پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۶۳/ محمد رجایی نژاد

امام خمینی امیدوار بود پس از انقلاب یک حکومت نمونه در ایران شکل بگیرد که با همه دولت‌های آزاد و دموکراتیک روابط حسنه داشته و برادر باشد. (همان، ج ۵، ص ۴۹۱) ایشان بر اساس اصول اسلامی و سیره پیامبر اسلام(ص) می‌فرمود: ما بشر دوست هستیم، چنان‌که پیغمبر ما بشر دوست بود. با همه اقشار بشر، با تمام مستضعفین عالم، روابط حسنه برقرار می‌کنیم، به شرط این‌که روابط متقابل و احترام متقابل باشد. (همان، ج ۶، ص۲۲۰؛ ج ۸، ص ۱۱۳؛ ج ۲۱، ص ۴۲۷) به جز اسرائیل که قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است. (همان، ج ۲، ص ۱۴۰) امام خمینی سفارش می‌کرد، نه‌تنها در روابط خارجی به زیان ملت خود هیچ‌گونه رابطه و قراردادی را امضا نمی‌کنیم، بلکه هیچ‌گاه به زیان سایر ملت‌ها و به قیمت تجاوز به حقوق آنها، هر چند به نفع ملت ایران باشد، این سیاست را دنبال نمی‌کنیم. (همان، ج ۵، ص ۴۵۰) حتی بالاتر از این می‌اندیشید و می‌گفت: ما همچنان که مخازن خود را از غارت بیگانگان حفظ می‌کنیم، هیچ‌گاه به ثروت‌های دیگران ولو به نفع ملت خود تجاوز نمی‌کنیم. با این که هر ملتی حق دارد منافع ملی و مذهب خود را حفظ کند. (همان، ج ۵، ص ۵۳۴)

مقدمه

یکی از مهم‌ترین و بارزترین ویژگی‌های سیاستِ بین‌المللِ اسلام، اصل آداب‌دانی و رعایت احترام متقابل در روابط بین‌الملل است. اسلام آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشردوستانه ناسازگاری ندارد. همیشه درصدد ایجاد فضایی آرام برای تفاهم و احترام دوجانبه است؛ آن‌هم نه‌تنها با خودی‌ها، بلکه با مخالفان و دشمنان نیز سفارش به گفت‌وگو می‌کند.

اسلام در برخورد با اهل کتاب با مروت برخورد کرده و اقلیت‌های اهل کتاب را دارای حقوق ویژه‌ای دانسته و از سخت‌گیری پرهیز دارد. دارای تسامح دینی نسبت به رابطه با اهل کتاب است و به حسن سلوک و مهرورزی دستور می‌دهد. سیره پیامبر اسلام(ص) در برخورد با سفرا و نمایندگان همه ملل، محبت‌آمیز و به‌دور از هر نوع خشونت بود؛ و کمترین مزاحمتی برای آنان ایجاد نمی‌کرد. به بسیاری از آنها تحفه‌ها و هدایای فراوان می‌بخشید و درمقام سفارش به اصحاب خود می‌فرمود: «پس از من نیز بدین‌گونه عمل کنید» (اسلام و حقوق بین‌الملل عمومی، ص ۸۴).

تاریخ پیش از اسلام ایران نیز همین را می‌گوید. از نگاه تاریخ مدون، در دوران پیش از میلاد مسیح، اقوام ایرانی تماس‌هایی با دولت‌های گوناگون ازجمله با دولت‌های مصر، یونان و چین داشته‌اند؛ اما به‌طور مشخص در تاریخ روابط بین‌الملل، کوروش هخامنشی را باید بنیان‌گذار قدیمی‌ترین شکل روابط سیاسی و خارجیِ همراه با احترام متقابل در جهان دانست. در دوران پارت‌ها و ساسانیان نیز طبقه حاکم، وقت زیادی را صرف سیاست خارجی می‌کردند. (علی بابایی، ص ۸ ـ ۱۰) در دوره اسلامی سیاست خارجی در معنای عام خود با هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و شکل‌گرفتن حکومتی به رهبری آن حضرت و پیمان با چند قبیله یهودی آغاز شد و با فرستادن نامه‌های ایشان به سران کشورهایی چون ایران و روم و دعوت آنان به اسلام (حمیدالله، ص ۷۵ ـ ۷۶)، گسترش یافت.

