سخنرانی
توطئه های استعماری در انزوای روحانیت ـ بیان رسالت خطیر روحانیون ـ لزوم وحدت حوزه و دانشگاه
سخنرانی در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه های علمیه (رسالت روحانیون)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 14 اس‍ف‍ن‍د ‭1359

زمان (قمری) : 27 ربیع الثانی ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 184

موضوع : توطئه های استعماری در انزوای روحانیت ـ بیان رسالت خطیر روحانیون ـ لزوم وحدت حوزه و دانشگاه

زبان اثر : فارسی

حضار : روحانیون دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و مشهد، سربازان منقضی خدمت سال های 1353 تا 57

سخنرانی در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه های علمیه (رسالت روحانیون)

سخنرانی

‏زمان: ظهر 14 اسفند 1359 / 27 ربیع الثانی 1401‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: توطئه های استعماری در انزوای روحانیت ـ بیان رسالت خطیر روحانیون ـ لزوم وحدت‏‎ ‎‏حوزه و دانشگاه ‏

‏حضار: روحانیون دفتر تبلیغات حوزۀ علمیۀ قم و مشهد، سربازان منقضی خدمت سالهای 1353 تا‏‎ ‎‏57‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

روحانیون و دخالت در عرصه های اجتماعی و سیاسی

‏     ‏‏با اینکه وقت کم است و تقریباً گذشته است، لکن من چند کلمه با شما روحانیون‏‎ ‎‏وشما برادران و فرزندان اسلام در میان می گذارم.‏

‏     دستهای مرموز جهانخواران به وسیلۀ اشخاص و گروههایی که در قشرهای ملتهای‏‎ ‎‏اسلامی نفوذ کرده اند در طول سالیان دراز یک برنامه ای را انجام دادند. و مع الأسف‏‎ ‎‏انجام گرفت، و ثمرات خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا که روحانیون باید‏‎ ‎‏در مساجد و در حجره ها و در زاویه های منزوی باشند؛ و تمام کار آنها این است که پیر‏‎ ‎‏مردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بر کنار از جامعه و بی توجه به‏‎ ‎‏چیزهایی که بر جامعه می گذرد باشند. حتی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی کشور‏‎ ‎‏یک ننگی بود، و خلاف عدالت و مقام روحانیت! وظیفۀ جوانهای روحانی هم خزیدن‏‎ ‎‏در گوشۀ مدارس و حجره های مرطوب، و فقط تحصیل علوم ‏‏[‏‏بود‏‎ ‎‏]‏‏آن هم نه آنچه‏‎ ‎‏مربوط به جامعه است و نه آنکه مربوط به سیاست جامعه. حتی لباس جُندی جزء‏‎ ‎‏چیزهایی حساب می شد که اگر روحانی آن لباس را به تن کند از عدالت خارج می شود!‏‎ ‎‏دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت است؛ و‏‎ ‎‏فلان آقا که سیاسی است دیگر نباید در جرگۀ روحانیت باشد. این امری بود برای منزوی‏

