاص،‏‎ ‎‏دیات و روابط بین ملت ها که فقهای ما آن را از همین روایات استنباط می کردند، به‏‎ ‎‏ضمیمۀ اصولی که هم پایه استنباط است و احکام فرعی از آن ها اخذ می شود؛ یعنی ما‏‎ ‎‏فقط به روایات اکتفا نمی کنیم، بلکه اصولی هم در دست داریم که پایه برخی از آن ها نیز‏‎ ‎‏از روایات است؛ مثلاً ممکن است بگوییم برائت امری شرعی است و استصحاب ریشه‏‎ ‎‎‏در روایت دارد. علاوه بر آن، آیاتِ احکامی هم برای استنباط احکام داریم. حال چه بسا‏‎ ‎‏در زمان سابق خیلی از مسائل اتفاق نیفتاده باشد، لذا اگر یک فقیه در ظواهر آیات و‏‎ ‎‏روایات جمود داشته باشد نمی تواند احکامی را که الآن مطرح شده است به دست آورد.‏‎ ‎‏البته کلیات در همین آیات و روایات نهفته است ولی مصادیق آن را فقیه باید با فهم و‏‎ ‎‏زیرکی و تیزهوشی به دست آورد و احکام ناگفته را از این منابع بیرون بکشد.‏

‏‏اولین بحث حکومتی که من از امام شنیدم در قاعده لاضرر بود. روایت «لا ضرر و‏‎ ‎‏لاضرار فی الاسلام» به الفاظ مختلفی نقل شده است. ایشان وقتی که داستان سمره را در‏‎ ‎‏مورد بیرون آوردن درخت به دستور پیامبر(ص) نقل می فرمودند، این سؤال را مطرح‏‎ ‎‏می کردند که آیا رسول اسلام(ص) برای هر کسی که چنین عملی را انجام بدهد چنین‏‎ ‎‏فرموده یا این که اعمال حکومت است؟ سپس با تیزهوشی خاص، روایت را ریشه یابی‏‎ ‎‏کرده و می فرمودند: همان طور که یک حاکم می تواند با شرایطی که دارد اِعمال حکومت‏‎ ‎‏بکند، رسول اسلام(ص) هم در این جا اعمال حکومت کرد.‏

‏‏بنابراین، معلوم می شود که مسئله اعمال حکومت حاکم، ریشه در این جاها دارد. البته‏‎ ‎‏این یک مصداق بود و ما در جاهای دیگر هم داریم. به هر حال امام می فرمود این که‏‎ ‎‏حضرت در داستان معروف سمرة بن جندب فرمود: برو آن درخت را بکن، اشاره به‏‎ ‎‏اعمال حکومت بود. این ریشه ها در روایات ما می رساند که رسول گرامی اسلام راه را‏‎ ‎‏نشان داده است؛ یعنی بنابراین روایات، حاکم اسلامی می تواند اعمال حکومت کند. ما‏‎ ‎‏می بینیم بسیاری از چیزهایی که الآن پیش آمده به طور تفصیلی در روایات ذکر نشده‏‎ ‎‏است ولی فقیه می تواند ملاک ها و مناطات آن احکام را گسترش و بسط دهد و به‏‎ ‎‏اصطلاح تنقیح مناط کند و آن روایات را با زمان ها تطبیق دهد. اما ما نمی توانیم بگوییم‏‎ ‎‏غیر از ادلّه اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) چیزهای دیگری هم داریم، زیرا کلیات در‏‎ ‎‏کتاب و روایات ذکر شده است و فقیه باید مصادیق کلیات را استخراج و تطبیق کند.‏

‏‏سیاسات ما هم این چنین است؛ مثلاً بعضی از روایات در باب قصاص است، ولی‏‎ ‎‏همه خصوصیات آن ذکر نشده و تنها به کلیاتی دربارۀ قسّامه و لوث، اقرار و بیّنه اکتفا‏‎ ‎‏شده است. حال اگر این شخص بعد از اقرار، انکار کرد وظیفه چیست؟ آیا دوباره باید‏‎ ‎‏اقرار کند؟ اگر در مرتبۀ اول به یک جنبۀ قتلی اقرار کرد و در بار دوم به جنبۀ دیگر، چه‏‎ ‎‎‏باید کرد؟ در این موارد کلیات در روایات آمده ولی باید مصادیق آن استخراج شود. امام‏‎ ‎‏با آن زیرکی هایی که داشتند همیشه وقتی می خواستند روایتی را بخوانند به ما سفارش‏‎ ‎‏می کردند که به آن چه شیخ یا صاحب جواهر گفته اند اکتفا نکنید، به اصل روایت و صدر‏‎ ‎‏و ذیلِ آیه مراجعه کنید تا ببنید از مجموع چه برداشت می کنید؟ ایشان به این معانی توجه‏‎ ‎‏داشتند و استنباط احکام فقهی و حکومتی هم بیرون از این ها نبود.‏

