پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۹۷/ محمد رجائی نژاد

مقدمه

در نقطه مقابل «اسلام ناب محمدی» که اسلام رحمانی، با پایه عقلانیت و توجه به زمان و مکان و... است؛ نوعی برداشت از اسلام است که در ادبیات امام خمینی از آن به عنوان «اسلام آمریکایی» یاد می شود. در مبانی و اصول رفتاری این نوع از اسلام دگرگونی های بسیاری رخ داده است. بر اساس بینش و اندیشه حضرت امام، این نوع اسلام، وارونه شده و دینی بی محتوا و متظاهر و یاری گر قدرت های استکباری و استبدادی است. به همین دلیل هم حمایت های قدرت های استکباری، اعم از غربی و شرقی را در پی دارد. این نوع برداشت از دین - به ویژه از دین اسلام - بیشتر متناسب با اهداف جریان سرمایه داری و گروه های ظالم در جهان است که عموماً منافع آنها در تضاد با اسلام راستین قرار دارد.

در اسلام امریکایی دیانت جدای از سیاست تعریف می شود. درحالی که در اسلام ناب دیانت و سیاست دو روی آن هستند و مبارزه و مقابله با مستکبران و دفاع از ستم دیدگان از اهداف آن است. یکی دیگر از ویژگی های اسلام آمریکایی که عاملی برای شناسایی و تفکیک از اسلام اصیل می باشد، ویژگی هم پوشانی این نوع اسلام در قالب اسلام راستین است، با این توضیح که اسلام آمریکایی بر خلاف محتوای ناصحیحی که دارد، توجه ویژه ای برای حفظ ظواهر و رعایت شعائر نمادین دین قائل است.

امام خمینی همواره پشتیبان اسلام ناب محمدی بود، و اسلامِ پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلامِ عارفانِ مبارزه جو را اسلام ناب محمدی می دانست و در مقابل، اسلام سرمایه داران، متکبران، مرفهان بی درد، منافقان، راحت طلبان و فرصت طلبان را مظهر اسلام آمریکایی معرفی می کرد. معرفی این دو نوع برداشت از اسلام به گونه ای برایشان اهمیت داشت که در دو سال پایانی عمر شریفشان، با پیام های پیاپی ویژگی های آنها را بیان کرد؛ ازجمله در پیام قبولی قطعنامه ۵۹۸، فرمان تشکیل بسیج دانشجویی و پیام به هنرمندان می توان آن را دید.

اسلام آمریکایی و مفهوم آن

برداشت های انحرافی و غلط و ناقص از اسلام، در تاریخ اسلام کم نبوده است. همیشه راستی و ناراستی، سره و ناسره در رقابت با هم بوده اند. از سویی عالمان اسلام شناس آگاه و دلسوز هم بوده اند که دل در گرو اسلام ناب داشتند و با برداشت های انحرافی مبارزه کرده اند. به ویژه در یک صد سال اخیر عالمانی دغدغه مند در پی احیای دین در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه دست به اقداماتی زدند؛ اما انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی یکی از گسترده ترین، ژرف ترین و موفق ترین آنها بود که از هر جهت با هیچ کدام از آنها نمی توان آن را مقایسه کرد.

امام خمینی از آغاز روشن گری های خود از سال ۱۳۲۳ و نیز آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۱ تلاش کرد با شناساندن اسلام راستین به جامعه، اداره حکومت را بر اساس آن رقم بزند. (امام خمینی، کشف اسرار، ص ۱۷۹ - ۱۸۵؛ همو، ولایت فقیه، ص ۱۰) و سرانجام نیز موفق شد حکومت اسلامی دلخواه خود را برپا کند. برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران فرصت مناسبی برای اجرای اسلام ناب محمدی ایجاد کرد؛ در عین حال برداشت های مختلف و گاه بی راهه از اسلام، به طرح موضوع اسلام آمریکایی کشیده شد که نقطه مقابل اسلام ناب بود.

اصطلاح «اسلام ناب محمدی» از نوآوری های امام خمینی است که از اواخر دهه شصت در ادبیات سیاسی کشور رایج شده است. ایشان نخستین بار در ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ از اسلام اصیل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامی» یاد کرد (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۹۲) و ۱۱ فروردین ۱۳۶۷ در پیام به ملت ایران به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» را به کار برد و اسلام برابر آن را «اسلام آمریکایی» نام نهاد. (همان، ج ۲۱، ص ۹ - ۱۱) البته در پیام ها و سخنرانی های بعدی، ابعاد و زوایای آنها را تشریح کرد.