‏کردن روحانیت و کشاندن آنها به گوشه های انزوا و حجره های مدارس و گوشه های‏‎ ‎‏مسجد. طرح ریزی شده بود و در باور اکثر روحانیون و اکثر قریب به اتفاق ملت ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏اگر یک امری که مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاریهای سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی اسلام و کشور اسلام بود، روحانی نباید دخالت کند! این امر را از اروپا گرفته‏‎ ‎‏بودند، آنها هم روحانیت خودشان را منزوی کرده بودند تا هر کاری که می خواهند به سر‏‎ ‎‏ملتها بیاورند و کسی نباشد چرا بگوید. در اینجا هم، در مملکت ما در بلاد دیگر اسلامی‏‎ ‎‏هم، همین نقشه بود. روحانیین اگر دخالت در یک امر سیاسی می کردند، ملت به آنها‏‎ ‎‏ایراد می گرفت؛ خود روحانیین هم ایراد می گرفتند. آنها باید منعزل‏‎[1]‎‏ باشند از سیاست و‏‎ ‎‏از گرفتاریهای اسلام و مسلمین؛ و این امور باید به دست سلاطین و وابستگان به آنها‏‎ ‎‏سپرده بشود. این یک نقشه ای بود که سالهای طولانی کشیده شده بود، و استفاده های‏‎ ‎‏بزرگی هم کردند. اگر این نقشه نبود یا به ثمر نرسیده بود، کشور ما و کشورهای اسلامی،‏‎ ‎‏که روحانی شان باید در امور کشور دخالت کنند و باید سیاست مُدُن را در رأس‏‎ ‎‏برنامه های خودشان بگذارند، این گرفتاریها را پیدا نمی کرد. آنها خوب فهمیده بودند که‏‎ ‎‏این طایفه که پیش مردم هستند و نفوذ دارند و کلید باب ملت هستند، باید به طوری عمل‏‎ ‎‏بشود که ملت هم اجازه ندهد به اینها که در امور سیاسی دخالت کنند؛ و خودشان هم‏‎ ‎‏باورشان بیاید که نباید در امور سیاسی دخالت کنند. همانطوری که غربیها این مطلب را‏‎ ‎‏نسبت به کلیسا انجام دادند و کلیسا منعزل شد از ملتها، این امر در اینجا هم به دست آنها‏‎ ‎‏انجام گرفت و ما را به اینجا رساند.‏

توطئه دشمن؛ منزوی کردن روحانیون از عرصۀ سیاست

‏     ‏‏امروز که یک تحول بزرگی در ملت ما پیدا شده است، و خدای تبارک و تعالی به این‏‎ ‎‏ملت عنایت فرموده است و این تحول را به قدرت خود ایجاد فرموده است، در روحانیین‏‎ ‎‏هم این تحول حاصل شده است. الآن در صف مجاهدین جهاد می کنند و کشته می دهند‏

‏و شهید می دهند، و با سلاح در بین توده های مردم ظاهر می شوند؛ و آن سدّ عدم دخالت‏‎ ‎‏روحانی در امور اجتماعی و سیاسی و جنگی شکسته شد. بحمدالله شما آقایان و همۀ‏‎ ‎‏علمای بلاد و همۀ طلاب و روحانیین بلاد حاضر در صحنه هستند، و همراه با برادران‏‎ ‎‏سپاهی خودشان و برادران ارتشی خودشان در جبهه ها می روند و فداکاری می کنند.‏

‏     برادران عزیز من، فرزندان اسلام! توجه داشته باشید که باز یک جریانی در کار است‏‎ ‎‏شما را منعزل کنند از این امری که در او هستید. مبادا گروهها یا آنهایی که نمی خواهند‏‎ ‎‏روحانیون در این کشورها نفس بکشند شما را اغفال کنند و برگردانند به کنجهای مدارس‏‎ ‎‏و منزوی کنند در حجره ها! شما همان طوری که علم باید بیاموزید و تقوا در رأس برنامۀ‏‎ ‎‏شما باشد، ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ مهیا بودن از برای دخالت در امور سیاسی و امور اجتماعی و دخالت در‏‎ ‎‏مشکلات مسلمین و حاضر بودن از برای دفاع از کشور اسلامی هم باید کوشش کنید.‏‎ ‎‏همین معنایی که برای روحانیون نقشه کشیده بودند، برای جوانهای غیر روحانی ـ چه‏‎ ‎‏دانشگاهی ها و چه سایر جوانها ـ باطرزهای دیگری نقشه کشیدند تا آنها در میدان‏‎ ‎‏سیاست حاضر نباشند، و در اموری که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عدّۀ‏‎ ‎‏کثیری که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلّمین و اساتیدی که بسیاری از‏‎ ‎‏آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامی بودند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ جوانهای ما را از آن‏‎ ‎‏راه منحرف می کردند، و آنها را مانع می شدند از اینکه برای اسلام زحمت بکشند. بدبین‏‎ ‎‏کرده بودند آنها را به روحانیت، و روحانیت را به آنها دو جبهه تشکیل شده بود: جبهۀ‏‎ ‎‏روحانیت، و جبهه دانشگاه. و از همین دو جبهه شدن آنها استفاده می کردند. و الحمد لله ‏‎ ‎‏این سد هم شکسته شد، و روحانی در کنار دانشگاهی و دانشگاهی در کنار روحانی‏‎ ‎‏مشغول به فعالیت و مشغول به امور سیاسی و امور اجتماعی و امور جنگی هستند. نبادا در‏‎ ‎‏بین شماها کسی بیاید و از دانشگاه بخواهد انتقاد کند. و نبادا در بین دانشگاهیها بروند و از‏‎ ‎‏روحانیت انتقاد کنند. این انتقاد از اینها و انتقاد از آنها نه برای نفع شماست، و نه برای نفع‏‎ ‎‏آنها؛ بلکه برای نفع ابر قدرتهاست. آنها به این زودی دست از این کشورهای اسلامی بر‏‎ ‎‏نمی دارند و از ایران ـ که سرچشمه های نفت ما به جیب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع‏

