پرتال امام خمینی: مصاحبه ۳۹ / محمدجعفر سعیدیان فر: 

حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر سعیدیان فر از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب، نویسنده دینی، فرمانده سابق سپاه قم، نماینده دور دوم و سوم مجلس و عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در این مصاحبه ضمن اشاره به برخی ابعاد سیره اجتماعی امام حسین (ع)، به ضرورت الگوپذیری عملی از آن حضرت در کنار محبت به آن بزرگوار اشاره کرد.

پرداختن به کدام بُعد از ابعاد شخصیتی امام حسین (ع) را برای زندگانی امروز ما ضروری تر می دانید؟
با تشکر از حضرت عالی و مجله حریم امام که این فرصت را به من دادند که در رابطه با شخصیت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به مناسبت تولد آن امام همام، صحبتی داشته باشم؛ بحث من در رابطه با اباعبدالله و کلّاً ائمه معصومین این است که ما نگاه مان نباید تک بعدی باشد. متأسفانه الان نگاهی که ما به امام حسین (علیه السلام) و سایر ائمه داریم، فقط بر جنبه عاطفی و محبت تکیه می کنیم و گاهی چاشنی اش هم به کرامات و چیزهایی که بعضاً هم با عقل جور نمی آید و برای نسل امروز ما هیچ اقناعی نیست، متوسل می شویم؛ در صورتی که ما در رابطه با امام حسین (ع) و ائمه معصومین چند پایه و بُعد را باید در نظر بگیریم:
۱- معرفت: اولین قضیه این است که ما باید به آن ها معرفت و عرفان پیدا بکنیم چون شما در همه زیارت ها هم می خوانید «عَارِفاً بِحَقِّکُمْ». عارفاً بحقکم، بحث شناسنامه ای نیست؛ بحث این است که اصلاً فلسفه امامت چیست و اصلاً امام فقط برای دوست داشتن است یا نه غیر از این که ما باید امام را بشناسیم، وظایف دیگری هم در قبال او داریم؟! البته یک پایه هم محبت و عاطفه است؛ ولی پایه مهم تر اسوه پذیری و این است که ما باید از آن ها متابعت بکنیم. الگوپذیری یکی از ویژگی هایی است که در درون انسان وجود دارد. انسان ها دنبال الگو هستند و ائمه (علیهم السلام) باید الگوهای عملی زندگی ما باشند. این که ما فقط بر محبت تنها و جنبه های عاطفی و کرامت هایی که آن ها را فوق بشری قرار بدهد، تکیه بکنیم، به نظر من این به معنای این است که ما ائمه و امام حسین (ع) را از دسترس خودمان دور بکنیم و این ها را در جایی قرار بدهیم که دیگر غیرقابل پیروی باشند؛ و این خودش یک اشکال مهمی است که متأسفانه در تفکر جامعه ما گاهی ایجاد شده است؛ مثلاً می گویند حرکت امام حسین مخصوص خودش بود! البته امام حسین (ع) در یک جایگاه کرامتی والا قرار دارد و ما جایگاه والای او را قبول داریم؛ ولی خود امام حسین (ع) در همان خطابه هایی که در جاهای مختلف و حتی در عاشورا می خواند، این کلمه را دارد «لَکُمْ فِی أُسْوَةٌ»، برای شما در من اسوه است؛ یعنی از من پیروی بکنید.

خب از چه چیزی پیروی بکنم؟ چگونه پیروی بکنم؟ بدون آگاهی و بدون معرفت آیا می شود پیروی کرد؟
۲- محبت: محبت و عاطفه باید باشد؛ چون موتور حرکت است. محبت اهل بیت را من قبول دارم و بسیار هم مهم است؛ منتها این محبت مربوط به هدایت و این است که انسان در جهت هدایت به سوی کمال الهی قرار بگیرد. ولی متأسفانه در تاریخی که بر اسلام گذشته است، فاجعه هایی هم در رابطه با اباعبدالله الحسین و هم در رابطه با ائمه و اهل بیت، اتفاق افتاده است که به قول علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان»- که من در کتاب «نگرش امام علی به قدرت»، این بحث را آورده ام- می گوید «مرجعیت اهل بیت، با این همه تأکید که شده بود، در زمان خلفا به صورت سیاسی و غیرسیاسی رها شد... در جوامع حدیثی که ده ها هزار حدیث آمده است، از امام حسین و اهل بیت خیلی حدیث کم است و اصلاً نمی گذاشتند کسی سراغ این ها برود و اگر هم کسی به آن ها مراجعه کرده است، حدیثی از این ها روایت نشده است و اهل بیت مثل امام حسن، امام حسین و امام علی که از کوچکی همیشه و شبانه روز در کنار پیغمبر بودند و با پیغمبر بزرگ شدند، در جوامع روایی احادیث که اهل سنت روایت کرده اند، از آن ها حدیث خیلی کم هست؛ مثلاً در فقه از امام حسین ۳-۲ حدیث بیشتر روایت نشده است، یا از امام حسن هم-با این که خلافت ظاهری هم داشته است- تعداد احادیث در فقه خیلی کم است؛ اما از فلان صحابی که دو سال پیغمبر را دیده است، ده هزار حدیث روایت شده است. البته بعداً در زمان امام صادق(علیه السلام) در فرصتی که پیش آمد، یک مقدار احادیث ائمه احیا شد ولی بعداً آن هم دچار انحراف دیگری شد که غالین ایجاد کردند و کذّابین هم چیزهایی را به خود ائمه نسبت دادند و انحراف دیگری ایجاد شد». (ترجمه تفسیر المیزان، ج ۵، صفحه ۴۰۵)