در بیان مفهوم «اسلام آمریکایی»، امام خمینی برای فهم بهتر و دقیق تر، آن را به صدر اسلام نسبت می داد؛ یعنی اسلامِ پیغمبر اکرم (ص) و اولیای ایشان را اسلام ناب، و اسلام ساختگیِ امثال معاویه و دیگر حکومت های غاصب و جائر را تا کنون، اسلام آمریکایی می دانست. یعنی اسلامی که دولت های دست نشانده استعمار و استکبار به وجود آورده اند تا اغراض شوم استعمارگران تأمین گردد. (همان، ج ۲، ص ۴۸۶) از نگاه ایشان از صدر اسلام تا کنون خط اسلام آمریکایی در میان مسلمانان وجود داشته است؛ خط راحت طلبی که تلاش کرده است در عین عبادت خدا، طعمه خود را یافته، راحت و بی دغدغه زندگی کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) افرادی که همّشان، علفشان است (نهج البلاغه، ن ۴۵، ۴۴۱) و کاری با ظلم و بی دادگری ظالمان زمان ندارند. به جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهان بی درد باور ندارند. (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۵۲۰؛ ج ۲۱، ص ۸۵)

امام خمینی، اسلام آمریکایی را اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام نفاق و دورویی، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، (همان، ج ۲۱، ص ۱۱) اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام روحانیان درباری، اسلام مقدس نماهای حوزه های علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها (همان، ص ۸۰) اسلام سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی (همان، ص ۱۴۵) شمرده است.

با این نگاه امام خمینی، به راستی، یکی از ویژگی های اسلام آمریکایی که عاملی برای شناسایی و تفکیک از اسلام حقیقی است، ویژگی هم پوشانی این نوع اسلام در قالب اسلام راستین است؛ با این توضیح که برخلاف محتوای ناصحیحی که دارد، توجه ویژه ای برای حفظ ظواهر و رعایت شعائر نمادین دین قائل هست. به عنوان نمونه بااین که انجام فرائض دینی بر تمام مسلمین واجب شمرده شده، لکن اصل حرّیت و آزادگی در دین اسلام و سرتعظیم فرود نیاوردن در مقابل ظالمان از اصول اساسی آن محسوب می شود؛ اما آنچه که مشاهده می شود این است که گاهی به بهانه به جای آوردن سنت نبوی، و گاهی به بهانه تعظیم شعائر دینی دست به بدعت هایی می زنند که نه با منابع اسلامی و نه با مبانی عقلی جور درمی آید، بلکه تنها ادعایی از اسلام گرایی است که می توان به جرأت گفت که مصداق آیه شریفه «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ (بقره، ۱۱) و چون به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید، می گویند ما خود اصلاح گر هستیم» می باشند. همانگونه که رهبر نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای نیز در یکی از پیام هایشان گفتند باورمندان و سردمداران اسلام آمریکایی ممکن است در لباس یک عالم دینی باشند. (بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی، ۱۴ / ۳ / ۱۳۹۵)

شاخصه های اسلام آمریکایی

ویژگی های اسلام آمریکایی باتوجه به ویژگی های یادشده برای اسلام ناب محمدی، بهتر و آسان تر مشخص می گردد که در بخش نخست - شماره قبلی حریم امام - به آن پرداختیم؛ اما امام خمینی تلاش کرده است با نمایاندن نشانه های عینی اسلام آمریکایی، آن را در عصر کنونی هرچه بیشتر بازشناسی کنند تا آیندگان نیز به راحتی بتوانند دو خط اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را شناسایی نمایند. برخی از این ویژگی ها باتوجه به آثار حضرت امام چنین است:

۱. راحت طلبی

قرآن کریم دین داری را دارای چارچوب هایی می داند و سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز نشانگر آن است که دین داری دارای ضوابط و شرایطی است و انسان نباید فکر کند بی هدف رها شده (قیامت، ۳۶) و زبانی به دین و ایمان اقرار نماید، کفایت کرده و به حال خود رها شده و آزمایش نمی شود. (عنکبوت، ۲) راحت طلبی حالتی در انسان ایجاد می کند که اندک اندک همه مفاهیم اعتقادی او را دگرگون می سازد. انسان راحت طلب مفاهیم دین را به گونه ای توجیه و تفسیر می کند که با امیال و هواهای نفسانی او در تزاحم نباشد و تکلیفی برایش ایجاد نکند. از نگاه امام خمینی اسلام حقیقی مخالف اینگونه برداشت هاست. اسلام راستین ظلم ستیز است (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۶۴) و هر نوع ظلم ستیزی با راحت طلبی قابل جمع نبوده و در تضاد است. لذا راحت طلبی یکی از ویژگی های اسلام آمریکایی است. (همان، ج ۲۱، ص ۱۱ و ۸۶)