‏آنها بودند و تمام اشخاصی که از آنها کاری انجام می گرفت به نفع آنها بودند ـ اینها الآن‏‎ ‎‏دستشان کوتاه شده است. و به این زودی از ما دست بر نمی دارند.‏

‏     عزیزان من، برادران من، خواهران من! تمام قشرهای ملت توجه بکنید که جریانهایی‏‎ ‎‏در کار است که روحانیین را در چشم مردم یک نحو دیگری جلوه بدهند؛ و مردم را از‏‎ ‎‏روحانیت جدا کنند، و دانشگاه را از روحانیون جدا کنند؛ و مقاصد خودشان را انجام‏‎ ‎‏بدهند؛ ولو بایک رژیمی که به طور سالوسی در ملت ایجاد کنند؛ یعنی یک رژیم به‏‎ ‎‏صورت صد در صد اسلامی و بیشتر از شما فریاد «وا اسلاما» بکشد، لکن در باطن منافق‏‎ ‎‏باشد و در باطن بر خلاف مصالح کشور عمل کند. امروز حیله های شیطانی قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ در کار است که ملت را از روحانیت جدا کند و اینها را از ملت جدا کند و اینها را از‏‎ ‎‏دانشگاه ها جدا کند و از قشر جوان ملت جدا کند. این همان نقشه ای است که آنها‏‎ ‎‏می خواهند که روحانیین منزوی بشوند در حجرات و در مساجد، و آنها کارهای‏‎ ‎‏خودشان را انجام بدهند.‏

‏     اینهایی که از روحانیون انتقاد می کنند کجا هستند، در کدام زاویه هستند؟ که وقتی‏‎ ‎‏انقلاب شد ریختند و اسلحه ها را به غارت بردند، و الآن هم اسلحه ها در دست آنهاست،‏‎ ‎‏و آن روز که جنگ بود آنها کنار نشستند و منتظر این اند که عراق یا قدرت دیگری غلبه‏‎ ‎‏کند و ملحق به آنها بشوند. روحانیین ما در صحنه حاضرند. شهدای آنها الآن در مقابل‏‎ ‎‏چشم من بسیاریشان یا بعضیشان حاضرند. و خود جوانهای روحانی با اسلحه از جنگ‏‎ ‎‏برگشتند. آنهایی که انتقاد از روحانیین می کنند در کدام جبهه رفتند؟ کدام شهید را دادند؟‏‎ ‎‏بیاورند عرضه کنند. آنها اسلحه ها را غارت کردند، و نشسته اند که شکست به ایران‏‎ ‎‏بدهند. و آنهایی که خوبان آنها ـ اگر در بینشان باشد ـ می خواهند استفادۀ خودشان را‏‎ ‎‏بکنند؛ و آنهایی که خون داده اند به کنار بروند، و منافعی که اینها به دست آورده اند، آنها‏‎ ‎‏ببرند. آنها که منحرفین هستند نه اسلام را قبول دارند، و نه روحانیت را، و نه دانشگاه را.‏

ضرورت استحکام پیوندها میان حوزه و دانشگاه

‏     ‏‏باید توجه داشته باشید! باید دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشد! دانشگاه‏

