مجله کودک 328 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 328 صفحه 14

هفت ماه آن روزها او یک برهکوچولو بود و میدید که چهطور بز و بزغاله و گوسفند و اسب و گاوها از گرگها میترسیدند. وقتی گرگی زوزه میکشید حتی برگ درختها میلرزیدند. آنوقت او با خودش گفت: «باید مثل گرگها وحشی شوم تا از آنها نترسم.» و اولین بار که یک گرگ را دید مثل برگ درختها لرزید. گرگ دهانش را مانند غازی باز کرد، بعد به طرف بره پرید و هلو پی او را بلعید. قلوپ، شلوپ، هلوپ این صدای آب دهان گرگ بود. گلوی او باز و گشاد شد، آنقدر باز شده تا بره در حلق او فرو رود. غیژغیژغیژ اینطور از گلوی او پایین رفت. بعد از آن بالا مانند کیسهای گوش تالاپی افتاد تو شکم گندهی گرگ و گفت امبع بع مع یعنی آی، اینجا کجاست؟ گرگ کمی شکمش را تاب داد، قار قور قیر صدا کرد و بره لیز خورد و با خودش گفت: «وای که وحشی شدن چهقدر سخت است!» بعد گرگ توی کوه و سنگها راه افتاد. شکم بزرگش مثل گهواره بود. بره هم از خستگی سرش را رو رودهی او که مثل بالش بود، گذاشت و خوابید، لیلی، لیلی، لالا همینطور تاب خورد و تاب خورد. ماه اوّل به بره خیلی سخت گذشت. چون گرگ بیکار تو کوهستان میگشت و اینجا و آنجا چیزی گیر میآورد و نام رز: هرموزا ارتفاع بوته: 90 سانتی متر تیپ: رزهای قدیمی استقامت گل: بسیار مقاوم زمان گل دهی: تابستان تا پاییز

مجلات دوست کودکانمجله کودک 328صفحه 14