دشمنان و دوستان غافل چگونه میان شخصیت اهل بیت(ع) و مردم جدایی انداختند؟ چرا در طول تاریخ مردم کم تر به سراغ الگوگیری از معصومین (ع) رفته اند؟
من این را می خواهم مطرح کنم که چه شد که امام حسین (علیه السلام) که جزو عترت است و کتاب و عترت با هم اند و عترت، مفسّر کتاب است و حدیث عترت را همه شیعه و سنی نقل کرده اند، و شخصیت امام حسین به عنوان الگو برای ما بسیار مهم است که ما بتوانیم از او الگو پذیری بکنیم، کنار زده شدند؟!
در آن سه پایه کارهایی شد.  در مرحله اول مرجعیت این ها را اجازه ندادند. در مرحله دوم، امام صادق و امام باقر(علیهماالسلام) بین دو خلافت اموی و عثمانی فرصتی گیرشان آمد و سعی کردند که احادیث پدران شان و فراموش شده ها را احیا بکنند؛ ولی بعداً انحرافی ایجاد شد و هم کذابین و جهالین آمدند سعی کردند حدیث های جعلی به همان ائمه نسبت بدهند و هم «غالین» آمدند احادیث خیلی زیادی در کرامت و چیزهایی که این ها را از دسترس و اسوه بودن خارج بکند، جعل کردند. این انحراف دوم بود که اتفاقاً امام رضا در عیون اخبار الرضا روی این مسئله تکیه دارد و حدیث مفصلی در آن جا دارد و از امام باقر هم در کتاب عیون اخبار الرضا نقل شده است که می فرماید: «این ها حدیث های جعلی را به ما نسبت دادند و ما را فوق بشر معرفی کردند برای این که دیگران را به ما بدبین بکنند».
در مرحله سوم هم به دست افراد نادانی که سعی می کردند بر جنبه های عاطفی زیاد تکیه بکنند ولی بر جنبه های معرفتی کم تر تکیه کردند، شخصیت آن ها پوشانده شد. در شرایط فعلی که بیشتر به نظر من بر می گردد به این که الان در مجالس ما بیشتر بر روی کرامات تکیه می شود وکسانی که بحث می کنند، کم تر حدیث از ائمه می خوانند؛ مخصوصاً کسانی که ذاکر و مداح هستند، بیشتر به بحث های عاطفی تکیه می کنند. البته من برای همه نمی گویم و برای بعضی هایشان احترام قائلم؛ ولی این فضای ایجاد شده، فضایی است که تغییری در روش انسان ها ایجاد نمی کند. هم چنین مناسبت ها خیلی زیاد شده است و ما الان فربهی مناسک و فربهی مناسبت ها داریم؛ ولی متأسفانه چه قدر الگوپذیری می کنیم؟ و این هم معضلی است که الان ایجاد شده است و باید زعمای قوم برای آن فکری بکنند.
مثلاً در شخصیت اباعبدالله الحسین (ع)، احادیث اخلاقی زیادی از آن حضرت هست ولی کمتر دیده ام در محافل و مجالس از امام حسین احادیث اخلاقی خوانده بشود. یا در رابطه با قرآن، جالب است- من خودم کاری به صورت یک مقاله هم انجام دادم و قبلاً هم در دنیای مجازی گذاشته ام و بعد می خواهم این ها را کتاب بکنم- از روزی که امام حسین از مدینه حرکت کرد و نهضت عاشورا را آغاز کرد، حدود ۱۷ آیه قرائت کرد و قدم به قدم در هر جلسه ای آیه مناسب آن جا را می خواند؛ یعنی عملکرد او تفسیر یک آیه بود و این خیلی مهم است. مثلاً وقتی مروان در مقابلش می ایستد و تهدید می کند و تقریباً می خواهد برای بیعت تحقیر هم بکند، امام حسین(ع) این آیه را می خواند: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب، آیه ۳۳) یعنی ما بیعت زوری نمی کنیم و از ما پلیدی دور است. یا قبل از حرکت به کربلا این آیه را می خوانند که «إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ»(هود، آیه ۸۸) من اصلاح گرم. جالب است روز عاشورا به آن جمعیتی که آن جا هستند و بسیار آد م های نادانی هستند یعنی جمع شده اند و خودشان هم نمی دانند چه کار دارند می کنند، می گوید «ثُمَّ لا یکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیکُمْ غُمَّةً». «غُمَّةً» از غَمام و به معنای ابر است. می گوید نکند امری بر شما پوشیده باشد، آن کاری می خواهید بکنید که با من دارید می جنگید، کار بسیار خطرناکی است. که این هم باز یک آیه قرآن است. (یونس، آیه۷۱)
یعنی قدم به قدم امام حسین تفسیر قرآن می کند یعنی دارد با قرآن حرکت می کند و ما این شخصیت را داریم و باید در مسیر حرکتش فقط نرویم روی محبت و دوستی تکیه بکنیم. قبلاً گفتم من منکر محبت و حتی منکر گریه نیستم ولی وقتی می گوییم مجالس ذکر، شما اگر به مفردات راغب رجوع بکنید، راجع به کلمه «ذکر» می گوید «المعرفة بعد المعرفة» یعنی دائماً شناخت پیدا کردن؛ پس ذاکر امام حسین کسی است که به دیگران معرفت و آگاهی می دهد؛ ولی آیا واقعاً ما آگاهی می دهیم؟ آیا واقعاً این کارهایی که می کنیم، در جهت آگاهی است؟ این است که به این بُعد از شخصیت امام حسین هم باید توجه داشته باشیم.