امام خمینی بر این باور است که مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است و همه انبیا (ع) و اولیای بزرگ، تمام عمرشان را صرف مبارزه با بیدادگری کردند و اگر بنابر راحت طلبی بود، قیام امام حسین(ع) پدید نمی آمد (همان، ج ۱۴، ص ۵۲۰ - ۵۲۱) و ملتی که می خواهد مستقل و آزاد باشد و وابسته و تحت سلطه نباشد، باید برای همه چیز مهیا باشد و راحت طلبی را کنار بگذارد. (همان، ۵۲۲)

از دیدگاه امام خمینی راحت طلبی چند رُویه و سویه دارد؛ روی دیگر راحت طلبی سازش با ستم کاران و مستبدان است. برای همین اسلام آمریکایی را اسلام ذلت، نکبت، فریب و سازش و اسارت و فرومایگی می نامد. (همان، ج ۲۱، ص ۸۰ و ۱۴۵) و مردم و مسئولان نظام را هشدار می دهد که مواظب باشند به این بلا دچار نشوند.

۲. سرمایه داری ظالمانه

در اقتصاد سیاسی موضوع سرمایه داری و سرمایه داران از مباحث مهم و تأثیرگذاری است که در ایران پس از جمهوری اسلامی نیز همیشه یکی از جستارها و بگو مگوهای محافل سیاسی و جناحی بوده است. واژه سرمایه داری علاوه بر «نظام اقتصادی سرمایه داری» به جمع کردن و داشتن مال و ثروت و انباشت سرمایه نیز گفته می شود. این دو معنا از سرمایه داری در کلام و بیان امام خمینی، بدون ورود به بحث های فنی و تخصصی آمده است.

سرمایه و سرمایه داری تا زمانی که از راه کسب حلال و قانونی باشد و از حالت ابزاری خارج نشود، پذیرفته شده است. قرآن کریم نیز با تبدیل شدن مال و ثروت به هدف و انباشت سرمایه و انفاق نکردن آن مخالف است و چنین سرمایه دارانی را مستحق عذاب دردناک می داند (توبه، ۳۴) و مال دوستی، حرص و زیاده خواهی در مال و تفاخر به آن را نهی و رد کرده است. (تکاثر، ۱؛ حدید، ۲۰؛ همزه، ۱ - ۲) بر همین اساس اگرچه برپایه اصول اسلامی هر کس دارنده آنچه از کار خویش به دست آورده می باشد؛ (نساء، ۳۲) اما اسلام با گذاشتن محدودیت هایی، استفاده از مالکیت را به این شرط مشروع دانسته است که ضرر و زیانی به دیگران و جامعه نرسد. برای مثال تسلط مالکانه را مجوز احتکار، اسراف و تبذیر نمی داند. اسلام با حرام کردن فعالیت های اقتصادی ای که مانع تحقق ارزش های معنوی و رشد و ارتقای انسانی اند؛ - مانند ربا، قمار و انواع گوناگون معاملات حرام - محدودیت بیشتری در آزادی اقتصادی و استفاده از حق مالکیت قائل شده است. (عمید زنجانی، ج ۱، ص ۵۴۰ - ۵۴۱)

