امام خمینى(س) که با قیام الهى خود در عصر غربت انسانیت و ظلمت جهل و کفر بتها را شکست و دریچه‏ هاى نو را به روى انسانهاى دردمند و منتظر گشود، در زمره این بزرگمردانى است که شناخت ابعاد وجودى او به سادگى میسور نیست.

در حد توان مى‏ بایست در دریاى  بیکران شخصیتش غوطه خورد و به غور و بررسى پرداخت. در این زمینه درک عظمت امام از زبان خودش داراى حلاوتى دگر است.

در این مجال بخش هایی از بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی با محوریت "ایمان به غیب" آورده شده است.

خدا هدایت مى ‏کرد

این را همه باید بدانیم که هر چه هست از طرف خداست. من تجربه ‏ام در این مدت طولانى‏ اى که مشغول بودم به این کارهایى که البته وظیفۀ روحانى بود لکن کنار کشیده بودیم از آن، من احساس مى‏ کنم که بسیارى از مسائل بود که بدون اینکه ما بفهمیم انجام مى ‏گرفت، این جور نبود که ما نقشه‏ اى کشیده باشیم براى این کار، و این نبود جز اینکه خدا هدایت مى‏ کرد. (صحیفه امام؛ ج 19، ص 455)

این نظر خدا بود

اگر نبود ارادۀ خدا، که منصرف کرد اینها را از اینکه مقابله کنند، و نبود آنکه رعب در بسیارى از آنها ایجاد کرد [کار پیش مى‏ رفت] اینها با یک شب مى ‏توانستند همۀ تهران را خراب کنند. همه چیز دستشان بود. همۀ مراکزى که یک نفر آدم که گوشش مى ‏جنبید همه را بمباران کنند. نه اینکه براى خدا نکردند؛ خدا اذهان اینها را همچو منصرف کرد و دلهاى اینها را همچو پُر از خوف کرد که دست به آن آلاتى که باید بزنند نزدند. این یکى از معجزاتى بود که در این قضیه واقع شد.

و معجزۀ دیگر همین توطئه ‏اى بود که براى کودتا در همان شبهاى آخر، که ما در تهران بودیم، اینها دیده بودند. و قبلش توطئه این بود که حکومت نظامى را روز هم اعلام  بکنند. ما هم هیچ خبر از هیچ نداشتیم. اعلام بکنند مردم توى خیابانها نیایند، قواى انتظامیه تمام را بگیرند؛ تمام خیابانها و اینها را قواى انتظامى و آلاتى که آنها دارند؛ تانکها را بیاورند مستقر کنند. و بنابراین بود که در همان شب بریزند و هرکس را که احتمال بدهند که این یک مثلاً چیزى هست از بین ببرند و بعد هم چه بکنند. ما هیچ اطلاع نداشتیم. مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبْ[1] قضایا واقع شد، مثلاً گفته شد که بشکنید این اعتصاب را، این نظام را، این حکومت نظامى را. خوب، مردم شکستند؛ و آنها نتوانستند که بیاورند نابودشان بکنند. بعد آن درگیریها پیدا شد. مرحوم قرنى،[2] ـ خدا رحمتش کند ـ اینجا بود. به من گفت که مقاتله و جنگ مابین مردم و قواى دولتى در آن شب سه ساعت و نیم بود. با سه ساعت و نیم، دستهاى خالى بر تانک و توپ و مسلسل و اینها غلبه کرد! این غلبه، غلبۀ الهى بود. این نظر خدا بود.  (صحیفه امام؛ ج 10، ص 10ـ11)

