
خانۀ شما را شکسته، لازم نیست شما هم بروید شیشۀ او را بشکنید یا سر و صدای مفصلی راه بیندازید. آخر چرا امروز صبح تمام اتومبیلهای محلّۀ ما پنچر بوده؟ من نمیگویم کار شماست، ولی چرا شما را در حال پنچر کردن آخرین اتومبیل دیدهاند؟
7- اما آن چیزی که باعث عصبانیت بیش از حد همسایه شما شده، این بوده که شما دیشب تا نصف شب صدای ضبط صوت اتاقتان بلند بوده است و تند و تند ترانه: بیا بریم ماه، کدوم ماه، همون ماهی که... را پخش میکرده، مخصوصاً اینکه پدر آنها دیروز از دنیا رفته و این حرکت خیلی زشت است.
8- حالا فرض کنید آنها با شما رفتار درستی نداشتهاند. شما نباید رفتار نادرست آنها را با رفتار نادرست خود جبران کنید بلکه بهتر است روش عاقلانهای برای اصلاح او پیش بگیرید.
9- پسر شما رفته گوش پسر همسایه را دندان گرفته و این هوا باد کرده. تازه شانس آوردهاید که دندان پسر شما آلوده نبوده است.
10- اگر از مریضی همسایۀ خود باخبر شدید در یک ملاقات کوتاه، برای او آرزوی سلامت کنید و لازم نیست ساعتها در منزل او بنشینید و ضمن تناول انواع اطعمه و اشربه حال او را پریشانتر کنید. همسایۀ شما مریض شده، اما این کار شما باعث میشود که خودکشی کند و خونش به گردن شما بیفتد.
11- شما که نمیتوانید موقع راه
رفتن بیسر و صدا قدم بردارید. حداقل به بچههایتان یاد بدهید موقع راه رفتن اینقدر ندوند و توی راه پلهها دنبال سر هم نکنند، همسایههای شما گناه نکردهاند که همسایۀ چند فضایی شدهاند.
12- شما نباید تا قضیهای پیش میآید، دنبال یک نفر باشید که مشکلتان را حل کند. من گناه نکردهام که ریشهایم سفید است. گاهی وقتها همین که شما دنبال پیدا کردن ریش سفید میگردید باعث میشود عالم و آدم از مشکلات شما با خبر شوند و اوضاع از آن که شما فکر میکنید بدتر شود.
13- پارسال یک نفر به شما گفته به همسایۀتان بگویید بعدازظهر به من سری بزند و شما خبر را امروز به او میدهید؟ واقعاً که امانتدار خوبی هستید!
14- وقتی که معلوم شد با همسایۀ طبقۀ بالا توافق ندارید و کارتان
به اختلاف کشید، سعی کنید با
هم زیاد نزدیک نشوید، من
فردا میآیم شما را با هم آشتی میدهم ولی شما سعی کنید روابط خود را با چنین همسایههایی در حد سلام و علیک مؤدبانهای محدود کنید.
15-خیلی بد است، شما با سفینه دارید از کوچه عبور میکنید و همسایه کنار خیابان ایستاده، برای اینکه او را سوار کنید، سر خود را به آن طرف خیابان بند میکنید تا مثلاً بگویید من شما را ندیدم. هر آدم عاقلی میفهمد این کار زشت است.
یکی از همسایههای شما این مطلب را به من گفت، آب شدم.
16- نگذارید ارتباط شما با همسایههای خوبتان برای مدت زیادی قطع باشد. تلفن بزنید. از آنها خبردار شوید و به هر صورت در غم و شادی یارشان باشید.
17- یکی از بزرگان میگوید من اگر پول داشته باشم میروم نمای منزل روبرویی را درست میکنم چرا که کسی جز من نگاهش به آن خانه نمیافتد. منظورم را فهمیدید؟ به خدا اگر یک نفرتان فهمیده باشد!
18- آدم افسرده و عبوس هر جا که میرود تخم اندوه را میپاشد. برای همین بعد از مدتی همسایهها سعی میکنند از آدمهای عبوس دوری کنند چرا که آنها تحمّل آدمهای عبوس را ندارند. در محیطی که چنین شخصیتی زندگی میکند موفقیت و سعادت رشد نمیکند، امید پرورش نمییابد و شادی روی نمیآورد. هیچ بچهای در چنین محیطی سعادتمند نمیشود، در آنجا خنده فراموش و چهرههای شاد در هم میروند و تنها وقتی همسایهها شادی میکنند که شما تشریفتان را برده باشید. اینجور صحبت کردن به شعر نزدیک است. قشنگ بود. ما از این هنرهای قشنگ زیاد داریم.
19- چه کسی گفته که موارد باید حتماً بیست بشود. خواهش میکنم توی این محله جدید آبروی ما را حفظ کنید تا لااقل با حکم دادگاه از اینجا بیرونمان نکنند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 207صفحه 11