پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۳۴۴/ فرشاد مؤمنی (در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار پرتال امام خمینی(س):

مسئله ای که باید به عنوان یک مسئله ملی روز درنظر گرفته شود، این تصوری است که کمک های خارجی می تواند نجات دهنده یک رژیم سیاسی باشد. من راجع به وجوه بین المللی که وجود دارد و جنبه های پرشمار دیگری که این مسئله دارد را به اهلش واگذار می کنم و توجه شما را به وجه اقتصادی مسئله جلب می کنم چون فکر می کنم تجربه رژیم پهلوی از این نظر هم آموزنده و گویاست. شما مثلا کتاب زنده یاد انور خامه ای می خوانید به نام اقتصاد بدون نفت در آنجا می گوید بعد از اینکه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد ما شاهد این هستیم که سیل بی سابقه کمکهای بلاعوض خارجی به ویژه از سوی آمریکاییها و انگلیسیها به ایران سرازیر شد وحکایت هایی را نقل می کند که اصلا غیرقابل باور است.

انور خامه ای روایتهای غیرقابلی را بیان می کند که برای اینکه مردم حس کنند بعد از اینکه کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد چه گشایش هایی ایجاد شده، آنقدر جنس در ایران ریخته بودند که اگر یک واردکننده ای یک هفته ای در ترخیص کالاهایش ترخیص می کرد، دیگر صرفه اقتصادی نداشت که به گمرک مراجعه کند و اصلا از کل کالا صرفنظر می کرد. ببینید! یک موقع هست که ما مسئله را کوتاه نگرانه می بینیم و راجع به اینکه امروز را به فردا برسانیم دغدغه مندیم؛ یک موقع هست با یک افق بلندمدت نگاه می کنیم. من در این زمینه خیلی توصیه می کنم که مثلا کتاب آقای دکتر مسعود کارشناس با عنوان نفت، دولت و سرمایه دار شدن در ایران که رساله دکترای ایشان هست را زیر ذره بین بگذارید. ایشان به عدد و رقم های اشاره می کند که واقعا تکان دهنده است.

کاش رسانه های رسمی ما به جای این برخوردهای غیرکارشناسی و سیاست زده، از دریچه علم وارد شوند که هم اعتماد مردم را جلب کنند و هم سطح آگاهیها را بالاتر ببریم تا واقعیت ها را همانطور که هست ببینیم. اینطور نباشد که مردم الان فکر می کنند اگر رابطه ما با آمریکا درست شود؛ چنین و چنان می شود. گویی ما یادمان رفته که رابطه ما و آمریکا در دوره شاه، زیادی هم درست بوده بیشتر از آنچه الان در ذهن ما الان هست ولی چرا او نتوانسته رژیم پهلوی را حفظ کند؟ از یاد نبریم که حضرت امام نیز به مانند اکنون، بر توان داخلی نظام در خلق اقتصاد پویا و کارآمد تاکید داشتند.

در کتاب آقای دکتر کارشناس می گوید که برای اینکه ابعاد پولی که آمریکایی ها ریختند که دولت پس از کودتا را آرامش دهند و حس رفاه در جامعه ایجاد کنند و بتوانید این را درک کنید به این نکته توجه داشته باشید که در دوره ۱۳۹۱، ۹۲ که اول بار عایدی جدی نفتی در اقتصادمان موضوعیت پیدا کرد تا سال ۱۳۲۸ که سال دوم اجرای نخستین برنامه قبل از انقلاب بود، از محل صادرات نفت کل عایدی کشور در این دوره ۳۶ ساله، ۴۸۳ میلیون دلار بوده در حالی که می گوید بلافاصله پس از کودتا یعنی ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۹ یعنی در یک دوره کمتر از ۱۰ سال مجموعه کمکهای بلاعوضی که فقط از آمریکا، ایران دریافت کرد حدود ۸۹۰ میلیون دلار بود یعنی تقریبا دو برابر کل عایدی ارزی کشور طی دوره ۳۶ ساله را در عرض کمتر از ۱۰ سال در ایران ریختند ولی در انتها فروپاشی اتفاق می افتد.

بنابراین مسئله اساسی این است که حتی اگر کمک خارجی هم آمد ما باید خرد استفاده از آن کمکها را هم داشته باشیم و آن خرد دیگر واردکردنی نیست. آن خرد باید در داخل کشور ایجاد شود. همانطور که فرمودند وقتی شخصی که سرش به تنش می ارزید را در دوره پهلوی حذف کرد یا آنطور که عالیخانی یا محمد یگانه می گوید افرادی بودند که برای کشور خدمت می کردند ولی چون به خاطر خدمتشان محبوبیت پیدا می کردند، شاه آنها را حذف می کرد. از باب اینکه همه چیز باید در پرتوی من دیده شود و مردم فقط من را خدمتگزار خودشان بدانند، می گوید حتی آدمهایی که کار می کردند را حذف می کرد.

