مجله نوجوان 239 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 239 صفحه 4

اول سلام آن نو بهاران یک سال ، دوسال ، ده سال ، بیست سال ! و حالا سی و یک سال از آن سال می گذرد . سال 57 ، سالی که امام با آمدنشان قلب میلیون ها ایرانی را شاد کردند . مردمی که تا نشستن هواپیمای امام بر روی زمین بارها نفس در سینه هایشان حبس شده بود ! همه نگران بودند . دعا می کردند اتفاق ناگواری نیفتد ، امام با صلابت و استوار ، و بی هیچ واهمه ای می آمدند که دولت جدید تشکیل دهند . به قول خودشان توی دهان دولت شاهنشاهی بزنند . امام گفتند : من دولت تعیین می کنم . من توی دهان این دولت می زنم ! نخست وزیر شاه - بختیار - فکر می کرد امام شوخی می کنند ! ارتش و همه ی عوامل شاه در خدمت دولت و نخست وزیر بودند ، اما دل های همه آنان با امام بود . مگر می شد امام در قلب کسی جا باز نکرده باشد ! همه شیفته ی آن بزرگ مرد بودند ، هه دوستشان داشتند . دیو بیرون رفته بود . امام برتر از یک فرشته حالا در میان مردم بود و با هوشیاری همه ی نقشه های عوامل شاه را نقش بر آب می کرد . روز بیست و یکم بهمن که حکومت نظامی ساعت 4 بعد از ظهر اعلام شد . امام گفتند : مردم به خایابان ها بروند . همه اطاعت کردند . فردای همان شب بود که پادگان ها سقوط کرد و انقلاب به پیروزی رسید . چه روز خوبی بود آن روز چه روز باشکوهی بود آن روز ، روز بیست و دوم بهمن ، آن روز انگار عید بود . اولین روز بهار ، اولین روز آزادی ، روز آغاز انقلاب بزرگ و با عظمت جمهوری اسلامی . یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد باد آن نو بهاران یاد باد

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 239صفحه 4