مجله نوجوان 80 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 80 صفحه 12

خواب در جهنم قسمت اول نویسنده آلفرد هیچکاک مترجم: مهرک بهرامی دکتر " ترالدی " روانکاو معروف ، آرام گفت : " مشکل شما چیه آقا ؟ " " کاوندر " غرغرکنان جواب داد : " بی خوابی! " - هان ؟ چه طور ؟ می شود بیشتر توضیح بدهید ؟! - اوه ، بی خوابی که شاخ و دم ندارد ، دکتر! من نمی توانم بخوابم . ماههاست که نخوابیده ام . پزشک روانکاو قدری دماغ هویجی اش را خاراند و زیر لبی خندید ، بعد گفت : " خیلی از مردم همین حرف را می زنند . بعضی ها ادعا می کنند که اصلاً هیچ وقت چشم بر هم نگذاشته و حتی یک چرت خرگوشی نیز نزده اند! این البته درست نیست ، فقط به نظرشان می آید . حالا شما . . ." " کاوندر " سخن او را برید : " خب ، من ، در واقع گاهی وقتها می خوابم . شاید یک یا دو ساعت . ولی کافی نیست . نه ، فکر می کنم کم است . باید علتش را جستجو کنیم . " دکتر یک دفترچه یادداشت پیش کشید ، سپس به نیمکت روکش چرمی و بزرگی اشاره کرد و گفت : " بیایید مسائل جزئی را از جلوی پا برداریم ، آن وقت مفصلاً صحبت کنیم . " " کاوندر " جزئیات را به او گفت : نام : چارلز کاوندر سن : 36 سال شغل : مدیر اجرایی یک شرکت کشتیرانی و مسافربری وضع خانوادگی : مجرد ، نه! بیوه . دکتر ترالدی ابرویی بالا انداخت و پرسید : " خانمتان در جوانی فوت کرده است ؟ " کاوندر غرید : " بله ، در یک حادثه ناخوشایند . " - چه جور حادثه ای ؟ - آیا قضیه اهمیت دارد ؟ - ممکن است داشته باشد . کاوندر آهی کشید و سپس افزود : " یک آتش سوزی . " مرد جوان چشم بر هم نهاد . سیگاری چاق کرد و خاموش ماند . روانکاو گفت : " تعریف کنید . من گوش می دهم . ما دکترها موجودات صبوری هستیم . " کاوندر به شرح ماجرا پرداخت : " انگار واقعه همین دیروز اتفاق افتاده است . هنوز صحنه هایش مقابل چشمم می رقصد و گاه دست خوش کابوس می شوم . نیمه شب بود . یک شب سرد و بارانی اوایل زمستان . من و همسرم " لیندا " غرق خواب بودیم . همه چیز خانه کوچکمان در " گرس هاتیس " را خوب به یاد دارم . . . بله ، گویا بخاری گازی عیبی پیدا کرده بود . ما بخاری قابل حملی داشتیم که در مواقع اضطراری از آن استفاده می کردیم و این بخاری را روشن داخل اتاق خواب گذاشته بودیم . نمی دانم چگونه پرده ای آتش گرفت . این چیزی بود که کارشناسان بعداً گفتند . " کاوندر محض احتیاط از عادت سیگار کشیدن خودش در بستر که احتمال داشت موجب بروز حریق شده باشد ، ذکری به میان نیاورد و سپس افزود : " هیچ کداممان بیدار نشدیم تا وقتی که تمام اتاق تبدیل به جهنمی از شعله و دود شده بود . همه چیز در آتش می سوخت ، همه چیز . من توی دود غلیظ به زحمت می توانستم چیزی ببینم . " لیندا " را صدا زدم اما جواب نداد . افتان و خیزان و سرفه کنان به طرف در رفتم ولی نتوانستم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 80صفحه 12