امام خمینی در کاربرد واژه «سرمایه داری» ضمن پذیرش مالکیت و بیان مبانی آن، به تبیین و نقد «نظام اقتصادی سرمایه داری» موجود در غرب پرداخته و آن را به همان شکل غرب نمی پذیرد. ایشان معتقد بود اقتصاد اسلامی، نظامی متعادل است که مالکیت خصوصی را به رسمیت می شناسد و آن را در دایره ای معین و محدود محترم می شمارد و نظارت و هدایت آن، دستورها و احکامی دارد که عدالت اجتماعی را تضمین می کند. (صحیفه امام، ج ۵، ص ۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۲۱، ص ۴۴۴) از دیدگاه امام خمینی اجرای درست احکام و قوانین اقتصادی اسلام موجب رشد و ترقی اقتصاد جامعه می شود و میان برخورداری از مال و ثروت و سرمایه داری که با نوعی ظلم و زیرپاگذاشتن حقوق دیگران همراه است، فاصله است و این دو با هم جمع نمی شوند. (همان، ج ۴، ص ۵۱ و ۲۴۲) از نظر ایشان حکومت و افزایش قدرت آن در راستای مصالح اجتماعی، نقش مهمی در تعدیل ثروت و توزیع مجدد آن خواهد داشت و این موجب منع انباشت سرمایه نزد گروهی خاص، خواهد شد. (همان، ج ۵، ص ۲۹۱ - ۲۹۲)

امام خمینی در نظام اقتصادی کشور بر رعایت سه شاخص مهم پافشاری داشتند؛ «حفظ منافع محرومان»، «گسترش مشارکت عمومی مردم» و «مبارزه با زراندوزان» که این سه شاخص وجه تمایز تفکر اقتصادی ایشان با اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی حاکم بر جهان بود. (همان، ج ۲۰، ص ۳۴۰) ایشان یک نگاه اخلاقی و انسانی هم به ثروت و سرمایه داشتند و معتقد بود اگرچه آنها از راه مشروع به دست آمده باشد، اما درصورتی که همراه با انسانیت و اخلاق نباشد و رفتارهایی مثل کاخ نشینی، اشرافیت، اسراف، بی بندوباری، حرص و طمع، بی توجهی به محرومان، دورویی و نفاق و... را در پی داشته باشد، (همان، ج ۱۷، ص ۳۷۴ - ۳۷۶، ۱۸۴، ۳۷۸ و ۵۳۰؛ ج ۲۱، ص ۴۴۶ - ۴۴۷) مذموم و منفی است.

امام خمینی که اسلام را منادی تحقق عدالت اجتماعی می دانست، ازجمله وظایف نظام اسلامی در برابر سرمایه و سرمایه داری را مقابله با ثروت های بادآورده و سرمایه های نامشروع، مصادره و بازگرداندن آنها به صاحبان حق، اولویت قراردادن مصالح محرومان هنگام تصمیمات، اختصاص ندادن همه پست ها و مقام های کلیدی به سرمایه داران و جلوگیری از نفوذ فرهنگ سرمایه داری در نظام اسلامی می دانست. (همان، ج ۵، ص ۲۱۵؛ ج ۶، ص ۳۲۹ - ۳۳۰؛ ج ۱۰، ص ۴۹۹؛ ج ۲۰، ص ۳۳۳؛ ج ۲۱، ص ۴۲۲) از نظر ایشان، ویژگی اشرافیت این است که چون همیشه ترس از مقام و موقعیت در آن وجود دارد، به زیردست ها ظلم کرده و زور می گویند، و از بالادست ها، ازجمله قدرت های خارجی، ترس داشته و اطاعت تحقیرانه و توسری خوری دارند و هیچ وقت درد و مشکلات محرومان را نمی فهمند. (همان، ج ۱۰، ص ۱۱۷) برای همین یکی از مشخصه های اسلام آمریکایی را اسلام اشرافیت، اسلام زر و زور و تزویر می دانست و می فرمود: تمام پیامبران الهی(ع) ازجمله پیغمبر اکرم(ص) پیوسته در ستیز با سرمایه داران، اشراف و ستم کاران بوده اند (همان، ج ۴، ص ۱۸ - ۲۰) و علمای اصیل اسلام نیز هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده اند.

۳. تحجر و تحجرگرایی

تحجر، برداشت سطحی از دین و مقاومت در برابر عقل گرایی و پویایی اجتهاد است. این واژه از ریشه «حَجَر» به معنای سنگ است و هنگامی که گِل سنگ می شود یا کسی کاری را که خداوند برای او فراخ و حلال قرار داده، بر خود تنگ و حرام می کند، به کار می رود. (زبیدی، ج ۶، ص ۲۴۹ - ۲۵۰؛ دهخدا، ج ۴، ۵۶۵۹) تحجّر در اصطلاح به بسته بودن ذهن، تنگ نظری و داشتن اندیشه ساکن و راکد گفته می شود. (اسفندیاری، ص ۶۵) و فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست. (انوری، ج۳، ۱۶۳۰) امام خمینی تحجرگرایی در حوزه دین را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایش های همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی دینی، مقدس مآبی و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باورنداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد دانسته است. (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۱۶؛ ج ۱۹، ص ۲۰؛ ج ۱۳، ص ۲۱)

