مجله کودک 335 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 335 صفحه 3

ای خدا چو عشقت خواندم ای یاور خوبم چو نامت خواندم ای سرور راهم برایت می کنم راز و عبادت برایت می کنم جهاد در راهت بدانا ای الهی که تو خدایی و سرور مایی از آن روز ازل بودی خدایی خدایی، سرور مایی سامان بیک محمدی 13 ساله از تهران سیده مائده آقازاده از بابل سرگذشت یک تخته وایت برد سلام بچه ها من یک تخته وایت برد هستم. من می خواهم از سرگذشت خودم حرف بزنم. آهای بچه ها به دادم برسید. معلم ها آن قدر روی من با ماژیک شیمیایی اعداد و رقم نوشته اند که من چند سال است با کپسول اکسیژن تنفس می کنم و لایه ی روی من از بین رفته است. مواد شیمیایی ماژیک به آهن ربای تخته و مغزی من رسیده است و من کاملا از بین رفته ام. امیر مهدی ولیئی کلاس اول راهنمایی از تهران سید مقدی از شهرستان بستان آباد فرزانه پاره دوز 12 ساله خاطره ی پیکان و پلاکش سلام بچه ها. حالتون خوبه؟ من یک پلاک ماشین هستم. البته فکر نکنید که ماشینی که من بر روی آن سفره پهن کرده ام یک ماشین مدل آخر شاسی بلند است. نه عزیزانم من روی یک پیکان کمک خوابیده ی مدل آخر 53 هستم. راننده ی من با این ابر ماشینش مسافر کشی می کنه. آره بنده خدا از صبح تا دم غروب هی این طرف و اون طرف می ره. و برای کسانی که میگن خیابان معلم یا سبلان وا می ایسته و اونارو سوار می کنه. بچه های خوب این پیکانی که شماره ی من به اون وصله از صبح تا شب 2 الی 3 بار باید به پمپ بنزین بره و به قول خودش توی پرشیاش یه 20-30 لیتری بنزین بریزه. بنده خدا چون یه خورده پیر و ناتواند هر وقت می ره پمپ بنزین یه خورده بخورد من هم که پلاکش هستم بنزین می ده. خوب چکار کنیم دیگه؟ ما هم یه روزی پیر می شیم. من که خود پیکان هستم اصلا دلم نمی خواد از صاحبم جدا بشم. چون اون بهترین ماشین رون دنیاست. البته اون یکی دوبار از روی حواس پرتی هر وقت ماشینشو می خواد پارک کنه جلوی منو می زنه به درخت دم خونشون. خوب خودتون می دونید که چه دردی داره وقتی با درخت مثل خاک یکسان بشی و از اون بدتر اینه که سه ساعت هم جلوی آفتاب رنگ عوض کنی. تازه اینکه چیزی نیست. این صاحب ما یک همسایه داره که اونم پیکان داره اما 10-12 سال مدلش از من بالتره. اونم هر وقت می خواد بره خونشون ماشینشو پشت من می ذاره و طوری کیپ کیپ با من پارک می کنه که اصلا نه پلاک جلوی من معلومه و نه عقبم! من خیلی از این همسایه بدم می آید. اسمش تقی است و همیشه وقتی شب می شه بچه های او مثل مور و ملخ به سر و جون من می ریزن و خلاصه من هنوز رنگم و شماره پلاکم را بلد نیستم چون شب به شب در حال دگرگونی ام. آره بچه ها ما هم پیر شدیم و کم کم باید بریم تو صف سالمندان یا همان فرسوده ها. من از اونجا خیلی می ترسم چون در اون جا یه چیزی شبیه گوشت کوب روی سر من فرود می یاد و من مثل سیخ کباب نازک و یک لا می شم. حالا اون صاحب من یک پراید خریده و همون شماره پلاک من روشه. تازه اون خونه اش رو هم عوض کرده و یه جایی می شینه که پارکنیگ داره و پلاک من حالا دیگه از شر تقی و بچه های اون و اون فرقونش راحت شده. قربان شما پیکانی که پراید شد رضا باغجری 12 ساله از تهران نام جنگنده: کفیر C2 کشور سازنده: رژیم اشغالگر قدس تیپ: جنگنده یک نقره هجومی به هدف های زمینی موتور: جنرال الکتریک حداکثر سرعت: 2445 کیلومتر بر ساعت تجهیزات : یک اسلحه DFFA- 9 مخزن حمل بمب هدایت شونده - موشکهای ناپالم - ضد تانک

مجلات دوست کودکانمجله کودک 335صفحه 3