‏پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه.‏‎ ‎‏شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح می شود ملتها. و اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکتتان و کسانی که می توانند در مملکت کاری‏‎ ‎‏بکنند منزوی خواهند شد، و قدرتهایی که منافع خودشان را از دست داده اند به میدان‏‎ ‎‏می آیند و یک حکومت وجیه الملّه می آورند روی کار، و آن حکومت وجیه الملّه تمام‏‎ ‎‏چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد!‏

‏     شما، برادران و عزیزان من! همان طوری که الآن سلاح در دستتان است باید در دست‏‎ ‎‏دیگر صلاح باشد. باید شما صُلَحا باشید. باید شما رفتاری بکنید که اسلام را آن طور که‏‎ ‎‏هست عرضه کنید. شما بدانید که اگر خدای نخواسته از روحانیین و از کسانی که مُلبَّس به‏‎ ‎‏لباس روحانی هستند مطلبی که بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانیت‏‎ ‎‏را با این اعمال منزوی خواهید کرد؛ و قلمها بر ضد شما به کار می افتد و شما را از ملت‏‎ ‎‏جدا می کنند و ملت را از شما جدا می کنند؛ و به سر این کشور آن می آورند که در زمان‏‎ ‎‏رضاخان و پسرش آمد.‏

‏     این اسلام امروز در دست همۀ ماها، سرتاسر کشورهای اسلامی و خصوصاً ایران که‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ـ انسانی را در این کشور اعلام کرده؛ امانت است؛ امانت بزرگ است.‏‎ ‎‏این امانت به دست ماهاست چنانچه به این امانت خیانت بکنیم؛ خیانت به اسلام است ـ‏‎ ‎‏خیانت به احکام نورانی خداست؛ و خیانت به ملتهای ضعیف است. توجه کنند‏‎ ‎‏روحانیون در سرتاسر کشور، چه جوانها که در میدانها می روند و فداکاری می کنند و چه‏‎ ‎‏آنهایی که در مدارس مشغول تحصیل علوم هستند و چه آنهایی که مشغول به تدریس‏‎ ‎‏هستند و چه آنهایی که ائمۀ جمعه و جماعات هستند و چه آنهایی که در دادگاهها و‏‎ ‎‏مقامات قضایی هستند و چه آنهایی که در کمیسیونها و جاهای دیگر هستند، توجه کنند‏‎ ‎‏که اسلام در دست شما طایفه بالخصوص امانت است. انحراف شما ولو بعضی از شما‏‎ ‎‏موجب می شود که اشخاصی که با شما و با اسلام دشمن هستند با قلمهای خودشان و‏‎ ‎‏گفتار خودشان به شما حمله کنند و یک مطلب را بزرگ کنند: مجاهدات شما یک کلمه‏

‏از آن گفته نشود، لکن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود؛ مردم‏‎ ‎‏را از مجاهدات شما اغفال کنند. از زحماتی که از 15 خرداد تاکنون بر شما وارد شده است‏‎ ‎‏و بزرگان شما را برده اند در حبسها و زجرها، و انجام دادند کارهایی را که با دزدان آن‏‎ ‎‏طور انجام نمی دهند، اینها را ذکری از آنها ندیدم بکنند! قلمها راجع به این مسئله شکسته‏‎ ‎‏است! اما اگر در یک دادگاهی یک کاری بشود که مثلاً در نظر آنها انحراف باشد، یا‏‎ ‎‏خدای نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، عمّال آنها دوره بیفتند و این طرف و آن‏‎ ‎‏طرف و تبلیغ کنند که دیکتاتوری آخوندی در کار است! دیکتاتور روحانی در کار است.‏‎ ‎‏این کلمه، کلمه ای است که دشمنهای اسلام درست کرده اند و می خواهند که روحانیون را‏‎ ‎‏کنار بگذارند و روحانی برود گوشۀ مسجد و مسائل اسلامی را، نه آنکه مربوط به جامعه‏‎ ‎‏است، نه آنکه مربوط به مشکلات جامعه و اسلام است، بلکه مسائل عبادی را فقط انجام‏‎ ‎‏بدهند؛ لکن دیگران در صحنه باشند و آن کنند به ما که محمدرضا کرد.‏

