سخنرانی
خطر مثلث مقدس نماها، روشنفکر مآب ها و نفاق پیشگان
سخنرانی در جمع کارکنان کمیته های امداد مرکز (خطر مثلث تزویر و ریا)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 -1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 23 آذر ‭1358

زمان (قمری) : 24 م‍ح‍رم‌ ‭1400

مکان: قم

شماره صفحه : 231

موضوع : خطر مثلث مقدس نماها، روشنفکر مآب ها و نفاق پیشگان

زبان اثر : فارسی

حضار : سرپرست و کارکنان کمیته های چهارده گانه امداد امام خمینی مرکز

سخنرانی در جمع کارکنان کمیته های امداد مرکز (خطر مثلث تزویر و ریا)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 23 آذر 1358 / 24 محرّم 1400‏‎[1]‎

‏مکان: قم‏

‏موضوع: خطر مثلث مقدس نماها، روشنفکرمآبها و نفاق پیشگان‏

‏حضار: سرپرست و کارکنان کمیته های چهارده گانه امداد امام خمینی مرکز ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

کمیتۀ امداد و رسالت امدادرسانی

‏     من از شما خواهران و برادران که امروز تشریف آوردید و از کمیته امداد هستید، از‏‎ ‎‏مجاهدات شما تشکر می کنم، و به همۀ شما دعا می کنم. شماها می دانید که ما خرابیهای‏‎ ‎‏زیادی از هر جهت داشتیم و محتاج به امداد هستیم. و ملت ما از جهات مختلفه محتاج به‏‎ ‎‏امداد است. برای اینکه از ابعاد مختلفه به این مملکت و به این کشور و به این امت‏‎ ‎‏خسارت وارد شده است که جبران این خسارتها محتاج به امداد است. یک امدادهایی‏‎ ‎‏در مقابل خسارتهای مادی است. خسارتهای جسمانی است که شما آقایان، خواهران و‏‎ ‎‏برادران مجاهده می کنید برای امداد به اینها که در این طول مدت در فقر بودند. جراحات‏‎ ‎‏بر آنها وارد شده است. صدمات بر آنها وارد شده است. اعضایشان نقص شده است. و‏‎ ‎‏خانه هایشان از بین رفته است. زندگیهایشان خراب شده است. اینها یک خرابیهایی بوده‏‎ ‎‏است که از رژیم سابق بوده است و محتاج به مرمت است که بحمدالله شما برادرها و‏‎ ‎‏خواهرها و سایر اهل خیر کمک کردند و می کنند و جبرانش امید است که آسان باشد و‏‎ ‎‏زود. و یک خسارتهای معنوی بر این مملکت وارد شده است، یک خسارتهای روحی‏‎ ‎‏بر این مملکت وارد شده است، یک خسارتهای فرهنگی بر این مملکت وارد شده است‏‎ ‎‏که آن بیشتر محتاج به امداد است تا این خسارتهای مادی، و این جراحاتی که بر این افراد‏‎ ‎‏وارد شده است، و این نقص اعضایی که وارد شده است، و این فقرهایی که هست در این‏