پس از رواج اسلام در ایران، روابط خارجی ایران به‌صورت مستقل، حدود شش قرن متوقف شد؛ ولی پس از سقوط خلافت عباسی دوره جدیدی از استقلال ایران آغاز شد. با فروپاشی سلسله صفویه نیز کم‌کم ایران صحنه تاخت و تاز روسیه و بریتانیا گردید. سیاست‌مداران قاجاریه برای مقابله با روسیه، امتیازات زیادی به فرانسه و سپس انگلستان دادند. (علی بابایی، ص ۱۲ ـ ۱۵) در دوره رضاشاه پهلوی، اصلی‌ترین محور دیپلماسی ایران، ایجاد توازن میان شوروی و انگلیس بود و در این راستا، سیاستِ توجه به نیروی سوم که همان آلمان هیتلری بود، مدنظر قرار گرفت. (همان، ص ۱۶؛ محمدی، ص ۶۶)

پس از برکناری رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضا پهلوی، سیاست خارجی ایران، شاهد ظهور دو گفتمان موازنه منفی و موازنه مثبت (ناسیونالیسم مثبت) شد. از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، نظام حکومتی ایران به نظام مشروطه نزدیک بود و قدرت اجرایی در اختیار نخست‌وزیر و هیئت دولت قرار داشت. (مهدوی، ص ۳۰۷ ـ ۳۰۹) در این دوره، سیاست خارجی ایران با مسائلی مانند اشغال ایران به‌دست متفقین و ملی‌شدن صنعت نفت روبه‌رو شد. (پورقلی، ص ۳۲) و موازنه منفی در این دوران، گفتمان حاکم بر سیاست خارجی ایران بود. این گفتمان را محمد مصدق در سال ۱۳۲۳، هنگامی که شوروی خواستار امتیاز نفت شمال شد، مطرح کرد؛ (مهدوی، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۳) البته پیش از وی، سید حسن مدرس چنین سیاستی را با عنوان «سیاست موازنه عدمی» مطرح کرد و بر این باور بود که باید توازن عدمی در مقابل توازن وجودی را مراعات کرد و هیچ‌گونه قدرت و سلطه خارجی را نپذیرفت. (مزینانی، ص ۴۳۸) موازنه منفی در پی حفظ استقلال از طریق پایان‌دادن به سلطه متفقین (تاجیک، ص ۶۹) و بی‌طرفی در میان نیروهای بزرگ جهانی برای حفظ منافع ملی بود. (آقابخشی و افشاری‌راد، ص ۴۴۴) پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تسلط کامل محمدرضا پهلوی بر اوضاع ایران، سیاست خارجی ایران به سمت موازنه مثبت تغییر کرد که عنصر اساسی آن هم‌سویی و همبستگی بیشتر با کشورهای غربی، به‌ویژه آمریکا و انگلستان بود. (ازغندی، ص ۲۴۱)

