پرتال امام خمینی(س): دکتر عباس زریاب خویی که در خوی متولد شده بود به تشویق شیخ صادق فراحی حوالی سال ۱۳۱۶ راهی قم شد و با او در مدرسه جانی خان، ‌جای گرفت؛ ‎‌بعد‌ها اما به مدرسه فیضیه رفت و در آن جا به تحصیل ادامه داد. نخستین ‌‎ ‎‌استادش در قم همان شیخ صادق بود و بعد درس فقه و اصول آقا سید ‌‎ ‎‌محمد یزدی معروف به محقق داماد رفت و در فلسفه از امام خمینی درس‎ ‎‌گرفت و در درس خارج فقه و اصول از محضر آیات عظام، سید صدرالدین ‌‎ ‎‌صدر و سید محمد تقی خوانساری و سید محمد حجت بهره گرفت. ‌

او که فنون فلسفه را از محضر امام خمینی (س) آموخت و خود از اساتید تاریخ شد، در خاطراتش از ایشان به شاگردان خصوصی در درس فلسفه امام پرداخته و در ادامه از طلبه ای می گوید که فلاسفه را کافر می دانست و کتاب فلسفه را با دستمال می گرفت که مبادا دستش نجس شود.

وی در خاطرات خود نقل می کند:

من از آقای مهدی حائری‎ ‎‌شنیدم که می‌ گفت: مرحوم مطهری و آقای منتظری با اصرار از امام‎ ‎‌خواستند که باید به ما درس فلسفه بدهید و امام نمی‌ پذیرفتند. تا اینکه‎ ‎‌امام شرط می‌ کنند که باید به درس فقه من حاضر شوید و بعد من درس ‌‎ ‎‌فلسفه خواهم داد ولی درس فلسفه هم علنی نخواهد بود و شاگرد‎ ‎‌دیگری هم نمی‌ پذیرم. بنابراین آقای منتظری، مطهری و بهشتی این سه ‌‎ ‎‌نفر به طور خصوصی فلسفه می‌ خواندند. آن زمان من در قم نبودم. من ‌‎ ‎‌آقای بهشتی را در قم ندیدم، البته آقای مطهری را می‌ شناختم. آن زمان ‌‎ ‎‌که درس فلسفه نزد امام می‌ خواندیم ایشان نمی‌ خواندند. آقای مطهری‎ ‎‌یکی دو سال از من کوچکتر بودند. کسانی که با ما درس فلسفه ‌‎ ‎‌می‌ خواندند آقای حاج سید رضا صدر (پسر مرحوم آیت‌ الله صدر)، یکی‎ ‎‌آقا میرزا صادق سرابی نصیری که مرد فاضلی بود و حاج‌ آقا یحیی عبادی ‌‎ ‎‌طالقانی (پسر شیخ محمد حسن طالقانی) و آقای صدوقی و آقا شیخ ‌‎ ‎‌نصرالله اصفهانی بودند. یکی از خاطرات خیلی جالب این است که یک ‌‎نفر که خیلی منکر فلسفه بود و شاید فلاسفه را کافر می‌ دانست و طلبه‎ ‎‌خیلی مقدسی هم بود، در درس شرکت می‌ کرد. می‌ آمد برای اینکه بداند ‌‎ ‎‌کفار چه می‌گویند وی کتاب اسفار را که می‌ آورد با دستمال به دست ‌‎ ‎‌می‌ گرفت هیچ وقت به جلد کتاب دست نمی‌ زد. بهانه‌ اش این بود که من‎ ‎‌دستم عرق می‌ کند و جلد کتاب را خراب می‌ کند. او خیال می‌ کرد که ‌‎ ‎‌کتاب نجس است، برخورد امام با ایشان عادی بود و صحبت می‌ کردند‎ ‎‌او خیلی اعتراض می‌ کرد. امام اعتراضات او را با کمال خوش‌رویی ‌‎ ‎‌جواب می‌ دادند و همان حرف را که دستش عرق می‌ کند و بدین خاطر ‌‎ ‎‌اسفار را با دستمال می‌ گیرد، می‌ پذیرفتند. اعتراض او بیشتر به مباحث ‌‎ ‎‌وحدت وجود بود. مدام اعتراض می‌ کرد و امام جواب می‌ دادند. به نظرم ‌‎ ‎‌یا جواب را درک نمی‌ کرد یا نمی‌ خواست دریابد. امام خیلی قشنگ و‎ ‎‌با بیان جالب می‌ گفتند: اصلا شریعت همین است. قرآن همین است.‎ ‎‌احادیث همین را می‌ گویند و شواهدی می‌آوردند؛ ولی خب بعضی ‌‎ ‎‌اشخاص بودند که اعتقادی نداشتند. به هر صورت عاقبت درس فلسفه را ‌‎ ‎‌قطع کردند و با توجه به توان و قدرتی که در فقه اصول داشتند، تصمیم ‌‎ ‎‌گرفتند در این دو زمینه فعالیت داشته باشند. ‌