وظیفۀ روحانیون؛ انجام کارها بر طبق موازین شرعیّه

‏     ‏‏باید بیدار بشوید شما! باید ملت ما بیدار بشوند. ملت ما در خیابانها، در‏‎ ‎‏بازارها، در سایر نقاطی که هستند، در کارخانه ها، در صحراها مشغول به خدمت‏‎ ‎‏هستند، بیدار باشند که اینگه گفته می شود «دیکتاتوری آخوندی» این کلمه ای است که به‏‎ ‎‏باطل گفته می شود برای مقصد باطلتر! و الاّ پیدا کنند آنها این روحانیونی که‏‎ ‎‏دیکتاتوری می کنند. اگر دیکتاتوری معنایش این است که احقاق حق مظلوم را از‏‎ ‎‏ظالم می کنند و اگر دیکتاتوری معنایش این است که در دادگاهها امثال نصیری ها‏‎ ‎‏را از بین می برند، این چیزی است که اسلام کرده است و امری است که با امر اسلام‏‎ ‎‏انجام می گیرد. و اگر دیکتاتوری معنایش این است که تحمیل به ملت چیزی را‏‎ ‎‏می خواهند بکنند، می خواهند با قدرت، ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را‏‎ ‎‏انجام بدهند، این یک دروغ واضح است. باید مردم اشخاصی که این را‏‎ ‎‏می گویند، بگیرند آنها را و از آنها بپرسند که این کدام یک است و چه کرده است و چه ‏


‏کار دیکتاتوری انجام داده است، تا بفهمند ریشۀ این مطلب از کجاست.‏

‏     شما آقایان تکلیف دارید که کارهایی که انجام می دهید، در تمام قشرهای روحانیت‏‎ ‎‏که در ملت هستند و مشغول خدمت هستند، کارها بر وِفْق موازین شرعیه باشد، هیچ‏‎ ‎‏تخلف از موازین شرعیه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. این تکلیف شماست که‏‎ ‎‏تخلّف از احکام اسلام نکنید، و ان شاءالله نمی کنید. و تکلیف ملت است که تبعیت از‏‎ ‎‏روحانیون بکند؛ و حرفها و تبلیغاتی که بر ضد روحانیت می شود گوش به آن ندهد.‏‎ ‎‏پیگیری کند اگر یک جایی گفتند، ببینند که آیا این دیکتاتوری که آنها می گویند در کجا‏‎ ‎‏واقع شده است. آیا رئیس مجلس ما یک دیکتاتور است و دارد دیکتاتوری می کند؟ یا‏‎ ‎‏مقامات دیگری که در کشور هستند. کدام یک از اینها مشغول دیکتاتوری هستند؟ یا‏‎ ‎‏زبانهای غیر متعهدِ اشخاص دارند دیکتاتوری می کنند و می خواهند روحانیت را‏‎ ‎‏تضعیف کنند و جمهوری اسلامی را تضعیف کنند. زبانهایی که بر خلاف مصالح اسلام به‏‎ ‎‏روحانیت حمله می کنند بدون حجت شرعی، یا به جمهوری اسلامی حمله می کنند بدون‏‎ ‎‏یک دلیل واضح. اینها زبانهایی هستند که گویندگان آنها دیکتاتورند؛ و می خواهند‏‎ ‎‏روحانیت را از صحنه بیرون کنند، و آن وقت یک حکومتی به دست بیاید که این‏‎ ‎‏حکومت موافق میل آقای ریگان باشد یا مطابق میل شوروی باشد!‏

خطر اسلام بدون روحانیّت

‏     ‏‏من به همۀ روحانیین سرتاسر کشور اعلام خطر می کنم! من به همۀ ملت اعلام خطر‏‎ ‎‏می کنم! به روحانیون اعلام خطر می کنم که چنانچه خدای نخواسته در بین شما کسی‏‎ ‎‏است که بر خلاف موازین اسلام عمل می کند، او را نهی کنید. اگر نپذیرفت از جرگۀ‏‎ ‎‏روحانیت اخراج کنید. اگر نکنید این کار را، خدای نخواسته صورت روحانیت ـ که عزّ‏‎ ‎‏اسلام است ـ این را مُشوَّه می کنند. و با مُشوَّه کردن صورت روحانیت، اسلام به انزوا‏‎ ‎‏خواهد ‏‏[‏‏رفت‏‏]‏‏. اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است. گویندگان شما و‏‎ ‎‏دانشمندان شما باید توجه داشته باشند که حوزه ها را با تدبیر، با نصیحت و همین طور‏

