ساعت ۹ شب وارد شهر پاریس شدیم. امام خمینی(ره) در دهی به نام «نوفل لوشاتو» حضور داشتند که با پایتخت فرانسه فاصله داشت و بنده اصرار کردم که همان شب باید خدمت امام برسیم و ایشان را ملاقات کنم. شبی که وارد پایتخت فرانسه شدیم هوا سرد و بارانی بود؛ با اصرار بنده و به اتفاق دیگر دوستان همراه، به سمت محل استقرار امام خمینی(ره) درنوفل لوشاتو حرکت کردیم. محل اقامت امام راحل دو حیاط داشت که یکی محل سکونت امام و خانواده ایشان بود و دیگری محل دفتر و دیدارهای امام راحل بود. افرادی که خدمت آقا بودند می گفتند که امام هیچ کسی را شب به حضور نمی پذیرفتند، اما وقتی اطلاع دادندکه بنده از ایران خدمت ایشان رسیدم، امام فرمودند همین الآن بیایند. حجت الاسلام مصطفوی از روحانیان مبارز و ذی نفوذ شهرستان سوادکوه و همچنین حجت الاسلام جعفر شجونی(ره) و فردی به نام آقای لطیفی که شخصیتی خدمت گذار در دستگاه روحانیت و دیانت بودند، بنده را همراهی می کردند. بنده و همراهان، خدمت امام خمینی(ره) رسیدیم و پس از سلام و احوالپرسی، امام خطاب به بنده فرمودند ما رفقایمان را در حال جوانی ترک کردیم و حالا در حال پیری می بینیم. بنده در پاسخ به این جمله امام خمینی(ره) گفتم: «بنده خیلی زودتر از اینها می خواستم خدمت شما برسم، اما والده حقیر مدتی است که به رحمت خدا رفتند و به همین دلیل تا اربعین ایشان به اتمام برسد طول کشید.» ما در پاریس مکانی برای ماندن در اختیار نداشتیم؛ به طور تصادفی فردی که اهل سوادکوه استان مازندران بود و در آن کشور در حال تحصیل بود، ما را شناخت و با معرفی خود، ما را به منزل خود دعوت کرد. منزل این فرد در پاریس بود، اما هر شب به دستور امام راحل ما را خدمت ایشان می برد و بنده و امام خمینی(ره) شبها به صورت خصوصی در باب مسائل مختلف با هم گفت و گو می کردیم. وقتی در نوفل لوشاتو خدمت امام رسیدم، اعلام همبستگی عشایر و مردم سوادکوه را خدمت امام رساندم؛ امام فرمودند که به وکلا بگو که استعفا دهند. به نماینده ساری گفتم ولی نپذیرفت، اما نماینده سوادکوه استعفا داد و وقتی خبر استعفای نماینده سوادکوه در مجلس را در خدمت امام عرض کردم، ایشان ابراز خرسندی کردند. امام راحل وقتی دیدند که نماینده سوادکوه در تبعیت از سخنان ایشان استعفا داد و مردم ساری و سوادکوه نیز تبعیت می کنند نامه تشکرآمیز و محبت آمیزی را در پاریس خطاب به مردم سوادکوه نوشتند. پس از نخستین ملاقات با امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو، ایشان فرمودند هر شب به اینجا بیایید. شب اول در دفتر آقا ماندیم و فردا صبح خدمت امام رسیدیم. ایشان نماز ظهر را به جماعت در چادری بالای حیاط اقامه می کردند و ما همه رفتیم نماز جماعت امام. یک مرتبه دیدم که بعد از نماز امام بلند شدند و با جدیت گفتند من راه را باز می کنم و معلوم شد که بختیار از ورود امام ممانعت کرده است و این در حالی بود که امام قرار بود سه - چهار روز دیگر به کشور بازگردند. این حرکت امام موجب راهپیمایی شد و مردم نیز همراه امام حرکت کردند و امام نیز جلودار این جمعیت بودند و در اعتراض به اقدام بختیار راهپیمایی کردند. آنگونه که آیت الله نظری خادم الشریعه نقل می کند: وقتی راه باز شد، امام خمینی(ره) به همراهان خود گفتند که «شیخ عبدالله نیز با ما بیاید [درپروازانقاب.»] روزقبل یعنی یازدهم، عده ای از دوستان و خبرنگاران به تهران بازگشتند. روز دوازدهم وقتی به تهران رسیدیم جمعیت بی شماری به استقبال امام آمده بودند. وقتی پیاده شدیم، جمعیت بسیار زیاد بود و رفتن نیز مشکل بود. من تا دانشگاه به زحمت آمدم و دیدم به دلیل ازدحام جمعیت نمی توانم ادامه دهم و بعد به منزل اخوی خود در تهران رفتم. «مرکز‌حفظ ‌و‌ نشر آثار ‌آیت‌ الله ‌شیخ‌ ‌ عبدالله ‌نظری‌ خادم ‌الشریعه»

(منبع: حریم امام شماره ۴۴۳، ص ۸)

. انتهای پیام /*