‏‏* از فرمایش های حضرت عالی استفاده می شود که شرایط اجتهاد برای استنباط‏‎ ‎‏احکام سیاسی اسلام، همان شرایط اجتهاد در سایر احکام است. هم چنین فقه سنتی را‏‎ ‎‏برای ادارۀ جامعه کافی می دانید، در حالی که حضرت امام می فرمودند: فقه سنتی برای‏‎ ‎‏ادارۀ جامعه کافی نیست و باید کاستی های آن جبران شود و مکرر به حوزه های علمیه‏‎ ‎‏توصیه می کردند که: نبض تفکر جهان را در عرصه های مختلف سیاست، مدیریت،‏‎ ‎‏حقوق و قضا به دست آورید تا بتوانید اسلام را به روز و به عنوان مکتبی که صلاحیت‏‎ ‎‏ادارۀ جامعه را دارد در دنیا عرضه کنید. به نظر شما منظور حضرت امام از این عبارت‏‎ ‎‏چه بود؟ کاستی های فقه سنتی و راه جبران آن چیست؟ آیا می توان گفت در برابر فقه‏‎ ‎‏سنتی فقه پویا قرار دارد یا نه؟‏

‏‏ منظور امام این نبود که از فقه سنتی کناره گیری کنید، بلکه سفارش می کرد شما‏‎ ‎‏دنبال فقه جواهری و فقه سنتی بروید و مراد ایشان از فقه سنتی و جواهری همین مسائل‏‎ ‎‏بود؛ یعنی شما از آن چه رسول اسلام و کتاب برای ما بیان کرده اند فراتر روید؛ نه این که به‏‎ ‎‏قیاسات و استحسان روی بیاورید. ایشان می فرمودند که در فقه سنتی این مسائل مطرح‏‎ ‎‏نشده است، نه این که ما نتوانیم از این ها استخراج کنیم؛ مثلاً امروزه مسئله جلوگیری از‏‎ ‎‏بارداری در بحث نکاح مطرح است که در گذشته مطرح نبود، منتها باید همان چیزی را‏‎ ‎‏که در روایات ذکر شده است با مسائل روز تطبق کنیم. هم چنین در زمان فقهای گذشتۀ ما‏‎ ‎‏مسئله تشکیل حکومت پیش نیامده بود اما الآن که مطرح شده مگر ریشه های آن در غیر‏‎ ‎‏از روایات و آیات است؟ چون ریشه های ولایت و حکومت در روایات بود مرحوم نراقی‏‎ ‎‏و صاحب جواهر آن را مطرح کرده اند و امام هم با ریشه یابی همین روایات، حکومت را‏‎ ‎‏مطرح کرد. روایاتی بر مسبوط الید بودن فقیه و تشکیل حکومت دلالت می کند، منتها‏‎ ‎‏فقهای سابق مطرح نکرده بودند ولی امام فرمود از این فقه سنتی می شود استفاده بکنید،‏‎ ‎‎‏نه این که نمی شود.‏