با افزایش تنش میان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، ثبات و امنیت ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، مورد توجه غرب قرار گرفت. سیاست آمریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حمایت همه‌جانبه از حکومت محمدرضا پهلوی و تبدیل آن به ژاندارم منطقه بود. (تاجیک، ص ۳۷ ـ ۳۸) با تأسیس نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی، سیاست خارجی ایران بر اساس روابط انسانی و دوستی با همه ملت‌ها (صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۱۴)، رد ظلم و تحمیل (همان، ج ۴، ص ۳۳۸ و ۴۱۱) و بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران (همان، ج ۴، ص ۴۱۴) و در یک کلام احترام متقابل پایه‌گذاری شد. امام خمینی با تأکید بر اهمیت زیاد این حوزه، اسلام را دارای یک نظام اجتماعی و حکومتی که خواهان برقراری ارتباط با کشورهای جهان است دانسته (همان، ج ۱۹، ص ۴۱۳) و روابط صحیح با دیگر ملت‌ها و دولت‌ها را رابطه‌ای معرفی می‌کرد که بر پایه معنویت و انسانیت شکل گرفته باشد. (همان، ج ۸، ص ۲۴۷؛ ج ۱۱، ص ۱۴)؛ زیرا سیاست خارجی در پی این هدف است که منافع ملی را در صحنه جهانی و بین‌المللی و امنیت ملی را با کمترین هزینه تأمین کرده و کشور را در کوتاه‌ترین زمان ممکن به اهداف توسعه مطلوب برساند. به این دلیل امام خمینی وظیفه مسئولان سیاست خارجی در جمهوری اسلامی را بسیار سنگین می‌دانست و آنان را به حفظ استقلال و منافع کشور، رابطه نیکو با کشورهای اسلامی و دولت‌هایی که در امور ایران دخالت نمی‌کنند، وابسته‌نبودن به قدرت‌ها و به اتحاد توصیه می‌کرد. (همان، ج ۲۱، ص ۴۲۷) و از آنان می‌خواست تا در برابر ناملایمت‌ها و انتقادها، میزان تحمل و صبر خود را بالا ببرند. (همان، ص ۲۰)

با توجه به سفارش‌های پیاپی امام خمینی به مسئولان نظام، و تأکید بر مسئولان آینده درباره سیاست خارجی، به‌آسانی می‌توان اصول و اهداف سیاست خارجی و چگونگی رفتار در امر روابط بین‌الملل، به‌ویژه احترام متقابل از دیدگاه ایشان را تبیین و واکاوی کرد. با یک خوانش و کاوش روشن می‌شود که اساس اصول اندیشه امام خمینی در سیاست خارجی احترام متقابل بوده است.

اصول سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی

سیاست در معنای عام به هرگونه راهبرد، مشی و روشی گفته می‌شود که برای اداره یا به‌کارکردهای شخصی یا اجتماعی به کار می‌رود؛ (آشوری، ص ۲۱۲) و در علم سیاست به شاخه‌های گوناگونی تقسیم شده است که مطالعه سیاست خارجی جزئی از آنهاست. سیاست خارجی سلسله‌ای راهبرد یا اعمال است که تصمیم‌گیران حکومتی برای دستیابی به اهدافی معین در چارچوب منافع ملی و در ارتباط با دیگر کشورها یا نهادهای بین‌المللی برنامه‌ریزی می‌کنند (پلنو و آلتون، ص ۳۴). این اصطلاح با مفاهیمی مانند روابط بین‌الملل و سیاست بین‌الملل به‌کار گرفته می‌شود. روابط بین‌الملل، مشتمل بر انواع روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بازرگانی و غیر آن است که امروزه علاوه بر دولت‌ها، دیگر بازیگران ملی و فراملی نظیر شرکت‌های چندملیتی و سازمان‌های بین‌المللی خارجی سیاست نیز در آن ایفای نقش می‌کنند. (علی بابایی، فرهنگ روابط بین‌الملل، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۸) هدف در سیاست خارجی مطالعه تصمیمات (decisions) و عمل (actin) و نیز شرایط و متغیرهایی است که تعیین هدف‌ها و کنش‌های دیپلماتیک را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ ولی هدف در سیاست بین‌الملل مطالعه کنش‌ها (مشتمل بر تصمیم‌ها و سیاست‌های) یک یا چند کشور و کنش متقابل میان دو یا چند کشور است. (مقتدر، ۳۴) محور و معرف این کنش‌ها نیز به دو مقوله مهم بستگی دارد؛ اصول و اهداف آن، ابزار و مکانیسم تحقق آن. حضرت امام در بیان و عمل سیاسی خود به هر دو مورد توجه داشتند. در اینجا به اصول سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی خواهیم پرداخت که بیشتر بر اصل احترام متقابل استوار است.

۱. استقلال در همه زمینه‌ها

یک کشور وقتی شکل می‌گیرد که چهار عنصر سرزمین، جمعیت، حکومت و حاکمیت با هم جمع شوند و وجود عینی به خود بگیرند. اگر یکی از آنها از صحنه وجودی کشوری محو شود، اصولاً در واقعیت خارجی کشوری وجود نخواهد داشت. استقلال کشور نیز به عنصر حاکمیت بر می‌گردد. یعنی کشوری که عملاً حاکمیت نداشته باشد و نتواند برای خود مستقلاً تصمیم گرفته و اجرا کند، اساساً استقلال ندارد. یکی از محوریترین اصول سیاست خارجی حضرت امام تأکید بر همین عنصر حاکمیت بود.