‏جاهای دیگری که روحانیین مشغول کارهایی هستند، آنها را با تدبیر و با نصیحت وادار‏‎ ‎‏کنند به اینکه خدای نخواسته از آنها کاری صادر نشود که بهانه به دست آنهایی که‏‎ ‎‏می خواهند شما را از صحنه خارج کنند بیفتد، و قلمها به کار برود و خدمتهای شما ناچیز و‏‎ ‎‏نادیده گرفته بشود، و لغزشی اگر در یکی از شما یا در دو تا از شما پیدا شد به حساب‏‎ ‎‏روحانیت بگذارند. باید تهذیب بشوید شما، خودتان را تهذیب کنید. کسانی که در‏‎ ‎‏حوزه ها هستند، اساتیدی که در حوزه ها هستند کوشش کنند که حوزه ها مُهذّب باشد.‏

‏و اعلام خطری که به ملت می کنم این است که جریانی در کار است که روحانیت را کنار‏‎ ‎‏بگذارند؛ و جریانی در کار است که شما را از روحانیت جدا کنند، و آن کنند به سر ملت‏‎ ‎‏که در زمان محمدرضا آمد، منتها به یک صورت دیگری.‏

‏     بیدار بشوید ای ملت! و بیدار بشوید ای روحانیت! و بیدار بشوید ای دانشگاهیان! و‏‎ ‎‏بیدار بشوید ای کارگران! ای کارمندان! ای بزرگان! ای کوچکان! ای زنها! ای مردها!‏‎ ‎‏بیدار بشوید و این جریان را خنثی کنید، و نگذارید ملت شما و مملکت شما انحراف پیدا‏‎ ‎‏کند از آن راهی که شما دارید ـ که راه اسلام و راه خدا و خط رسول اکرم است.‏

هدف دشمن؛ ایجاد اختلاف بین همۀ اقشار ملت

‏     ‏‏من یک کلمه هم تکرار می کنم و مکرّر گفته ام. و آن کلمه برای اشخاصی است که‏‎ ‎‏متصدی امور مملکت هستند، از رئیس جمهور تا هر جا که باشد و هر کس که باشد و هر‏‎ ‎‏ارگانی که اشتغال به یک کاری در این کشور داشته باشد؛ از ارتشیها و ژاندارمری و سپاه‏‎ ‎‏پاسداران و پاسبانها و همۀ عشایر و قشرهایی که از ملت هستند و مشغول خدمت هستند.‏‎ ‎‏به همۀ آنها این کلمه را می گویم که توجه کنید که شما را دارند می کشند به سوی اختلاف.‏‎ ‎‏توجه ندارید به این مطلب! می آیند پیش این دسته از آن دسته شکایت می کنند؛ و پیش‏‎ ‎‏آن دسته از آن دسته شکایت می کنند. اشخاصی در مرزها هستند و در آنجاهایی که‏‎ ‎‏جوانهای ما دارند خون خودشان را می دهند، می روند و می خواهند پاسدارها را از ارتش‏‎ ‎‏جدا کنند، و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمری. بین خود ارتش هم قشرهای‏

‏مختلفی درست کنند، و اختلاف بین خود ارتش بیندازند. توجه کنند که اینهایی که به‏‎ ‎‏عنوان خیرخواهی پیش آقای رئیس جمهور می روند و حرفهایی از دیگران می زنند؛‏‎ ‎‏شیاطینی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. و آنهایی که پیش اجزای دولت‏‎ ‎‏می روند، پیش نخست وزیر می روند، پیش دیگران می روند، و از آقای رئیس جمهور‏‎ ‎‏انتقاد می کنند؛ اینها هم شیطانهایی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. آنهایی که‏‎ ‎‏می خواهند بین شماها اختلاف بیندازند، دشمنی ایجاد کنند، می خواهند که این مملکت‏‎ ‎‏را به دست غیر بسپارند، همۀ شما را از بین ببرند، ویک دولتی به دست امریکا یا به دست‏‎ ‎‏شوروی در این مملکت ایجاد کنند.‏