عملکرد امام حسین در زدودن تحریف از مفاهیم دینی چگونه بود؟
یکی از کارهای امام حسین در حرکتش و شخصیتش، بازسازی مفاهیم دینی بود. مفاهیم دینی خیلی وارونه شده بود و ما شخصیت امام حسین را که بررسی می کنیم، می توانیم مطرح بکنیم که اباعبدالله در حرکتی که انجام داد و در طی زندگی اش، دنبال این بود که مفاهیم دینی مندرس شده را بازسازی بکند.
مثلاً یکی از این مفاهیم، «امامت» است که تبدیل شده بود به خلافت و اطاعتی که خالی از عدالت بود؛ و امام حسین این معنی را بسیار جالب مطرح می کند. وقتی که از او دعوت می کنند که برود کوفه، و می گویند ما امامی نداریم، می گوید: «فَلَعَمْری، ما الإمامُ إلّا الحاکمُ بالکِتابِ، القائمُ بالقِسْطِ، الدّائنُ بِدِینِ الحَقِّ، الحابِسُ نَفْسَهُ علی ذاتِ اللّهِ» (تاریخ طبری، جلد ۵، ص۳۵۳) آن کسی که شما فکر می کنید امام است، اصلاً امام نیست؛ بلکه امام کسی است که عامل به کتاب که همان قرآن و قانون است، باشد؛ به قسط و عدل عمل کند؛ طرفدار حق باشد؛ خویشتن دار باشد و دچار استکبار و غضب نباشد. در قرآن هم مطلق امام قابل تمجید نیست؛ قرآن ویژگی های ائمه هدایت را چنین می فرماید «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»(انبیاء، آیه ۷۳) و بعد درباره ائمه نار هم می گوید «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لَا ینْصَرُونَ»(قصص، آیه ۴۱) بعضی هایشان دنبال ائمه ناراند. پس امام سعی کردند که در مقابل خلفای اموی که مفهوم امامت را از داخل تهی کرده بودند و به صورت خلافت تبدیل کرده بودند، مفهوم امامت را بازسازی بکند.
مفهوم دیگر، بیعت و رابطه مردم با امام بود؛ که امام حسین بیعت اجباری را نمی پذیرفت. در دینی که رسول الله آورده است، بیعت، رابطه بر اساس اختیار و آزادی است و مُکرَه، بیعتش قابل قبول نیست و نه پیغمبر بیعت مکره می خواست، نه امام علی؛ ولذا امام حسین می فرماید این ها از من زوری بیعت می خواهند و من به هیچ وجه بیعت اجباری نمی کنم. درحقیقت می خواهد مفهوم رابطه مردم با امام و بیعت را بازسازی بکند.
مفهوم دیگری که امام حسین (ع) درصدد اصطلاح تحریف از آن بود، «اطاعت» بود. در ذهن مردم جا افتاده بود که باید از هر کس که خلیفه باشد، اطاعت کرد؛ چون خلیفه رسول الله است و باید از خلیفه رسول الله اطاعت کرد. امام حسین(ع) می گوید «أَیهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلی الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ أَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». ألا وَ إِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ...»(تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۰۳) پیغمبر فرمود هر کس که سلطان جائری ببیند که سنت های پیغمبر را نقض می کند و به بندگان خدا ظلم می کند، اگر بر علیه او قیام نکند، خدا او را در جایگاه آن ظالم قرار می دهد. یعنی مظلوم و ظالمی که ظلم پذیر باشد، باهم اند. این خلفائی که شما فکر می کنید خلیفه پیغمبرند، این ها خلیفه نیستند؛ این ها طاعت خدای رحمان را ترک کرده اند و ملازم طاعت شیطان اند.
حتی وقتی که معاویه به او می نویسد: «شنیده ام تو هم در کوفه و هم در مدینه دنبال فتنه هستی»، امام حسین در جواب نامه اش می نویسد که «گزارش نمّام ها را توجه نکن؛ اما راجع به فتنه، من فتنه ای بیشتر از خلافتِ تو بر مسلمین سراغ ندارم؛ اگر بنا باشد با کسی مقابله کنم، با فتنه خلافت تو است». در هر صورت مفهوم فتنه را بازسازی می کند که فتنه شامل هر کسی نمی شود. یکی از ابعاد شخصیتی امام حسین از اول تا آخر همین بود که این مفاهیم را بازسازی می کرد.