با وجود ساختار دو قطبی جهان (شرق و غرب) در دوران حیات حضرت امام، ایشان به این نتیجه رسیده بود که مشکل اساسی سیاست خارجی کشورهای اسلامی، به ویژه ایران، نبود استقلال در سیاست خارجی است. یعنی وابستگی به یکی از دو قطب شرق یا غرب. این‌که به تنهایی نمی‌توانند در صحنه بین‌الملل تصمیم بگیرند. اگر کتاب «صحیفه امام؛ مجموعه سخنرانیها و...» امام خمینی را بررسی کنیم، خواهیم دید بیش از ۸۰۰ بار کلمه «استقلال» را به کار برده‌اند که بیشتر به استقلال کشور برمی‌گردد. ایشان تأکید داشت، ما نه طرف غرب می‌رویم، نه طرف شرق می‌رویم، بلکه مستقل بوده و در صراط مستقیم عمل می‌کنیم. (صحیفه امام، ج ‏۱۹، ص ۳۲۸) دولت اسلامی ما آزاد و مستقل خواهد بود. و تعادل قوا در این منطقه از جهان، به هیچ وجه نباید تغییر یابد. ما نه به سوی غرب و نه به طرف شرق گرایش خواهیم داشت و می‌خواهیم یک جمهوری بی‌طرف و غیر متعهد به دول ابرقدرت باشیم. ما می‌خواهیم روابط دوستانه با همه کشورها داشته باشیم، مادام که آنها در امور داخلی ما مداخله نکنند. (همان، ج ۵، ص ۴۶۶)

۲. عدم سلطه‌گرایی و سلطه‌پذیری

یکی از اصول و اهداف سیاست خارجی امام خمینی که برگرفته از اصل قرآنی «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلا» (نساء، ۱۴۱) است؛ نفی هر نوع سلطه می‌باشد. ایشان هر نوع سلطه‌پذیری را نفی و مردود می‌داند؛ (همان، ج ۴، ص ۳۱۷) همان‌گونه که هر نوع سلطه‌جوئی و سلطه بر دیگران را نمی‌پذیرد. (همان، ج ۱۶، ص ۳۹۲) امام خمینی حتی ژاندارمی ایران در منطقه خاورمیانه را که در زمان محمدرضا پهلوی با حمایت آمریکا و غرب وجود داشت و برای ایران امتیازی بود، رد می‌کند (همان، ج ۴، ص ۳۵۶) و معتقد بود همه کشورها دوست و برادر ما هستند. (همان، ج ۷، ص ۴۴۰)

۳. نفی ستم‌گری و پذیرش ستم

اصل بعدی سیاست خارجی مدنظر امام خمینی، رد و محکوم کردن هر نوع ظلم و ظلم‌پذیری است که متکی بر فرموده قرآن کریم: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» (بقره، ۲۷۹) است. امام خمینی بر این باور است که ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامه آن مکتب در دو کلمه خلاصه شده است؛ نه ظلم بکنید و نه زیر بار ظلم بروید. (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۸۱؛ ج ۱۱، ص ۲۵۵) حتی ایشان «انظلام» (زیر بار ستم و ظلم رفتن) را بدتر و قبیح‌تر از ستم‌کردن می‌داند (همان) و می‌گوید همانگونه که ظلم در اسلام حرام است، زیر بار ظلم و ستم دیگران رفتن در سیاست بین‌الملل نیز حرام است. (همان، ج ۱۵، ص ۱۱۷)

۴. وحدت و اتحاد جهان اسلام

امام خمینی با توجه به سفارش‌های قرآنی و سیره نظری و عملی پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) وحدت مسلمانان و اتحاد تمام فرق اسلامی را در جهان، یکی از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می‌دانست و بارها، چه پیش از انقلاب (صحیفه امام، ج ۱، ص ۲۱؛ ج ۴، ص ۱۰۸؛ ج ۵، ص ۳۴ و...) و چه پس از پیروزی انقلاب بر آن تأکید داشت. (همان، ج ۲، ص ۴۰۳؛ ج ۴، ص ۱۲۱؛ ج ۶، ص ۵۰۴؛ و...)