تحجر از موانع پیشرفت و فرگشت (به کمال رسیدن) عقل است و متحجران به استدلال عقلی و منطقی که علیه دیدگاه های آنان وجود دارد، بی توجه بوده و اهمیت نمی دهند. در همین راستا امام خمینی علاوه بر تحجر و تحجرگرایی به واژگان مترادف آن، همانند قشری گری، ظاهربینی، مقدس مآبی و جمود نیز اشاره کرده اند (همان، ج ۳، ص ۲۲۱؛ ج ۱۷، ص ۵۲۹؛ ج ۲۱، ص ۲۴۰ و ۲۷۹ - ۲۸۰؛ امام خمینی، حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۲۳) تا همه ابعاد این نوع از اسلام آمریکایی بهتر و دقیق تر بر همگان روشن گردد.

آموزه های اسلامی در همه زمینه ها به انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان سفارش کرده است و جاودانگی دین نیز به همین دلیل است. برای همین امام خمینی در تبیین اسلام آمریکایی دوره معاصر از یک سو به تحجر وهابیت اشاره می کند، و از سوی دیگر، از داخل جبهه خودی یاد می کند که در دوران مبارزه، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر آنان، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می درید و مانع مبارزه با طاغوت می شد. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۸۰ - ۸۱ و ۲۸۰)

۴. تفکر التقاطی

یکی دیگر از ویژگی های اسلام آمریکایی، التقاط است که به معنای افزودن مفاهیم و دیدگاه های ناسازگار به معارف و آموزه های اسلامی در اندیشه و عمل می باشد. التقاط از ریشه «لقط» به معنای پیداکردن چیزی بدون جستجو و طلب است. (زمخشری، ۳ / ۲۰۹) و در قرآن کریم نیز به همین معنا آمده است. (قصص، ۸؛ یوسف، ۱۰) التقاط در اصطلاح به دستچین کردن خودسرانه عقاید و اندیشه های ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص گفته می شود. (آقابخشی و افشاری راد، ص ۱۷۸) همچنین جریان التقاط در برابر جریان ناب گرایی در اندیشه مطرح می شود. (اکبری جدی، ص ۱۳۳) پس، التقاط دینی به درآمیختن آموزه های غیردینی با اصول دینی گویند که در نتیجه آن، جوهره دین اصیل، تجزیه خواهد شد و معیار سنجش دین تغییر می کند. همانند درآمیختن اندیشه اسلام با تفکر سوسیالیسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، لیبرالیسم، اندیشه های کهن در ایران پیش از اسلام، اندیشه های مرتاضانه و صوفی منشانه هندی یا اصول تفکر افلاطونی و ارسطویی و... همه به نوعی التقاط در اسلام است. چنان که مرتضی مطهری التقاط را محصول اندیشه ای شمرده است که به استقلال فکری مکتب اسلام باور ندارد و با گرفتن بخش هایی از مکاتب گوناگون، مانند کمونیسم و کاپیتالیسم و آمیختن آن با مطالبی از اسلام، آن را به عنوان مکتب اسلام عرضه می کند. (مطهری، ج ۲۴، ص ۲۴۳ - ۲۴۴)

سرانجام این که مهمترین و درخشانترین کانون اندیشه امام خمینی، بازشناسی اسلام اصیل از غیراصیل و رها ساختن آن از تحجر و التقاط و دگراندیشی بود. ایشان ضمن رد و نقد دیدگاه های التقاطی که یکی از مصادیق اسلام آمریکایی است، اسلام را مکتبی غنی و بی نیاز از ضمیمه کردن مطالبی از مکاتب دیگر می دانست و بر پیروی از اصول اسلام آنچنان که در خود اسلام هست، تأکید می کرد.

شناساندن اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی به مردم و نسلهای آینده به گونه ای برای امام خمینی مهم بود که علاوه بر تعریف و تشریح ویژگی های آنها، تلاش کرد مصادیق و مخاطبان این دو نوع برداشت از اسلام را هم بیان نمایند تا همه نسل ها بتوانند به راحتی بشناسند و بشناسانند. ما نیز بخش بعدی یادداشت را اختصاص دادیم به توصیف و توضیح مخاطبان و موافقان و مخالفان اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی.

. انتهای پیام /*