‏     عقل سیاسی اقتضا می کند که ما امروز با آن اشخاصی که در رویّه هم حتی با ما‏‎ ‎‏مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافق اند، با ملت موافق اند، مسیرشان مسیر ملت‏‎ ‎‏است؛ عقل سیاسی اقتضا می کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم، تا این‏‎ ‎‏مملکت را آرام کنیم و این مقصد اصلی که ما داریم، و آن اینکه اسلام در این مملکت‏‎ ‎‏پیاده بشود و جمهوری اسلامی با محتوای حقیقی خودش در اینجا پیاده بشود، موفق‏‎ ‎‏بشویم ان شاء الله . من به همه، به همۀ آنها عرض می کنم که شما دست از اختلافات‏‎ ‎‏بردارید. این طور نباشد که هر کدام در یک اجتماعی که پیدا کردید بر ضد دیگران‏‎ ‎‏صحبت کنید. این طور نباشد که هر کدام قلم به دست گرفتید بر ضد دیگران قلمفرسایی‏‎ ‎‏کنید. همۀ شما امیدوارم که به اسلام معتقد و به جمهوری اسلامی متعهد باشید؛ و در این‏‎ ‎‏صورت همۀ شما مسیرتان یک مسیر است ولو عقایدتان در بعضی از امور ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ رویّه هاتان‏‎ ‎‏اختلاف دارد. لکن امروز وقت اعمال رویّه های مختلف نیست. من این را از همۀ کسانی‏‎ ‎‏که متصدی امر هستند ـ چه آقایانی که در مجلس هستند و چه آقایانی که در جاهای دیگر‏‎ ‎‏متصدی امر هستند ـ من به آنها با کمال اخلاص سفارش می کنم که این یک تکلیفی است‏‎ ‎‏شرعی الهی؛ و تخلّف او خلاف مسیر اسلام است.‏

ضرورت اتحاد ملت، روحانیّت و دانشگاه

‏     ‏‏ما همه پشتیبان ارتش هستیم. ما همه پشتیبان فرماندهان ارتش هستیم. اگر کسی بگوید‏

‏که ملت با ارتش نیست، این یک دروغ واضح است. شاهدش این است که ارتش که در‏‎ ‎‏آنجا دارد خدمت می کند، تمام مردم این ملت دنبال او دارند به آنها خدمت می کنند.‏‎ ‎‏آنهایی که می گویند ارتش و روحانیت با هم مخالف هستند دروغ می گویند؛ برای اینکه‏‎ ‎‏همین روحانیون عزیزند که از بلاد مختلف، و الآن از قم و مشهد ـ دو مرکز بزرگ علمی ـ‏‎ ‎‏در اینجا حاضرند با تفنگها، که هم شهید داده اند و هم مجروح، و الآن آمده اند اینجا و‏‎ ‎‏بعد هم ان شاءالله می روند و ان شاءالله پیروز می شوند. همۀ ملت باید پشت سر ارتش‏‎ ‎‏باشد، و آنها جبهه ها را نگهداری کنند. پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمری و ارتش، همۀ‏‎ ‎‏آنها و سایر قوای مسلّح و غیر نظامی، همه در آنجا با هم هماهنگ باشند، و ملت هم‏‎ ‎‏پشت سر آنها باشد تا اینکه ان شاءالله این جنگ تحمیلی به آخر برسد و ان شاءالله با‏‎ ‎‏پیروزی شماها به پیش بروید. و من به شما و تمام نسلهایی که بعد از شما و ما خواهند آمد‏‎ ‎‏هشدار می دهم که ملت و روحانیت، دانشگاه و روحانیت، از هم جدا نشوند که جدا شدن‏‎ ‎‏اینها از هم؛ هلاکت ملت و هلاکت اسلام و هلاکت کشور است.‏

‏والسلام علیکم‏

‎ ‎

  • - برکنار شده.