۵. اشداء علی الکفار رحماء بینهم

امام خمینی چند جا با استناد به این آیه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران را بیان کرده و رهنمود داده‌اند؛ اما با بررسی و دقت در بیانات ایشان و دیگر اصول بیان شده، می‌توان گفت منظور ایشان: ۱. جلوگیری‌کردن از ظلم ستمکاران و سستی نکردن در این زمینه، و با کفار و غارتگران بین‌المللی به شدت و قدرت برخورد کردن است؛ ۲. از دیگر سو با ملت‌ها و دولت‌های اسلامی به رحمت و اخوت و بردباری رفتار کردن؛ ۳. همچنین با کشورهای غیر اسلامیِ غیر توطئه‌گر رابطه مسالمت‌آمیز داشتن می‌باشد. (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۷۰؛ صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۹۲)؛ ۴. همچنین برائت و دوری نسبت به کشورها و سازمان‌های جهانی توطئه‌گر، و نسبت به کفار محارب که قصدشان زمین‌گیرکردن و نابودی کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان هست. (صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۴۶ و ۳۸۵)

امام در فرازی از بیانات خود می‌فرماید: معنی «اشِداءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» را به مردم بگویید؛ بگویید وقتی دشمنان هَجمه کردند به همه بلاد اسلامی و قصدشان از بین بردن همه چیز بلاد اسلامی است، کوتاه نیایند و شدت به خرج دهند. بی‌طرف نباشند و سکوت نکنند. (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۳۹ و ۱۴۱؛ ج ‏۱۹، ص ۱۳۹) منطق انبیا این است که «اشداء» باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، اما بین خودشان رحیم باشند. (همان)

۶. صدور انقلاب و دعوت به نظام جمهوری اسلامی

امام خمینی بر حسب وظیفه دینی خود دعوت به توحید و یکتاپرستی و سعادت دنیا و آخرت بر اساس منطق و فطرت بشری را یکی از وظایف و اهداف سیاست خارجی می‌داند. بر همین اساس نامه‌ای به گورباچف، رهبر شوروی سابق که محور بلوک شرق و نماد الحاد و کفر بود، نوشت و دعوت به توحید و یکتاپرستی کرد. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۲۰) همچنین صدور اهداف و موفقیت‌های انقلاب اسلامی ایران به دنیا، به‌ویژه جهان اسلام را یکی از مبانی سیاست خارجی می‌دانست؛ چراکه معتقد بود هیچ حادثه‌ای در جهان امروز در هر نقطه‌ای که اتفاق می‌افتد، بی‌تأثیر در نقاط دیگر نیست. (همان، ج ۴، ص ۴۳۴) البته منظورشان از صدور انقلاب دخالت در امور دیگر کشورها و یا تحریک و زمینه‌سازی مردم برای قیام و مبارزه نبود؛ بلکه به مفهوم صدور ارزش‌ها، توانایی‌ها، تجربیات و... انقلاب و نظام اسلامی بود. (همان، ج ۱۷، ص ۴۱۱)

۷. دفاع از مسلمانان و مستضعفان جهان

مبنای امام خمینی در امر سیاست در درجه اول ارزش‌های اسلامی بود. نگاهش به سیاست خارجی نیز از دریچه دینی بود. بر اساس فرمایش پیامبراسلام(ص) که «مَن اصبحَ و لَمْ یَهْتَمَّ بامورِ المُسلمینَ فَلَیسَ بمُسلِمٍ» می‌فرمود: کسی که به نیازهای مسلمین اهتمام نورزد، مسلمان نیست؛ فقط گفتن «لا اله الا اللَّه» نشانه مسلمانی نیست؛ اسلام و مسلمانی آن است که به درد مسلمین بخورد. (همان، ج ۳، ص ۳۴۱؛ ج ۴، ص ۴۴؛ ج ۱۴، ص ۱۳۷؛ و...) دغدغه فکری امام خمینی فقط مسلمانان جهان نبود، بلکه بنابر وظیفه الهی خود همواره در فکر مستضعفین جهان نیز بود. (همان، ج ۴، ص ۱۵۷؛ ج ۷، ص ۳۲۷؛ و...) البته این حمایت‌ها ضمن آن که معنوی و سیاسی بود، به معنی دخالت در امور دیگر کشورها نبود؛ بارها می فرمود ما هرگز به خاطر منافع داخلی خودمان به ملت و دولت دیگر تجاوز نکرده و در امور آنها دخالت نمی‌کنیم. (صحیفه امام، ج ۴، ص ۲۶۷)

