مجله کودک 211 صفحه 19

می گفت : « با اوکشتی می گیرم و شانه هایش رابه خاک می مالم !» اما همین که به یاد مادرش می افتاد ، دچار شک و دودلی می شد ونمی دانست چه کارکند . نزدیک ظهر بود . همه جاساکت و آرام شده بود ودیگر صدای طبل و فریاد جارچی ها به گوش نمی رسید. پوریای ولی آخرین ساعت های کشمکش با خودش را می گذراند. ازصبح مدام با خودش کلنجارمی رفت وازخودش می پرسید :«این چه آزمایش سختی است که خداوند برای من قرارداده است ؟ این پهلوان هندی مادر پیر خود رابه جنگ من فرستاده تا مرا دست وپابسته تحویل او بدهد ! چه طور خودم راراضی کنم که اورابه زمین بزنم ؟ مادرش یک هفته است که برای پیروزی او نماز می خواند و دعا می کند ! او به خدا پناه برده و همه مردم شهر هم این را می دانند و منتظرند تا ببینند ازاین همه عقیده ، دعا و عبادت چه نتیجه ای حاصل می شود . اگر من اوراشکست بدهم ، اعتقاد مردم سست می شود .ازراه خدا بر می گردند وبه راه شیطان می روند . اگرچه او خیلی مغرور و ازخود راضی است ، درچنین شرایطی خلاف جوانمردی است که من اورا به زمین بزنم . این طوری دل آن پیرزن هم نمی شکند و به دین و عقید ه مردم هم لطمه ای نمی خورد . خواست خدا همین است ... پیش ازاین ، هربار که مسابقه ای در پیش بود . پیش از آن که پوریای ولی وارد میدان شود ، چند ساعتی با شاگردان خوددرزورخانه تمرین می کرد و آنها با مشت و مال دادن و نرمش های مختلف ، بدنش را آماده می کردند . این بار هم شاگردان پوریا ، مثل دفعه های قبل ، چند بار آمدند تا اورابه زورخانه ببرند . ولی او هربار عذر وبهانه ای آورد و دعوت آنها رارد کرد . حوصله هیچ کس و هیچ چیز را نداشت. فقط در پاسخ سئوال یا تعجب دیگران که نگران حال او بودند ، یک جمله می گفت و خودش را خلاص می کرد : چیزی نیست . حال من خوب است و برای انجام مسابقه آمادگی دارم . » سرانجام طاقت نیاورد ویک ساعت پیش ازآغاز مسابقه ازخانه بیرون رفت ویک راست راه مسجد رادرپیش گرفت ... (ادامه دارد ) نام اسلحه : سوپر مگنوم طول « یک مترو 25 سانتی متر وزن : شش کیلو و هشتصد گرم خشاب : 5 فشنگ حداکثر برد : 3000متر برد موثر : 1100 متر