مجله نوجوان 123 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 123 صفحه 13

سختیمیتوانست چهرة آن کیت پیشخدمت را مجسم کند. هر چند صورتش تغییری نکرده بود اما لباسهای مجللی که به تن داشت و جواهرات گرانقیمتی که به خود آویخته بود، او را به کل تغییر داده بود. ناگهان به یاد جادوی عاشقی افتاد. لبخند کم رنگی بر لبانش نقش بست. وسوسه شد دوباره بطری را به دست بگیرد و به رنگ آبی و جادویی آن خیره شود. روز عروسی، بطری را در جعبهای قرار داده بود و قفل محکمی به آن زده بود. کلید قفل را هم محض اطمینان، لحظهای از خودش جدا نمیکرد. اما حالا دلش میخواست بار دیگر بطری را به دست بگیرد. دوست داشت جادویی که زندگیاش را به کل تغییر داده بود را، دوباره لمس کند. جعبه توی پستو، زیر شنل پشمیاش پنهان شده بود. شنل را کنار زد و کلید را به طرف قفل برد. انگشتانش، وقتی کلید را در قفل میچرخاند، به لرزش افتاده بودند. فکر ناگواری در ذهنش ریشه دوانده بود و مثل گیاهی سمی، رفته رفته قوت میگرفت؛ اگر بطری توی جعبه نباشد چه؟ در جعبه را با شتاب باز کرد و دستش را توی جعبه برد، وقتی انگشتانش به دور بطری حلقه شد، نفس راحتی کشید و عرق را از پیشانیاش پاک کرد. آرامش دوباره به وجودش بازگشته بود. همه چیز سر جای خودش بود، هم بطری و هم عشق او. بطری را به سوی پنجره برد و رو به خورشید گرفت. درست مثل آن شبی که ماه را در خود نشان داده بود، خورشید را به دامانداخت. انگار از نیروی بطری افسون شده باشد، چشمهایش را بست و بطری را در دستانش چرخاند و چرخاند. ناگهان صدایی از پشت سرش شنید و با وحشت از جا پرید. بطری مثل یک ماهی کوچک در دستانش لغزید و روی زمین افتاد. صدای شکستن بطری در اتاق پیچید. کیت با وحشت برگشت و به همسرش که تازه وارد اتاق شده بود، نگاه کرد. مرد گیج و سر در گم به او زل

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 123صفحه 13