ابزارها و روش‌های تحقق اهداف سیاست خارجی

صِرف داشتن برنامه و اصول سیاست خارجی مهم و مشکل‌گشا نیست، بلکه برنامه اجرا و چگونگی رسیدن به آن اهداف نیز مهم است. یک اندیشه جامع و کامل که اصول یک برنامه را معرفی می‌کند، باید ابزارها و روش‌های رسیدن به آن را هم بیان کند. هر کشور و حکومتی نیز برای تحقق اصول و اهداف سیاست خارجی خود از ابزار و روش‌های خاصی استفاده می‌کند. البته نمی‌توان معیار و میزان مشخصی برای همه کشورها ارائه داد، چرا که اصول و اهداف هر نظام با هم تفاوت‌های اساسی دارند. خوانش و کاوش آثار امام خمینی نیز نشان می‌دهد، ایشان همانگونه که اصول سیاست خارجی را مشخص کرده‌اند، ابزار و روش‌های دست‌رسی به آن را هم معین کرده و طبق اولویتی که خودشان در نظر داشتند، به مرور به مسئولان ابلاغ می‌کردند. اهم آنان عبارت است از:

۱. موفقیت در سیاست‌های داخلی

از دیدگاه امام خمینی نخستین و مهم‌ترین رفتاری که برای تحقق اهداف سیاست خارجی لازم است، موفقیت در سیاست داخلی‌ست. به اعتقاد ایشان تحکیم و تثبیت نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران خودبه‌خود موجب اعتماد دیگر کشورهای اسلامی شده و همچنین کشورهای دشمن را از حمله به کشور منصرف کرده است. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۰۳؛ ج ۸، ص ۵۰۳؛ ج ۱۸، ص ۲۸۱؛ و...) و بهتر است که همین‌گونه ادامه پیدا کند. ایشان می‌فرمود: کشوری که نتواند خودش را اداره کند، نمی تواند الگو برای دیگران باشد. (صحیفه امام، ۱۹/۲۲۳) حتی مراکز علمی و تربیتی ایران اسلامی به گونه‌ای باید باشد که مسلمانان دیگر کشورها بفهمند که تربیت در اینجا مفید است و می‌تواند الگو باشد (همان)؛ دراین‌صورت با حضور در مراکز علمی ایران با انقلاب و پیشرفت‌های نظام اسلامی آشنا شده و تک‌تک خود مبلغ انقلاب و نظام اسلامی خواهند شد.

