مجله نوجوان 25 صفحه 27
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 25 صفحه 27

تجربه نوشته : اِلن دُلینگ ترجمه : محسن رخش خورشید ژنرال بعد از این! پیرزنی آمریکایی در حال گذراندن تعطیلات در انگلستان فوت می کند. دولت انگلستان او را برای تدفین به آمریکا می فرستد. زمانیکه نوه او در تابوت را باز می کند به جای جنازه مادربزرگش ، با جنازه ژنرالی انگلیسی مواجه می شود که با لباس رسمی و تشریفات و تزئینات کامل ، در تابوت خوابیده بود. بعد از تماس های کادر و پیگیری ماجرا در انگلستان نامه ای به دستش می رسد با این مضمون : لطفا جنازه ژنرال را کاملا محرمانه دفن کنید. مادربزرگ شما چند روز قبل با تشریفات کاملا رسمی در حالیکه دسته موزیک ارتش او را همراهی می کرد ، در اوج شکوه و جلال در گورستان ارتش به خام سپرده شد. نکته : انسان جایزالخطا است. باور کنید! زندگی برای همان چند تا ... یک روز تابستانی ، پسرکی در حال قدم زدن در کنار دریا ، با هزاران ، هزار ستاره دریایی برخورد کرد که موج ، آنها را در یک دماغ روی ساحل انداخته بود. پسرک روی شنها نشست و آنها را تک تک برداشت و توی آب انداخت. پیرمردی که از آنجا می گذشت ، با دیدن این صحنه ایستاد و گفت : پسرجان! این جه کار بی فایده ای است؟ فکر می کنی چند تا از آنها را می توانی از مرگ نجات دهی؟ کاری از دست تو ساخته نیست! پسرک همانطور که به کارش ادامه می داد گفت : می دانید آقا ، همان چندتایی که توی آب می افتند ، همه چیز برایشان دگرگون می شود. من دارم برای آنها تلاش می کنم. نکته : کارهای کوچک هم گاهی به حساب می آیند و قابل توجه اند. دنیا در چشمهای ما است یک متقاضی برای کار ، برای انجام مصاحبه به شرکتی دعوت شده بود. او خیلی نگران و عصبی بود و از تغییرات و تجربه های جدید نفرت داشت. مرد مصاحبه گر از طرف کارکنان شرکت به عنوان خردمندترین عضو ، شناخته شده بود. او پرسید : آیا هیچ سوالی دارید؟ مرد متقاضی پاسخ داد : بله ، می خواستم بدانم کارکنان این شرکت چه جور آدمهایی هستند؟ مصاحبه گر خردمند پرسید : همکاران سابقتان چه جور آدمهایی بودند؟ متقاضی جواب داد : وحشتناک! هیچ کدام از آنها را نمی توانستم تحمل کنم! مصاحبه گر گفت : کارکنان اینجا هم درست همینطور هستند. روز بعد متقاضی دیگری از راه رسید. مصاحبه گر باهوش دوباره پرسید : همکاران قبلی تان چه نوع آدمهایی بودند؟ متقاضی پاسخ داد : عالی بودند. واقعا متاسفم که دیگر نمی توانم با آنها کار کنم. مصاحبه گر گفت : کارکنان اینجا هم درست همینطورند! نکته : ما دنیا را همانطور که" هست" بلکه آنطور که "هستیم" می بینیم. نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 25صفحه 27