‏مملکت. آن خسارات معنوی بیشتر محتاج به امداد است و دیرتر قابل جبران است. ‏

سیاست بازان کاسب کار

‏     جبران خسارات معنوی محتاج به مطالعات است که مطالعه کنند کارشناسهایی که‏‎ ‎‏واقعاً دلسوز بر این ملت هستند، نه آنهایی که اظهار دلسوزی می کنند. چون امروز این‏‎ ‎‏معنا که هر کسی انقلابی خودش را می داند، هر کسی ملی خودش را می داند و هر کسی‏‎ ‎‏دلسوز خودش را برای ملت می داند، امروز یک کسب رایجی شده است، جزء‏‎ ‎‏کسبهاست این الآن. کاسبها یک وقت در دکان می نشینند و اجناس می فروشند، یک‏‎ ‎‏وقت در جاهای دیگر می نشینند و آن حرفهایی را که خودشان می دانند، برای استفاده‏‎ ‎‏تحویل می دهند تا استفاده کنند. امروز وضع این طور شده است. اشخاصی که در زمان‏‎ ‎‏طاغوت طرفدار طاغوت بودند، بلندگوی طاغوت بودند، پشتیبان طاغوت بودند، امروز‏‎ ‎‏طرفدار اسلامند به حسب ظاهر. مخالف با طاغوت می گویند هستیم. می گویند مخالف با‏‎ ‎‏رژیم سابق هستیم. اینها اشخاصی هستند که هر روزی نان را به نرخ آن روز می خورند.‏‎ ‎‏اگر همین امروز هم مسئله خدای نخواسته برگردد، خواهید دید که همین قلم به دستها...‏‎ ‎‏ـ بعضیشان البته، بعضیشان هم متعهدند ـ همین بعضی از روشنفکرها، همین بعضی از قلم‏‎ ‎‏به دستها، همین بعض چیزنویسها، خواهید دید که همان مسائل سابق، و باز دعاگو و‏‎ ‎‏ثناگوی همان رژیم هستند. امروز چون اینجا بیشتر مردم به آن توجه دارند، آنها برای‏‎ ‎‏یک کسب اعتبار به اینجا متوجه شده اند، ولی قلوبشان اینجا نیست. فردا چنانکه یک‏‎ ‎‏ورقی دیگر پیش بیاید، آنها پای آن بیرق سینه می زنند. اینها سینه زنند! بیرق اسلام بلند‏‎ ‎‏بشود پایش سینه می زنند، لکن به اسلام کار ندارند. بیرق کفر هم باز بلند بشود پایش سینه‏‎ ‎‏می زنند برای استفاده. امروز اگر امریکا غلبه پیدا کند، آنها سینه برای امریکا می زنند. الآن‏‎ ‎‏که من اینجا ایستاده ام اشخاصی هستند که روابط با امریکا دارند. روابط دارند با کسانی که‏‎ ‎‏با امریکا روابط دارند. اینها سینه زنند. پای هر عَلَمی سینه می زنند. به نظرشان فرقی نیست‏‎ ‎‏مابین عَلَم اسلام یا عَلَم کفر. آن کسبش را می خواهد بکند. او می خواهد اسم بلند کند. او‏

‏می خواهد مردم او را به روشنفکری بشناسند. او می خواهد مردم او را به آن چیزهایی که‏‎ ‎‏پیش ملت رایج است بشناسند. ‏

خطر فرصت طلبان و منافقان

‏     امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روی آورده اند. مردم انقلابی‏‎ ‎‏شده اند. یک دسته دیگر جوانهایشان را دادند، یک دسته دیگر اموالشان از بین رفته،‏‎ ‎‏یک قشر دیگر فریاد زدند، و اینها توی خانه ها نشسته بودند. اگر کمک نمی کردند، لااقل‏‎ ‎‏کاری نداشتند. تماشا می کردند ببینند کی جلو می افتد. در خارج نشسته بودند؛ در خارج‏‎ ‎‏ایران. در داخل ایران نشسته بودند و نظر دوخته بودند که ببینند کدام طایفه ای که با هم‏‎ ‎‏دارند جنگ می کنند غلبه می کنند. هر کدام غلبه کردند بروند زیر علم آنها. حالا مسلمانها‏‎ ‎‏غلبه کردند، آمده اند زیر بیرق مسلمان ها. لکن شیطنتشان را دست برنمی دارند. زیر‏‎ ‎‏[‏‏پرده توطئه می کنند‏‏]‏‏ در ظاهر فریاد می کنند و اسلام را ترویج می کنند و رژیم سابق را‏‎ ‎‏«طاغوت» می گویند و رژیم فعلی را «جمهوری اسلامی» می گویند. لکن در زیر پرده‏‎ ‎‏مخالفت می کنند با اسلام. مخالفت می کنند با جمهوری اسلامی. اگر امروز کارتر پیش‏‎ ‎‏بیاید، اینها سینه زن برای کارترند، حالا هم در زیر دارند سینه می زنند برایش. الآن هم‏‎ ‎‏روابط با امریکا، هم مستقیم هست هم مع الواسطه. هر کس پیش بیاید آن طوری است.‏‎ ‎‏منافقین این طورند. اصلاً این صفت منافقین است. در زمان رسول الله هم آن گرفتاریی که‏‎ ‎‏اسلام برای منافقین داشت و از دست منافقین داشت، از دست کفار نداشت. کفار ایستاده‏‎ ‎‏بودند در مقابل هم و جنگ هم می کردند و تو سر هم می زدند و پیش می بردند و یا عقب‏‎ ‎‏می نشستند. لکن با منافقین چه بکنند؟ منافقی که آمده و می گوید من برای اسلام هستم و‏‎ ‎‏اسلام آوردم؟ و مثل اسلام ابوسفیان و دارودسته او، با او چه بکنند؟ این که دارد می گوید‏‎ ‎‏من مسلمانم، با مسلمان که نمی شود کاری کرد، این که ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم‏‎ ‎‏می خواند و جماعت هم می خواند و پای منبر رسول الله هم می نشیند و اشک هم‏‎ ‎‏می ریزد، با این که نمی شود کاری کرد. امروز هم مسلمانها مبتلای به دسته ای از منافقین‏