برشی از کتاب امام به روایت دانشوران؛ ص ۱۷۱-۱۷۲

۱. عباس زریاب خویی در ۲۲ تیر ۱۲۹۸ در خوی و در خانواده‌ ای میان حال و ‌‎ ‎‌نسبتا مرفه ‌زاده شد. در پنج سالگی او را به مکتب گذاشتند تا قرآن بیاموزد.‎ ‎‌در هشت سالگی به دبستان رفت و پس از پایان دوره اول متوسطه به علت‎ ‎‌نبودن دوره دوم دبیرستان در خوی به ناچار ترک تحصیل کرد، اما شوق علم‎ ‎‌آموزی او را به تحصیل علوم حوزوی کشاند و عربی را تا حد مغنی و منطق را ‌‎ ‎‌تا حد شرح شمسیه و اصول فقه را تا حد معالم نزد حاج شیخ عبدالحسین‎ ‎‌اعلمی و میرزا حسن مناقب در خوی آموخت. در سال ۱۳۱۶، یکی از طلاب‎ ‎‌همشهری زریاب به نام شیخ صادق فراحی که بعدها روحانی طراز اول خوی ‌‎ ‎‌شد، چون علاقه و استعداد وی را به علم آموزی دید، او را تشویق کرد به قم‎ ‎‌برود. ‌

‌‌زریاب رهسپار قم شد و با شیخ صادق در مدرسه جانی خان، ‌جای گرفت و ‌‎ ‎‌بعد‌ها به مدرسه فیضیه رفت و در آن جا به تحصیل ادامه داد. نخستین ‌‎ ‎‌استادش در قم همان شیخ صادق بود و بعد درس فقه و اصول آقا سید ‌‎ ‎‌محمد یزدی معروف به محقق داماد رفت و در فلسفه از امام خمینی درس‎ ‎‌گرفت و در درس خارج فقه و اصول از محضر آیات عظام، سید صدرالدین ‌‎ ‎‌صدر و سید محمد تقی خوانساری و سید محمد حجت بهره گرفت. ‌

‌‌مطالعات زریاب در قم منحصر به درس‌ های حوزه نبود و کتاب‌ های‎ ‎‌دیگری از قبیل کتاب‌ های اجتماعی و فلسفی و روانشناسی و فقه و اصول ‎‌اهل سنت و ریاضی و زبان فرانسه را می‌ خواند. در ۱۳۲۲، به خوی بازگشت و ‌‎ ‎‌به تدریس در دبیرستان پرداخت. دو سال بعد به تهران آمد و به استخدام ‌‎ ‎‌کتابخانه مجلس شورای ملی در آمد و در دانشکده معقول و منقول (الهیات) ‌‎ ‎‌به تحصیل پرداخت. پس از آن به کتابخانه مجلس سنا رفت و به معرفی سید‎ ‎‌حسن تقی ‌زاده، ۱۳۳۴، بورس مطالعاتی اوقاف هرمبولدت آلمان غربی که از ‌‎ ‎‌مهم‌ترین بنیادهای علمی و فرهنگ آلمان است در اختیار او قرار گرفت و ‌‎ ‎‌حدود ۵ سال در آلمان به تحصیل در تاریخ و علوم و معارف اسلامی و فلسفه‎ ‎‌گذراند و دکترای خود را در رشته تاریخ دریافت کرد و به ایران بازگشت و‎ ‎‌دوباره به کتابخانه مجلس رفت و مشغول به کار شد. اندکی بعد به دعوت‎ ‎‌هنینگ، ایران‌‌شناس نامی به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا رفت و از ۱۳۴۱ تا ‌‎ ‌۱۳۴۳، به تدریس پرداخت. ‌

‌‌زریاب با اینکه پستی دائمی در آن دانشگاه به دست آورده بود، اما به‎ ‎‌دلیل علاقه به ایران به وطن بازگشت و به تدریس در دانشکده ادبیات‎ ‎‌دانشگاه تهران در رشته‌ های تاریخ و ادبیات و معارف اسلامی مشغول شد ‌‎ ‎‌و تا مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آن کار ادامه داد و پس از آن‎ ‎‌مجبور به ترک دانشگاه شد. زریاب علاوه بر فعالیت دانشگاهی، عضو ‌‎ ‎‌مجامع علمی و بین‌ المللی چندی مانند انجمن بین‌ المللی شرق شناسی ‌‎ ‎‌آلمان و مجمع بین‌ المللی کتیبه‌ های ایرانی بود. ‌

‌‌زریاب در دوران بازنشستگی به دائر‌‌ة‌‌‌ المعارف بزرگ اسلامی و ‌‎ ‎‌دائر‌‌ة‌‌‌المعارف تشیع رفت و به نوشتن مقاله پرداخت و سرانجام در ۱۳۸۰‎ ‎‌به دیار باقی شتافت. ‌

. انتهای پیام /*