یا در کتابهای گروه هاروراد می گوید آنها که حذف نشدنی بودند را هم در کنارشان دستگاه های موازی ایجاد می کرد که ماموریت این دستگاه های موازی این بود که نیروها و انرژی همدیگر را خنثی کنند. یعنی من چند بار به طعنه به مسئولان گرامی کشور گفتم که شما با این شیرین کاری هایی که دارید می کنید اصلا راضی به زحمت خارجیها نیستید و این را هم خیلی به عینه و با مستندات پرشمار در دوره پهلوی هم می توانید ببینید. وقتی که اینها انقدر قوه قضائیه شان سهل انگار بود در برابر فسادهای مالی حکومتگرها. یعنی کسی اگر هزاران فساد را مرتکب می شد تا زمانی که تملق و چابلوسی می کرد، با او کاری نداشتند ولی به محض اینکه یک خرده از آن رویه فاصله می گرفت از موضع عبرت دیگران؛ او را لت و پار می کردند و اسمش را مبارزه با فساد می گذاشتند. معلوم است که دیگر کسی مبارزه با فساد را باور نمی کند و با این شیوه مبارزه با فساد مشروعیتی برای حکومت ایجاد نمی شود. آن قدر درسهای بزرگ در این زمینه وجود دارد که اگر باب این گفتگوهای سازنده باز شود، می توانیم خیلی عبرت بگیریم و خیلی از آن خطاها همین الان هم دارد تکرار می شود.

کتاب آبراهامیان را بخوانید. می گوید ماموریت رضاشاه این بود که قرارداد دارسی را تمدید کند ولی ژستش این بود که قرارداد اولیه را که با انگلیسی ها بسته بود که حذف کند، در آتش انداخت. کارکردش چی بود؟ امد قرارداد دارسی را ۶۰ سال دیگر هم تمدید کرد. می خواهم بگویم این ژست ها هیچکدامشان چیزهای تازه ای در این تاریخ نیست. ما که سن و سالمان اقتضا می کند از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ هر سال ۲۸ مرداد تحت عنوان روز قیام ملی را تعطیل می کردند. یعنی یک کودتای استبدادی فاسد وابسته اسمش شده بود قیام ملی! اینجوری نیست که اینها اگر فکر کنند به شیوه های غیرعالمانه، به شیوه های غیرمشارکت جویانه، ظاهرسازانه و فریبکارانه کارهایشان را جلو ببرند مثلا همه مات و مبهوت می شوند. بالاخره تاریخ گواه است و متفکران بزرگ مثل زنده یاد آقای دکتر باستانی پاریزی و دهها نفر که همین الان دارند در این زمینه کار می کنند، ثبت و ضبط می کنند.

بعد وقتی که در افق دورمدتی این گزارشها جلو آمد، مردم قدرت تشخیص دارند. مخاطب این حرف الان عینا رسانه های بیرون از ایران هم هست که اینها مثلا یک جوری دارند عمل می کنند گویی مردم ایران از فرط سرخوشی انقلاب کردند. درحالی که وقتی شما حتی اگر به گزارش های رسمی دوره پهلوی هم باور نداشته باشید، الان به لطف ماهواره ایرانیان دارند زندگی غالب مردم را در آن دوره از دریچه فیلم هایی که از آن زمان بوده، می بینند. وضع کوچه ها و خیابان ها و حد و حدود زندگی ها را می بینند و بعد که آنها را دیدند به آنها می گوییم که شما بیایید بروید داده های سرشماری ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ را نگاه بکنید. ببینید که کیفیت زندگی و رفاه مردم در آن دوران چطوری بود. الان اگر مثلا یک خانواده ای در جهیزیه ای که برای دخترش درست می کند یخچال، فریزر و تلویزیون نباشد قله انحطاط مالی یک خانواده را نشان می دهد.

ولی وقتی گزارش های مرکز آمار را نگاه می کنید، برایتان صحبت می کند که مثلا در سال ۵۷ چند درصد جمعیت ایران حتی خانوارهای شهری، یخچال و تلویزیون و چیزهایی از این قبیل داشتند. بنابراین من همیشه برای خودم اینطوری توجیه می کنم که اگر خیری در دروغگویی و ظاهرسازی وجود داشت، خداوند که ما را خلق کرده و خیر ما را می خواهد به ما می گفت ای کسانی که ایمان آوردید دروغ بگوییم! خیر در دروغگویی نیست و این شامل حال فقط رژیم پهلوی هم نبود. هر فرد و هر رژیمی که از صداقت و روراستی فاصله بگیرد فرو می پاشد کمااینکه هر فرد و هر حکومتی که از عدالت فاصله بگیرد، شامل همین امر می شود و واقعا اگر کل دستاورد این جلسه این باشد که اجازه یک گفتگوهای آزادانه و اغنابخش را بدهید تا ببینید رژیم پهلوی آنچه که کارگزارانش در مورد آن بسترسازی های منتهی به فروپاشی است را بصورت شفاف مطرح کنیم، اصلا دیگر نیازی نیست که ترسیم خودمان را گوش دهیم و اینجوری کمک می کنیم که مردممان عبرت بگیرند و نیفتند در آن وادی که همان خطاهای بارها و بارها تکرارشده را تکرار بکنند. راجع به گواهی فردوسی درباره اینکه هر رژیمی در ایران از بیخ و بن آثار رژیم قبل از خودش را حذف می کند گویای این است که رژیم پهلوی در این زمینه جنون آمیز رفتار می کرد. یعنی اگر می دید ساختمان زیبا و باشکوه از دوره قاجار مانده دستور می داد که نابود شود. چه دستاوردی برای رضاشاه بود؟ کارهایی که پسرش در این زمینه کرد که کودتای ۲۸ مرداد را قیام ملی خواند و جنبش ملی ۱۳۳۱ را پیوند ارتجاع سرخ و سیاه نامید، چه دستاوردی داشت؟ کافی است به مدد معرفت تاریخی افق دیدمان را وسیع تر کنیم تا بتوانیم از این گنجینه استفاده کنیم که هم مسائلمان را بهتر بفهمیم و هم راه حل های کم هزینه تر و پردستاوردتری ان شاءالله حاصل شود و امیدوارم که فرآیند تلاش شما برای کشورمان همین باشد.

. انتهای پیام /*