‏هستند که کار این مسلمانها با این منافقین مشکلتر است، تا کارشان با محمدرضا.‏‎ ‎‏محمدرضا ایستاده بود و می زد و می کشت. و تکلیف ملت با او معلوم بود. ملت می رفت‏‎ ‎‏به جنگش. اما یک دسته ای که در ظاهر اظهار اسلام می کنند، در ظاهر برای اسلام‏‎ ‎‏دعوت می کنند، در ظاهر حرف اسلام می زنند، قلمهایشان و قدمهایشان برای اسلام‏‎ ‎‏است، لکن زیر پرده با اسلام مخالف اند. مخالفت با اسلام می کنند در زیر پرده. با اینها‏‎ ‎‏باید چه بکنیم؟ کار با اینها بسیار مشکل است. و حل مسئلۀ منافقین ‏‏[‏‏دشوار است‏‎ ‎‏]‏‏پیغمبر‏‎ ‎‏اکرم هم نمی توانست حل بکند. حضرت امیر هم گرفتار اینها بود و حلش نمی شد بکنی.‏‎ ‎‏حلش مشکل است. ‏

مقدس نماها، روشنفکر مآبها و منافقان، مثلث تزویر و ریا 

‏     آن که ما امروز مبتلای به آن هستیم و آن دستۀ منافقینی که اظهار اسلام می کنند و کمر‏‎ ‎‏اسلام را می خواهند بشکنند. کار مسلمانها با اینها مشکل است. حل مسئلۀ اینها بسیار‏‎ ‎‏مشکل است. این غیر از آنی است که «نصیری» است، که مطلبش معلوم است. و «هویدا»‏‎ ‎‏است که مطلبش معلوم است. «هویدا» معلوم بود دشمن اسلام و مسلمین است. و‏‎ ‎‏«نصیری» هم معلوم بود که مردم را چه کرده و تکلیف مردم با او معلوم بود. و گرفتند آنها‏‎ ‎‏را و به جزای خودشان رساندند. اما آن آدم مقدس مآبی که تسبیح هم دستش گرفته است‏‎ ‎‏و می گوید به اسلام هم من خدمت می کنم. این مقدس مآب را چه باید بکنیم ...؟ این‏‎ ‎‏طایفۀ منافقین هم که نمی شود با آنها کاری کرد. اسلام از صدر، از اولی که اسلام پیدا شده‏‎ ‎‏تا حالا، مبتلای به این جمعیت هست. و حل مسئله اینها مشکلتر از هر مسئله ای است برای‏‎ ‎‏اسلام و مسلمین. اشخاصی که فریاد برای اسلام می زنند و می زدند. و از ملیت و از‏‎ ‎‏اسلامیت و از اینها می گفتند. بعد معلوم شد که این آقا که این قدر اسلام مآب است و‏‎ ‎‏اینقدر ملی است رابطه دارد با امریکا. بعضی از این روشنفکرهای ما این طوری اند؛‏‎ ‎‏منافق اند. اگر صاف می ایستادند، مردانه می ایستادند، مثل آن فرض کنید آدمی که‏‎ ‎‏می ایستد، می گوید که من طرفدارم. در بین اینهایی که کشتند، یکیشان ایستاد گفت که‏