به عنوان حسن ختام روایتی را از پیامبراکرم(ص) بیان فرمایید.
امام حسین(علیه السلام) می فرماید که «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبَادَةٌ» خوش اخلاقی عبادت است. نکته اش هم این است که می فرماید همان طور که عبادت، ارتباط مستقیم با خدا است، خوش اخلاقی هم چون ارتباط خوب انسان با انسان دیگری است، ارتباط غیر مستقیم با خداوند است. (کنزالعمّال، ج ۱۳، ص ۱۵۱، ح ۳۶۴۷۲)
حدیث بعدی که فکر می کنم حدیث زیبایی است، «قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلیٍّ علیه السلام: یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ أَنَا مِنْ شیعَتِکُمْ، قالَ: اتَّـقِ اللّهَ وَ لا تَدعِینَّ شَیئاً یقُولُ اللّهُ لَکَ کَذِبْتَ وَفَجَرْتَ فِی دَعْواکَ، إِنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ، وَلکِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوالِیکُمْ وَمُحِبّیکُمْ» می گوید مردی به امام حسین گفت من از شیعیان شما هستم؛ امام حسین فرمود تقوای الهی را پیشه کن و ادعا نکن چیزی که خدا به تو می گوید، دروغ می گویی- شیعیان ما کسانی اند که قلب شان از هر غش و دغلی پاک باشد. بگو من از دوست داران شما هستم. نگو از شیعیان ما هستی.(تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۰۶) در حقیقت تأکید این حدیث بر همان بحث الگوپذیری است.
حدیث سوم هم خیلی زیبا و درمورد کمک به دیگران است که می فرماید: «اِعلَموا أنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحولَ نِقَما»(نثرالدرر، ج۱، ص۱۳۴) احتیاجات مردم به شما از نعمت های خدا بر شما است؛ پس از نعمت ها خسته نشوید، که تبدیل به نقمت می شوند. در یک نقل دیگر دارد «إعْلَمُوا أنَّ حَوَائِجَ النّاسِ إلَیکُمْ مِنْ نِعَمِ اللّه عَلَیکُمْ فَلا تَمَلُّوا النَّعَمَ فَتَتَحَوَّلُ إلی غَیرِکُمْ»(کشف الغمة، ج ۲، ص۲۴۱) احتیاجات مردم به شما از نعمت های خدا بر شما است؛ پس از نعمت ها خسته نشوید، که نعمت ها به دیگری داده می شود.

. انتهای پیام /*