مرحوم آقای شهاب‏ الدین اشراقی – داماد امام – می ‏گفتند: شب 22 بهمن در خدمت امام در مدرسه رفاه بودیم. بعضی پیشنهاد کردند به علت عدم امنیت، محل استراحت ایشان را عوض کنند. من گفتم بی‏خودی مطرح نکنید که امام قبول نخواهند کرد. گفتند پس خانواده ایشان را به جای دیگری منتقل کنیم. این پیشنهاد را خدمت آقا مطرح کردند. امام فرمودند: «اینجا جای امنی است» شب که شد همه استراحت کردند و من در اتاق مجاور امام خوابیده بودم، ولی خوابم نمی‏برد و قرار نداشتم. در اتاق امام را باز کردم. آقا بیدار شدند. عرض کردم شاید جنگ نزدیک شده باشد و من آرامش ندارم. امام نگاهی به بیرون انداختند و فرمودند: «برو بخواب!» این جمله آنقدر در من تأثیر کرد که گویی قرص خواب خوردم و خوابم برد.

منبع: مجله حضور، ش 3، ص 84.

. انتهای پیام /*