‏‏ولایتی که صاحب جواهر مطرح کرده است دارای ریشۀ حکومتی است و امام هم‏‎ ‎‏می فرماید فقه جواهری و فقه سنتی. روایات راه را برای ما نشان داده اند منتها ما باید با‏‎ ‎‏استفاده از اصولی که برای ما بیان شده است این راه را هموار سازیم و امام هم خارج از‏‎ ‎‏این اصول نبود.‏ ‏‏نکتۀ مهم در خصوص حکومت اسلامی این بود که در زمان پیغمبر اسلام(ص) مسئله‏‎ ‎‏حکومت وجود داشت ولی در زمان شیخ مفید و طوسی به این گونه مطرح نشد. فقهای‏‎ ‎‏بعدی مقداری آن را توسعه دادند تا این که امام آن را بسیار گسترده بیان کردند که البته در‏‎ ‎‏اول به خیلی از ذائقه ها تلخ آمد. این ها نه از باب قیاس بود و نه از باب استحسان بلکه از‏‎ ‎‏نصوصی مثل مقبوله عمر بن حنظله یا ‏‏«فامّا الحوادث الواقعه»‏‏ و آیۀ ‏‏«انّما ولیّکم الله»‏‏ به دست‏‎ ‎‏آمده بود. این مسئله به هوش، زیرکی و تسلط فقیه در مبانی بستگی دارد. به همین دلیل‏‎ ‎‏فرموده اند یک فقیه باید علوم تفسیر، معانی بیان، ادبیات، جغرافیا و امثال آن را بداند.‏‎ ‎‏ریشۀ همۀ این مسائل در روایات است؛ مثلاً مسئله نماز در مناطق قطبی که شش ماه روز‏‎ ‎‏است و شش ماه شب، الآن مطرح شده است و فقیه می تواند با استفاده از اصول، حکم‏‎ ‎‏آن را به دست آورد.‏

‏‏* اصول و مبانی در واقع شرط لازم فقه سنتی هستند نه شرط کافی و چنان که‏‎ ‎‏مستحضرید چون در طول تاریخ، حکومت در دست فقها نبوده، بسیاری از مباحث‏‎ ‎‏حدود، قیاس و دیات یا مطرح نشده یا کم تر از دیگر ابواب فقه بوده است. مسئله‏‎ ‎‏حکومت را هم اساساً محال وقوعی می دانستند. لذا تنها بعضی از فقها مثل صاحب‏‎ ‎‏جواهر یا صاحب مفتاح الکرامة این مباحث را مطرح کرده اند.‏

‏‏از سوی دیگر، برداشت فقها از اصول و مبانی متفاوت است و به قول، شهید‏‎ ‎‏مطهری: «فتوای مجتهد روستایی، بوی روستا و فتوای مجتهد شهری بوی شهر‏‎ ‎‏می دهد.» بنابراین، می توان گفت: مجتهدی که جهان را دیده و از حقوق، سیاست،‏‎ ‎‏مدیریت و تخصص های مختلف جهان آگاهی دارد، برداشت وی از مسائل حکومتی و‏‎ ‎‏سیاسی با برداشت مجتهدی که تنها به کتاب های سنتی اکتفا کرده است فرق عمده دارد‏‎ ‎‏که امروزه همین مسئله در جوامع دانشگاهی تحت عنوان تئوریک قبض و بسط‏‎ ‎‎‏شریعت دامن زده می شود.‏

‏‏*‏‏به نظر شما منظور امام نیز همین است یا این که مقصودشان غیر از آن چیزی است‏‎ ‎‏که بعضی خواسته اند استفاده کنند؟‏

‏‏ این سخن شهید مطهری کاملاً صحیح است. جهان ما هم الآن جهانی نیست که‏‎ ‎‏فقیهی در گوشه ای بنشیند و دور خودش کتاب و روایت بگذارد، اما از وسائل ارتباط‏‎ ‎‏جمعی که الآن هست بی اطلاع باشد. لذا امام همیشه می فرمود: شما در استنباط احکام‏‎ ‎‏روی استدلال و دقت عقلی تنها تکیه نکنید بلکه بروید در میان بازار تا ببینید آن ها از این‏‎ ‎‏مطلب چه استفاده ای می کنند. یک مثال ساده بگویم: شما بلوغ و تمییز بچه ها را در صد‏‎ ‎‏سال قبل با الآن بسنجید. اصل بلوغ یک معیاری دارد، اما در خصوص بلوغ فکری آن روز‏‎ ‎‏ممکن بود یک شخص هفده یا هجده ساله به مقام تمییز نرسد، اما الآن کسی که هنوز به‏‎ ‎‏پانزده سالگی هم نرسیده است بعضی از مسائل را تشخیص می دهد، لذا می گوییم یک‏‎ ‎‏فقیه روستایی فکرش بسته به همان محیط است، اما اگر رادیو و تلویزیون در اختیارش‏‎ ‎‏باشد دیدش بازتر می شود.‏