۲ ـ روابط صلح‌آمیز با همه کشورها

حسن هم‌جواری و روابط حسنه با دیگر کشورها یکی دیگر از ابزارهای موفقیت سیاست خارجی است که امام خمینی به آن اهتمام ورزیده و تأکید می‌کرد. می‌فرمود: با همه کشورها و دولت‌ها به شرطی که در امور داخلی ما دخالت نکنند، رابطه خواهیم داشت. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۲۷) از دیدگاه ایشان با این که نمی‌توان هم‌زمان هم مسلمان بود و هم مارکسیست، ولی می‌توان با بلوک شرق به رهبری شوروی سابق روابط حسنه داشت به شرط آن‌که از مداخله در امور ایران خودداری کنند. (همان، ج ۵، ص ۴۴۸) حتی تأکید داشت با بلوک غرب هم به سرکردگی امریکا روابط حسنه خواهیم داشت، اگر به نحو صحیح رفتار کند و در امور داخلی ما مداخله نکند؛ احترام ما را حفظ نماید، ما نیز به آنها احترام خواهیم گذاشت. (همان، ج ۵، ص ۴۱۴) ایشان فقط رابطه با اسرائیل را به هیچ‌وجه برنمی‌تافت؛ بااین‌حال در این رابطه یهودیان را استثنا می‌کرد. (همان، ج ۵، ص ۴۴۸) حتی با پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، نابودی اسرائیل جزو اولویت اول ایشان نبود؛ بلکه توجه به حفظ نظام و منافع ملی و حل مشکلات داخلی در اولویت بود، برای همین در دوران جنگ عراق با ایران و اوج دفاع از کشور، برخی بر این نظر بودند که باید برای آزادی قدس از چنگ اسرائیل به لبنان نیرو بفرستیم؛ اما، امام خمینی ضمن مخالفت فرمود: شکست صدام، مقدم بر قدس است. ما راهمان این است که باید از راه شکست حزب بعث عراق دنبال لبنان برویم.‏‏ ما لبنان را از خود می‌دانیم، «لکن مقدمة این‌که لبنان را ما نجات بدهیم، این است که عراق را نجات ‏‏بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی‌ربط برویم سراغ ذی‌المقدمه و همه‏‎ ‎‏چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند‏‎ ‎‏جای خودش را.» (همان، ج ۱۶، ص ۳۵۴)

امام خمینی امیدوار بود پس از انقلاب یک حکومت نمونه در ایران شکل بگیرد که با همه دولت‌های آزاد و دموکراتیک روابط حسنه داشته و برادر باشد. (همان، ج ۵، ص ۴۹۱) ایشان بر اساس اصول اسلامی و سیره پیامبر اسلام(ص) می‌فرمود: ما بشر دوست هستیم، چنان‌که پیغمبر ما بشر دوست بود. با همه اقشار بشر، با تمام مستضعفین عالم، روابط حسنه برقرار می‌کنیم، به شرط این‌که روابط متقابل و احترام متقابل باشد. (همان، ج ۶، ص۲۲۰؛ ج ۸، ص ۱۱۳؛ ج ۲۱، ص ۴۲۷) به جز اسرائیل که قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است. (همان، ج ۲، ص ۱۴۰) امام خمینی سفارش می‌کرد، نه‌تنها در روابط خارجی به زیان ملت خود هیچ‌گونه رابطه و قراردادی را امضا نمی‌کنیم، بلکه هیچ‌گاه به زیان سایر ملت‌ها و به قیمت تجاوز به حقوق آنها، هر چند به نفع ملت ایران باشد، این سیاست را دنبال نمی‌کنیم. (همان، ج ۵، ص ۴۵۰) حتی بالاتر از این می‌اندیشید و می‌گفت: ما همچنان که مخازن خود را از غارت بیگانگان حفظ می‌کنیم، هیچ‌گاه به ثروت‌های دیگران ولو به نفع ملت خود تجاوز نمی‌کنیم. با این که هر ملتی حق دارد منافع ملی و مذهب خود را حفظ کند. (همان، ج ۵، ص ۵۳۴)

۳. احترام متقابل و عدم مداخله

یکی دیگر از راه‌های رسیدن به اهداف سیاست خارجی که امام خمینی در روابط خارجی مدنظر داشت و بر اساس نگرش عقل‌گرایانه تعالیم دینی بود، اصل ایجاد و استمرار روابط بر اساس احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر است. آن‌چنان که از تعالیم اسلامی استفاده می‌شود فرد و جامعه اسلامی هماره باید با دیگران به گونه‌ای رفتار کند که دوست می‌دارد دیگران نیز با او چنان رفتاری داشته باشند و آنچه را برای خود می‌پسندد برای دیگری نیز بپسندد و از آنچه درباره خود کراهت دارد درباره دیگران نیز کراهت داشته باشد. از این تعلیم اسلامی با اصطلاح «انصاف» یاد می‌شود.

اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی کشورها اصلی است که از چنین تعلیمی بر می‌خیزد و محصول نهایی آن نفی ظلم به دیگران در عین نفی ظلم پذیری از دیگران است.