‏نخیر من طرفدار شاه هستم‏‎[2]‎‏. حالا هم طرفدار شاهم. کشتندش. این مردانه ایستاد و‏‎ ‎‏مردانه هم مرد. به جهنم هم رفت. ‏

مشکل منافقین از بزرگترین مشکلات اسلام

‏     اما آنهایی که الآن ما مبتلا به آنها هستیم که مردانه نمی آیند به میدان بگویند که آقا ما‏‎ ‎‏اسلام را نمی خواهیم. مردانه نمی آیند به میدان و بگویند که اسلام برای سابق بوده، حالا‏‎ ‎‏دیگر به درد نمی خورد! با اینها باید ما چه بکنیم؟ کمیتۀ امداد شما نمی تواند حل این را‏‎ ‎‏بکند. شما کمیتۀ امدادتان می تواند یک آدم مجروحی را، یک آدم ضعیفی را، یک آدم‏‎ ‎‏بینوایی را نجات بدهد و خداوند ان شاءالله شما را سلامت بدارد برای نجات این طایفه.‏‎ ‎‏اما نه کمیتۀ شما و نه سایر قشرهای ملت می توانند حل این مسئله را بکنند. حل مسئلۀ‏‎ ‎‏منافقین از اعظم مشکلاتی است که برای ملت ما و برای اسلام از اول بوده. با معاویه باید‏‎ ‎‏چه کرد که امام جماعت است. و برای خدا ـ به قول خودش ـ برای اسلام، برای خودش‏‎ ‎‏می خواهد هم جنگ بکند برای اسلام و هم ‏‏[‏‏خدمت‏‏]‏‏ بکند و اینها! منافق است. به مردم‏‎ ‎‏شام حالی کرده است که من یک آدم مسلمانی هستم، و مخالف امیرالمؤمنین هم که اصلاً‏‎ ‎‏مسلمان نیست. این که امیرالمؤمنین را آنجا می گوید مسلمان نیست. به طوری که وقتی‏‎ ‎‏می گویند به اهل شام که علی را کشتند در محراب عبادت، می گویند مگر او نماز‏‎ ‎‏می خواند؟ تو مسجد چه می کرد علی؟ با اینها باید چه کرد؟ جز پناه به خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی. و جز افشاگری؟ ملت باید افشا کند.‏

رسالت افشاگری بر ضد فریب کاران

‏     اینها که به صورت منافقین پیش آمدند و در میدان مسلمین واقع شده اند و می خواهند‏‎ ‎‏کارشکنی کنند برای اسلام و مسلمین، باید هر چه از آنها پیدا کردند، هر پرونده ای که از‏‎ ‎‏اینها پیدا کردند این را نشان بدهند تا معلوم بشود که اینها جزو منافقین اند. و با آنها مبارزه‏‎ ‎‏کنند، تا معلوم شود، خوب با یک کاسبی که خیلی هم آثار سجده در جبینش هست، یا‏