من از عهده برنمى ‏آیم

این تحول روحى و این انقلاب اسلامى تحفه‏اى است که خداى تبارک و تعالى از عالم بالا براى ملت ما به هدیه فرستاد و ما باید شکر خداى تبارک و تعالى را بکنیم؛ و از عهدۀ شکر بر نمى‏آییم. من باید شکر این نعمت را و شکر این رحمت را و شکر این محنتها را
که ملت ایران کشیدند، شکر اینها را بکنم؛ و من از عهده برنمى‏آیم. آنها بودند که همۀ کارها را انجام دادند، و خدا بود که اینها را مؤید کرد. و قدرت خدا و قدرت ایمان ملت که در این اواخر شکوفایى پیدا کرد، این قدرت بود که با دست خدا یک سلطنت 2500‏‏ساله را از ریشه کند؛ در صورتى که پشت سر او امریکا ایستاده بود، شوروى هم سِرّاً بود، و چین هم بود، انگلستان هم بود؛ تمام ابرقدرتها پشت سر او ایستاده بودند. و آن هم داراى همۀ سلاحهاى مدرن بود و ملت ما دست خالى بود؛ تفنگ هم نداشت، هیچ نداشت! لکن قدرت ایمان بود، قدرت خدا بود. این تعجب ندارد. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 229ـ230)

پاى هیچ کس حساب نکنید

آنى که این ملت را پیش برد، آن یک قدرت غیبى بود. یک قدرت الهى بود. پاى هیچ کس حساب نکنید شما. در عین حالى که تشکر مى‏کنم از شما که این مقاله‏ها را خواندید.‏‏لکن تذکر مى‏دهم این قدر تعریف نکنید از یک شخصى، براى اینکه چیزى نیست. هر چه
هست، اوست. ما چیزى نیستیم. ما جز یک بندۀ ضعیف چیزى نیستیم. با یک فوت مى‏توانستند اینها، ما را بیرون کنند. آنکه این قدرت را به این ملت داد، و آنطور وارد شد به میدان و بیرون کرد حریف خودش را، آن یک قدرت روحى بود که خدا داد به اینها. یک قدرت الهى و غیبى بود که این ملت را متحول کرد به یک چیز دیگرى.(صحیفه امام، ج 11، ص 274)

ما هیچ اندر هیچ هستیم

نباید در ذهن کسى بیاید که انقلاب مربوط به شخصى است. من باید عرض کنم که از باب این که یک فردى از افراد جامعه هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از خداى تبارک و تعالى است. خداى تبارک و تعالى است که این ملت را منقلب کرد از یک حالى به حال دیگر. او مقلب القلوب است. اوست که همۀ کارها و زمام همۀ امور در دست اوست و ما هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم. عنایات اوست که این ملت را در حالى که همۀ جهات شکست درش بود، طورى منقلب کرد که بحمداللّه‏ پیروز شد و پیروزى از خداست.و من مکررتجربه کردم در این مدتى که وارد این امور بودم که بسیارى از اوقات، ما یک کارى مى‏ خواستیم بکنیم منحرف مى‏ شدیم به‏ کار دیگر،بعد مى‏ بینیم ‏این‏کارانحرافى درست بود؛این نبودجز اینکه خداى تبارک و تعالى این کارها را مى‏کرد. سفر مى ‏رفتیم، مى‏ دیدیم که این ترتیبى که قهراً پیش آمده است، این ترتیب صلاح بوده است نه آنى که ما خیال مى‏ کردیم. در هر امرى از امور، من با تجربه دیدم که ما خودمان فکرمان نمى ‏رسد. آن که افکار را در دست دارد حق تعالى است، و او زمام امور را در همۀ امور به دست دارد و این را باید باور کنیم. (صحیفه امام؛ ج 20، ص 470ـ471)

من که چیزى نیستم

و ما باید این معنا را باور کنیم که ما از عنایت حق است که از هیچ به اینجا رسیدیم و از عنایات حق است که ما توانستیم این مملکت را ـ یعنى ملت توانست، من که چیزى نیستم ـ توانست این ملت، این ملت را از زیر یوغ ستمشاهى و بدتر از او، یوغ آمریکا و شوروى و امثال اینها بیرون بیاورد. سابقه ندارد که یک ملتى سرپاى خودش بایستد و بگوید نه این و نه آن، این سابقه ندارد.(صحیفه امام، ج 20، ص 471)


[1] بخشى از آیۀ 3 سورۀ طلاق: «از آن جهت که به حساب نمى‏ آید».

[2] شهید ولىّ ‏اللّه‏ قرنى، نخستین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزى انقلاب.

 

. انتهای پیام /*