پرتال امام خمینی : یادداشت/  از شهید مصطفی چمران، به عنوان یکی از موفق‌ترین افراد تاریخ انقلاب اسلامی یاد می شود. کسی که رتبه 15 کنکور سراسری را آورد، از بهترین دانشگاه‌های کالیفرنیا و تگزاس دعوت نامه گرفت و حتی سازمان ناسا هم آرزوی داشتن او را داشت. دکتر چمران کاندیدای جایزه نوبل شده بود، اما چون در راه اسلام نبود، این جایزه به او داده نشد و او هم به خدمت در راه اسلام پرداخت. زندگی نامه شهید چمران مملوء از پستی بلندی‌هایی است که هر یک از آن‌ها درسی است و اگر آن‌ها را یاد بگیریم، می توانیم به موفقیت های بسیار مهم و بزرگی مثل خود او برسیم.

  دکتر چمران در رشته مهندسی الکترومانیک تحصیل می‌کرد؛ رشته‌ای که کمتر کسی قادر به فهمیدن مطالب آن بود. اما کار چمران آنقدر خوب بود که مورد توجه غربی‌ها قرار گرفت و از طرف دانشگاه تگزاس ای اند ام به او نامه‌ای فرستاده شد که در آن دانشگاه قبول شده و دولت او را بورسیه می‌کند. شهید مصطفی چمران اصلاً دوست نداشت که به آمریکا برود، زیرا آنجا با روحیات او سازگار نبود و علاقه‌ای هم به رفتن نداشت. اما از طرفی دیگر می‌خواست به هدف اصلی خودش برسد، هدفی که سالیان سال برای آن تلاش کرده بود. حالا فرصتی پیش آمده بود که آن را جهانی کند. درنهایت آقا مصطفی دانشگاه رفتن را انتخاب کرد، چرا که با هدف او مرتبط بود. شهید مصطفی چمران بعد از این که تحصیلات خود در دانشگاه ای اند ام تگزاس به پایان رساند، برای گرفتن مدرک دکترا به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت و در رشته فیزیک پلاسما مشغول به درس خواندن شد. آقا مصطفی در آنجا هم گرد و خاک به پا کرد و ایده‌های شگفت انگیزی را به اساتید دانشگاه ارائه داد. به طوری که پایان نامه او، مرجع دو مقاله علمی در همان رشته شد. همین کارنامه درخشان او باعث شد که آزمایشگاه‌هایی مثل جت ناسا و آزمایشگاه بل او را به استخدام خود در بیاورند، آزمایشگاه‌هایی که هر یک از آن‌ها در زمینه تکنولوژی و فناوری بسیار پیشرفته هستند.

 چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت. وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود.

 شهید چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‌های پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد. او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » شرکت فعال داشت. پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی(س) صادر شد و به ارتش فرمان داده شد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد. به دنبال آن در عرض 15 روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت. دکتر مصطفی چمران بعد از بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به وزارت دفاع منصوب شد. وی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گرد خود جمع کرد و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‌های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادهای نظامی خود را از جمله حمله به بستان ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت. در سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. چمران در منطقه دهلاویه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپاره‌های دشمن به شهادت رسید.

 

با وجود این نکات، دیگر ویژگی های اخلاقی او نیز باعث ماندگاری نام او در بین نسل جوان امروزی است. او در قسمی از وصیت نامه خود می نویسد: به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنائی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم. عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته‌ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می‌رهاند، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می ‌رند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است. برای مرگ آماده شده‌ام و این امری است طبیعی، که مدت‌هاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها برید‌ه‌ام. همه چیز را ترک گفته‌ام. علائق را زیر پا گذاشته‌ام. قید و بندها را پاره کرده‌ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم.

 

در جلد دوم کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی که به همت موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(س) به انتشار رسیده خاطره ای از این شهید بزرگوار روایت شده که به شرح زیر است:

‏‏«چمران ویژگیهای اخلاقی ممتازی داشت. این خصوصیات به ندرت در افراد جمع ‏‎ ‎‏می‌شود. او در عین‌حال که یک متخصص بود، معلم هم بود. هم اندیشمند بود هم ‏‎ ‎‏تلاشگر. هم نظامی ‌بود و روحیه سلحشوری داشت و هم یک عارف و مبلغ و مروج. ‏‎ ‎‏خیلی هم عاطفی بود.‏ یک بار به همراه‏‎ ‎ او در بیروت بودم. حدود ساعت دو بعد از ظهر برگشتیم به صور. او سرحال و قبراق ‏‎ ‎‏بود. البته از شب قبل کم‌خوابی داشت چون به خاطر احتمال حمله اسرائیل به نبطیه ‏‎ ‎‏آماده‌باش داده بودند. به موسسه آمدیم و ماشین را پارک کرد. با همدیگر به طرف ‏‎ ‎‏ایوانی که رو به رویش حیاط موسسه و زمین ورزش بود آمدیم، در ایوان، فرزند ‏‎ ‎‏چمران ـ جمال ـ دوید جلوی پدر و او را محکم بغل کرد. شاید این حالت ده پانزده ‏‎ ‎‏ثانیه بیشتر طول نکشید که دیدم چمران یکدفعه جمال را گذاشت زمین و دوید به ‏‎ ‎‏طرف راهرو و از پله‌ها بالا رفت. ‏من خیلی تعجب کردم. دنبالش رفتم، دیدم در دفتر کارش روی کاناپه نشسته و بلند ‏‎ ‎‏گریه می‌کند. من به سر و شانه‌اش دست کشیدم و گفتم مصطفی چه شده؟ او اشکش ‏‎ ‎‏را پاک کرد و گفت: «صحنه‌ای دیدم که اگر تو دیده بودی قدرت تحمل من را هم ‏‎ ‎‏نداشتی. وقتی جمال را بغل کردم و بوسیدم چشمم افتاد به یک پسر چهار ساله یتیم به ‏‎ ‎‏نام بلال که آنجا پیش یک ستون ایستاده بود و با یک حسرتی به جمال نگاه می‌کرد. من ‏‎ ‎‏این صحنه را که دیدم شرمم آمد که چطور در حضور یک بچه یتیم به خودم اجازه دادم ‏‎ ‎‏که پسرم را بغل کنم.» و نگران بود که چگونه از دل این بچه در بیاورد.‏د دکتر چمران به پسر کوچکش، جمال، بسیار علاقه داشت. پس از بازگشت خانواده‌اش ‏‎ ‎‏به امریکا. وقتی اسم جمال را می‌برد گویی در دل چمران آتشی زبانه می‌کشید. یک روز ‏‎ ‎‏در موسسه جبل عامل مشغول خوردن ناهار بودیم. من احساس کردم که چمران به فکر ‏‎ ‎‏فرورفته است. از این حالتها زیاد داشت. ناگهان گفت: جمال را بگیر! آنگاه به خودش ‏‎ ‎‏آمد، ولی اشک در چشمش جمع شده بود. از ما عذرخواهی کرد، اما معلوم بود در ‏‎ ‎‏حالت عادی نیست. سه چهار ساعت بعد، نزدیک غروب از امریکا خبر دادند که ‏‎ ‎‏متاسفانه جمال داخل استخر افتاده و غرق شده است. هنگامی ‌که به طرف استخر ‏‎ ‎‏می‌رفته است، خانم دکتر چمران از بالکن او را می‌دیده، می‌گوید جمال را بگیرید. آن ‏‎ ‎‏لحظه که ما فریاد چمران را شنیدیم در واقع فریاد همسرش بود که از دهان چمران ‏‎ ‎‏خارج شده بود. گویا می‌دیده فرزندش در استخر می‌افتد. یکی دو ساعتی کنارش بودیم ‏‎ ‎‏تا به لحاظ عاطفی او را آرام کنیم. اما او خیلی زود که واقعاً جای تعجب داشت به ‏‎حالت عادی بازگشت و برنامه‌هایش را آغاز کرد.‏»

 ‎

 

در بخش دیگری از همین کتاب به ارائه وصیت نامه دکتر چمران به امام صدر پرداخته شده که در ادامه می خوانید:

‏«وصیت می‌کنم...‏ وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می‌دارم! به معبود من! به معشوق ‏‎ ‎‏من، به امام موسی صدر، کسی که او را مظهر علی می‌دانم، او را وارث حسین می‌خوانم، ‏‎ ‎‏کسی که رمز طائفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، ‏‎ ‎‏مبارزه، سرسختی، حق‌طلبی و بالاخره شهادت است. آری به امام موسی وصیت می‌کنم...‏ برای مرگ آماده شده‌ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام. ‏‎ ‎‏ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم. ‏‎ ‎‏خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده‌ام. همه‌چیز را ترک گفته‌ام. علائق را زیر پا ‏‎ ‎‏گذاشته‌ام. قید و بندها را پاره کرده‌ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز ‏‎ ‎‏به استقبال شهادت می‌روم.‏»

 

 

از مهم‌ترین خصوصیاتی که شهید چمران در زندگی خود داشت می‌توان به تواضع، مهارت تصمیم گیری مناسب، فروتنی و آزاده خواهی اشاره کرد. چمران آزاده خواه بود و نگذاشت کسی به او زور بگوید، درست مثل زمان دانشگاه. وقتی که در دانشگاه تگزاس درس می‌خواند یکی از اساتید گفته بود هر کسی که کروات بزند 2 نمره می‌گیرد. یعنی امتحان را از 18 حساب می‌کرد و 2 نمره برای ظاهر در نظر گرفته بود. همه می‌دانستند که منظور استاد با چمران بود. اما در روز ارائه چمران مثل همیشه با لباس‌های گشاد و بدون کروات بر سر صحنه حاضر شد. خیلی خوب مطالب خود را ارئه کرد و درنهایت نمره 18 کامل را گرفت. نمره‌ای که بالاترین نمره کلاس شد. چمران مثل همیشه نگذاشت که کسی به او زور بگوید و  او را از مسیرش منحرف کند. شهید مصطفی چمران متواضع بود؛ چون برای این که بتواند به مسلمانان جهان کمک کند، تمام پل‌های پشت سرش در دنیای علم و تکنولوژی را خراب کرد و به جنگ با ظالمان دنیا پرداخت. برای این که بهتر بتوانید چیزهایی را که می‌گویم درک کنید، به جنبش‌هایی که در کشورهای مختلف به راه انداخته است نگاه کنید. جنبش‌هایی که تنها رهبرانی مثل گاندی، موسی صدر و نلسون ماندلا با آن همه تجربه بعد از سال‌ها توانستند به راه بیندازند.

 

در نهایت وقتی که خوزستان به دکتر چمران نیاز پیدا کرد، او رفت و با دلیری تمام درمقابل متجاوزان ایستاد و در نهایت هم در راه خدا شهید شد.

 

 

 

 

 

 

. انتهای پیام /*