مجله کودک 328 صفحه 8

توطئه از کوهسنگی صدایی برنمیخاست. شب ساکت امّا ترسناکی بودم. مردم شهر «حجر» در خواب بودند. صالح از راه رسید. از راه باریکهی میانهی کوه بالا رفت و پا به غار کوچکی در بالای آن گذاشت. بعد شمع کوچکی را روشن کرد، تا به عبادت خدا مشغول شود. پایین کوه، چند مرد، پشت صخرهی بزرگی پنهان بودند. آنها نقابهایی سیاه بر صورت خود داشتند. مرد اولی شمشیر خود را از غلاف درآورد. شمشیر برق زد. او غار کوچک را نشان بقیه داد و گفت: «اوّل با شمشیرهایمان او را از بین میبریم!» دومی خندهی آرامی کرد و گفت: «سپس جنازهاش را توی درّه میاندازیم و به سراغ خانوادهاش میرویم.» سوّمی که دندانهایش را به هم میکشید گفت: «سپس زن و فرزندان او را از بین میبریم.» مرد چهارمی که موهایی زرد داشت و زبانش برای حرف زدن میگرفت ادامه داد: «بـ بعد... هم... بـ... به... خا... خانههایمان... فـ... فرار... میکنیم!» مرد اولی گفت: «عجله کنید، هر کسی از راهی جداگانه برود.» نام رز: همپشایر ارتفاع بوته: 30 سانتی متر تیپ: پوشش زمینی استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گل دهی: تابستان تا پاییز گلدهی در پاییز