پرتال امام خمینی: یادداشت۴۲۶/ 

امام خمینی بدرستی و در طول مبارزات طولانی خود در همه زمینه ها مبارزات علمی، فرهنگی و سیاسی دریافت که به رغم گنجینه های گرانبها، اندام اندیشه های سیاسی جهان اسلام بالاخص در قرون اخیر لاغر و نحیف مانده است. او به هر کجای تاریخ سر زده، علمای دین را در کنار مردم دیده است؛ اگر نه تماماً، غالباً به هر کجای تاریخ اسلام نگریسته، علما را دیده است که بر ضد ظالم قیام کرده اند. اما گویا به دهها دلیل از یک امر بدیهی غفلت شده است. امری که شاید از کثرت ظهور مخفی مانده باشد. چه امری؟

امری که نسیانش به رغم همه زییایی های درونی تاریخ اسلام، جلوه بیرونی آن را زشت و کریه و بد منظر کرده است و البته گاه درون را نیز به ریا و قشریت و پستی و دنائت آلوده است امری به کوچکی براندازی "نظام شاهنشاهی" واژه ای که پیامبر محبوب (ص) فرمود: "هیچ واژه ای را به اندازه ملک الملوک (شاهنشاه) ناخوش نمی دارم. علمایی که توانسته اند فقه را به بستر زناشویی نیز ببرند و احکام اخلاقی دین را در لحظه های شعف و هیجان و غضب که هنگامه از خود بیخود شدن است نیز جاری کنند. آیا کارهایی بدین مشکلی را آسان نکرده اند؟ پس چگونه است که از تأسیس حکومتی متناسب با ظرایف دین غفلت شده است؟

چه امری بالاتر از تأسیس حکومت با پشتوانه ای عظیم از این همه معارف؟

هیچ حکومتی در اندیشه شیعه جز حکومت معصوم غایت مطلوب نیست و همین امر موجبی بوده است برای یک غفلت عمومی. او بارها با خود اندیشیده است که آیا نماز جماعتی که به امامت پیامبر اکرم (ص) اقامه شود مطلوبتر است یا نماز جماعتی که یک امام معمولی در مسجدالنبی اقامه می کند؟ پاسخ روشن است. اما اکنون آیا می توان به هنگام اقامه نماز جماعت، مسجدالنبی را ترک گفت؟ به توصیه فتوای صریح او هرگز.

آیا به دلیل آنکه جز حکومت معصوم، هیچ حکومتی مطلوب غایی نیست، تکلیف برای تأسیس حکومت اسلامی ساقط است؟

پاسخ او قاطعانه این است که بر مسلمانان تأسیس حکومت اسلامی از اوجب واجبات است. آیا تأسیس هر حکومتی اگر نام اسلام داشته باشد کافی است؟ پاسخ او بسیار شگفت است: اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند، از ولایت می افتد. با این بیان هیچ یک از شاهان صفویه و قاجاریه ولایت نداشته اند و آن حکومتها را نمی توان حکومت اسلامی نامید.

اما اینکه امروزه در بیان بعضی متفکرین آمده است: "وقتی جامعه ای دیندار است، حکومت آن جامعه کم و بیش ملزم به رعایت مقررات شرع خواهد بود و به حکومت دینی نیازی نیست. این اندیشه ای نو نخواهد بود. حرف تازه ای نیز نیست. بعضی علمای دین در طول تاریخ با همین عقیده از تأسیس حکومت غفلت کرده اند و ظهور شاه عباس و نادر و آغا محمدخان و رضاخان محصول این غفلتهاست.

اکنون که آقا روح الله پنج و ماه و نیم از نوزده سال کم دارد و از خمین به قم می رود تا با معارف دین آشناتر شود، برگرفته هایش از اندیشه حکومت داری همین نظر است. اما چرا وقتی نظری دیگر یافت و آن گلایه ها را بر زبان راند از علمای بزرگ سابق که از تأسیس حکومت شرع غفلت کردند نامی نبرد؟

قطعا بدین جهت که "رفتار آنان را در ظرف زمانی مکانی خویش سنجیده است" ولی علت دیگرش را باید در آن جست که او به حکم شرع آستین همت بالا زده بود تا دست به کاری چنین بزرگ زند، باید مفاخر خویش را بزرگ بشمارد و به جای برخ کشیدن غفلتهاشان خدماتشان را باز گوید تا انقلابی بزرگ که در شرف پدید آمدن است بی پشتوانه یک هویت تاریخی نباشد. چه خداوند به کسانی که بزرگان خویش را کوچک می شمرد، لیاقت به سامان کردن کارهای بزرگ نخواهد داد.

منبع: خمینی؛ روح الله؛ زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال

. انتهای پیام /*