امام خمینی بر اساس همین تعلیم اسلامی، رعایت اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی طرفین را از مؤلفه‌های اساسی روابط خارجی جمهوری اسلامی بر می‌شمارد که بر طبق آن نه جمهوری اسلامی مجاز به نفی احترام و دخالت در امور داخلی کشورهای طرف رابطه است و نه آنها مجاز به عدم رعایت این اصل کلیدی هستند.

ایشان طی بیاناتی در خصوص تبیین نوع رابطه جمهوری اسلامی با کشورهای مختلف به این اصل مهم چنین اشاره می‌کند:

«روابط ما با جامعه غرب؛ یک روابط عادلانه است که نه زیر فشار ظلم آنها خواهیم رفت و نه ظلمی بر آنها روا خواهیم داشت. ما با آنها به‌طور احترام‏ متقابل‏ رفتار خواهیم کرد، و با آنها اگر آنها هم احترام‏ متقابل‏ را حفظ کنند و نخواهند بر ما تحمیل کنند و تجدیدنظر در این کارهایی که تا کنون بر ما- بلکه با شرق- کرده‌‏اند بکنند، ما با آنها به طور خوب و روابط حسنه رفتار می‌‏کنیم و معاملات با آنها هم خواهیم کرد؛ به هر نحوی که صلاح خودمان باشد، نه هر نحوی که تحمیل باشد یا فقط صلاح آنها در نظر گرفته شده باشد، ما روابط حسنه با آنها داریم.» (همان، ج ۳، ص ۵۱۵) و در پاسخ به خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تایمز در خصوص چگونگی روابط با آمریکا می‌گویند:

«ما با تمام دولت‌ها، در صورتی که دخالت در امور داخلی ما نکنند و برای ما احترام‏ متقابل‏ قائل باشند، با احترام رفتار می‌‏کنیم.» (همان، ج ۵، ص ۱۸۲)

نتیجه

هر کشوری، در بعد داخلی و خارجی برای خود سیاستی دارد. در صورت وقوع انقلاب و تشکیل نظامی جدید، رهبران و حاکمان جدید نیز سیاست خاصی را دنبال می‌کنند. امام خمینی به‌عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، نسبت به سیاست خارجی نظامِ تازه‌تأسیس، دیدگاه ویژه‌ای داشت که شناخت دقیق و به دور از تنگ‌نظری، ما را با شخصیت دوراندیش و آینده‌نگر ایشان بیشتر آشنا می‌کند.

آنچه از دیدگاه امام خمینی در زمینه سیاست خارجی برداشت می‌شود، سیاست و روش اعتدالی و اسلامی است؛ یعنی هم صلح و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، هم ارتباط بر اساس منافع مشترک، و هم مقابله (اشداء علی الکفار) با دشمنان و مخالفانی که در صدد جنگ و جنگ‌افروزی‌اند. به باور امام خمینی حتی با دشمنانمان هم نباید با خشونت و جنگ رفتار کرد؛ و اگر بتوان مسایل را با مذاکره و گفت‌وگو حل کرد، بهتر است تا با خشونت؛ اصلاً به هیچ‌وجه جایز نیست که با خشونت رفتار کنیم. به جز زمانی که بخواهند تجاوز کنند و حقوق ملت و نظام را از بین ببرند که در این صورت مقاومت و دفاع است؛ و مقاومت غیراز خشونت‌ورزی و جنگ به حساب می‌آید. برای همین در اوج اختلاف و دشمنی با آمریکا، می‌فرمود در صورتی که ملت ایران قانع شود که سران آمریکا قصد انجام عمل ناروا علیه ما را ندارند، می‌توان آن نوع روابطی که ما با دیگر کشورها داریم، با آمریکا هم داشته باشیم.

از دیدگاه امام خمینی هرگز داخل درهای بسته نمی‌توان زندگی کرد و با دنیا ارتباط نداشت. روابط خارجی ما بر اساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین باشد و بر این اساس با هر کشوری که مایل باشد باید با احترام متقابل عمل کنیم؛ چه شوروی باشد و چه آمریکا، فرقی نمی‌کند.محمد رجایی نژاد 

. انتهای پیام /*