‏یک نویسنده ای که از اول که وارد می شود «بسم الله الرحمن الرحیم» در کلامش‏‎ ‎‏می نویسد و بعد هم از «جمهوری اسلامی» شروع می کند ‏‏[‏‏ستایش‏‎ ‎‏]‏‏کردن و ‏‏[‏‏تمجید‏‏]‏‎ ‎‏کردن، تعریف کردن. لکن از زیر لطمه بر اسلام وارد می شود. با این نمی شود الآن کاری‏‎ ‎‏کرد. هر کاری بخواهید بکنید می گویند او یک مسلمان است؛ یک آدم حسابی است.‏‎ ‎‏نمی شود، این تا افشاء نشود. تا مشتش باز نشود توی مردم. این مقدس مآبی که هر روز‏‎ ‎‏می رود پشت سر فلان آقا نماز می خواند و گاهی هم سهم امام می دهد برای اغفال آن‏‎ ‎‏آقا، لکن در واقع مخالف با این رژیم است و می خواهد بزند این رژیم را و از هم بشکند،‏‎ ‎‏مشکل است با او معارضه کردن. این را جز افشاگری الآن جور دیگر راه نداریم. راه این‏‎ ‎‏است که مطالب اینها و خیانتهای اینها را هر کس پیدا کرد این را بگوید که این طور شد.‏‎ ‎‏البته اَعراض مسلمین محترم است و کسی حق ندارد که همینطور بیخودی هر کس هر‏‎ ‎‏طوری دلش بخواهد، با هر کس دشمن است بگوید این ساواکی است، نمی دانم این‏‎ ‎‏[‏‏وابسته‏‏]‏‏ است. اعراض مردم محترم است. مگر اینکه معلوم بشود که این عِرض اسلام را‏‎ ‎‏می خواهد ببرد. آن وقت دیگر محترم نیست. ‏

دعوت به رعایت موازین اسلامی

‏     با احتیاط باید عمل بشود. با ضوابط اسلامی باید کارها عمل بشود. کمیته هایی که شما‏‎ ‎‏در آن هستید ضوابطش باید اسلامی باشد. روی اغراض نباشد. کسی با یک کسی خوب‏‎ ‎‏نیست، فرض کنید که از می آید یک چیزی می گوید، کمیتۀ امداد هم فرض کنید، اقدامی‏‎ ‎‏می کند، این طور نباید باشد. باید روی ضوابط اسلامی، بطوری که پیش خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی، روسفید باشیم. اگر هم در اینجا به ما یک چیزی می گویند، آنجا روسفید باشیم. و‏‎ ‎‏همینطور همه قشرهایی که الآن دارند خدمت می کنند؛ از دادگاهها گرفته تا پاسبانها،‏‎ ‎‏ارتش، ژاندارمری، شهربانی و همه قشرهایی که خدمت در جمهوری اسلامی می کنند،‏‎ ‎‏باید اسلامی باشند.‏

‏     نمی شود یک کسی بگوید من در جمهوری اسلام دارم کار می کنم و مع ذلک ربا‏

‏بخورد. این با اسلام نمی سازد. یک کسی در جمهوری اسلامی، پاسبان جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ظلم بکند. پاسدار جمهوری اسلامی که باید پاسداری از اسلام بکند، به بندگان‏‎ ‎‏خدا ظلم بکند. باید خودتان را بپایید. متوجه باشید. همه قشرها را می گویم. باید متوجه‏‎ ‎‏باشند که تخطی از احکام اسلام نکنند. توجه به اسلام داشته باشند. و اتکا به اسلام داشته‏‎ ‎‏باشند. و امروز که ما با یک قدرت شیطانی مقابل هستیم، و دنیا الآن توجه به اینجا دارد،‏‎ ‎‏موج این مخالفت شما با این قدرت بزرگ در همه دنیا الآن رفته است. باید ما از این‏‎ ‎‏مبارزۀ بین اسلام و کفر سرفراز بیرون بیاییم. ما بر فرض اینکه شکست اقتصادی بخوریم،‏‎ ‎‏شکست نظامی بخوریم، لکن باید سرفراز بیرون بیاییم. یعنی باید مثل مجاهدین صدر‏‎ ‎‏اسلام که می رفتند و مجاهده می کردند و کشته می شدند، ما هم باید همینطور باشیم.‏‎ ‎‏خداوند ان شاءالله همۀ شما را حفظ کند و موفق. و من از همه شما تشکر می کنم. و به همه‏‎ ‎‏شما دعا می کنم. و خدمتگزار همه تان هستم.‏

‎ ‎

  • ـ تاریخ این سخنرانی در صحیفۀ نور 24 / 9 / 58 درج شده است.
  • ـ مهدی رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران و حومه در روزهای پایانی حکومت شاه.