‏‏در زمان ما یک فقیه باید این مسائل پیش آمده را بر اساس تفکر و دید خارجی با آن‏‎ ‎‏روایات تطبیق دهد. همان طوری که فرمودید زمانی می گفتیم قضا را چرا بخوانیم؟‏‎ ‎‏حدود و دیات و قصاص را چرا بخوانیم؟ اما الآن می بینیم که نیاز به قضا داریم و در میان‏‎ ‎‏فقها صاحب جواهر آن را از همه مفصل تر بحث کرده است. الآن هم مسائلی پیش آمده‏‎ ‎‏است که هیچ کدام قبلاً مطرح نبوده، حال مگر می شود فقیهی تنها بر اساس اندوخته های‏‎ ‎‏ذهنی خود به روایات مراجعه کند؟‏ ‏‏امام می فرماید: ما نمی توانیم ظواهر را با آن دقت های عقلی تطبیق بدهیم بلکه‏‎ ‎‏ظواهری که اطمینان آور باشد، کافی است؛ مثلاً این مسئله که اقرار یا بینه باید کاملاً‏‎ ‎‏صراحت داشته باشد یا نه، می فرمودند: همین ظواهری که بر ایمان اطمینان آور باشد‏‎ ‎‏کفایت می کند. آن زمان با این زمان فرق نمی کند و اگر قضا و حکومت در آن زمان نبود و‏‎ ‎‏الآن پیش آمده است، ریشه در آن جا دارد، منتها فقیه باید جوانب آن را نگاه کند و ببیند‏‎ ‎‏که آیا جامعه و دنیا با این مسئله تطابق دارد یا نه؟‏ ‏‏در جایی هم که مسئله ای در روایات اصلاً وجود ندارد قواعدی را ذکر کرده اند که از‏‎ ‎‎‏آن قواعد بیرون نیست. دو فقیه یک روایت را می بینند و دو جور فتوا می دهند، این دو‏‎ ‎‏نظر از کجاست؟‏ ‏‏هر چه زمان می گذرد این مسائل گسترده تر می شود و فقیه می تواند روایات و اصول را‏‎ ‎‏با مسائل روز تطبیق بدهد.‏

‏‏* با توجه به اهمیت مشاوره در مسائل نوپیدایی مثل مسائل پول، آیا یک فقیه‏‎ ‎‏واقعاً می تواند بدون مشاوران قوی این تطبیق را انجام بدهد؟ چون ممکن است‏‎ ‎‏دیدگاه وی با مشاوره عوض بشود.‏

‏‏ همان طور که اشاره کردید، فقیهی که درس بخواند ولی تدریس و مشاوره نداشته‏‎ ‎‏باشد، استنباط حکمی او با فقیهی که درس و بحث و شورای استفتایی دارد فرق می کند،‏‎ ‎‏به همین علت فقهای ما تا آخرین لحظۀ عمر تدریس و بحث دارند یا شورای استفتایی‏‎ ‎‏داشتند که مثلاً در قضیۀ پول یا مهریۀ زنان گفتند: نمی شود به مهریۀ پنجاه سال قبل اکتفا‏‎ ‎‏کرد بلکه باید ارزش پولی را در نظر گرفت. فقیه برای بحث و نقادی باید جوان های‏‎ ‎‏خوش فکر را جمع کند و بعد از مشورت با آن ها فتوای پخته ای را ارائه دهد.‏ ‏‏یادم می آید در مسئله ای چند متخصص داخلی و خارجی با امام صحبت کردند که‏‎ ‎‏چون گزارش های مختلفی داده بودند، امام روی یک دسته ای نکرد. در یک کلام نظر امام‏‎ ‎‏این بود که همین فقیه جواهری می تواند دنیا را حفظ کند، تشکیل حکومت بدهد، با دنیا‏‎ ‎‏روابط داشته باشد. اما بستگی به این دارد که فقیه از آن چگونه استفاده کند، نه این که‏‎ ‎‏خود کتاب جواهر کافی باشد، بلکه ممکن است حرف صاحب جواهر هم در مواردی رد‏‎ ‎‏شود و فقه جواهری به این معنا نیست که نتوان کتاب جواهر را نقد کرد. بنابراین، فقیه‏‎ ‎‏باید اسلحه در دست داشته باشد تا بتواند جواب گو باشد و در نتیجه فکر امام خمینی،‏‎ ‎‏انقلاب و ارزش های ما زنده بماند و اگر خدای ناکرده این فکر ضربه ببیند یک گروه و‏‎ ‎‏دسته ضربه نمی بیند بلکه اسلام ضربه می بیند.‏

کتاب امام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمی، صفحه ۳۲۳

‏‎

. انتهای پیام /*