مجله نوجوان 20 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 20 صفحه 25

سپاه افراسیاب به سپاه سهراب ملحق شد و با هم به سوی ایران تاختند. در میان راه به دژ سفید رسیدند. قلعه سفید پهلوانی بیمانند داشت به نام هجیر. هجیر در مقابل سهراب ایستاد و به او گفت: هجیر دلیر و سپهبد منم هماکنون سرت را ز تن برکنم هجیر دلیر و سپهبد این قلعه منم. آماده باش که میخواهم سرت را از تنت جدا کنم. هجیر با نیزهای به طرف سهراب حملهور شد که به سهراب اثر نکرد. آنگاه سهراب با نیزهای هجیر را از اسب به زمین انداخت و خواست او را بکشد که هجیر از او امان خواست. وقتی خبر شکست هجیر و اسیر شدنش به نگهبانان قلعه سفید رسید، همگی از ترس آشفته شدند. بعد از شکست هجیر، زنی به نام «گردآفرید» لباس رزم پوشید و موهایش را زیر کلاه پنهان کرد و به جنگ سهراب رفت. سهراب تیری به طرف گردآفرید پرتاب کرد، اما گردآفرید با طناب، آن را مهار کرد و به طرف سهراب تیراندازی کرد. آنگاه سهراب با نیزهای به کمر گردآفرید زد. گردآفرید دید که توان جنگیدن با سهراب را ندارد و به عقب فرار کرد. سهراب نیز به دنبالش رفت و با نیزهای کلاه را از سرش کند. وقتی که سهراب فهمید که او زن است، با خود گفت: وقتی دختران ایرانزمین این چنین دلیر و دلاور باشند، بیگنام مردان آن، دمار از روزگان دشمنانشان درمیآورند. بعد از شکست گردآفرید، سالار نگهبانان قلعه نامهای به کاووسشاه نوشت و به او گفت: سردار سپاه ایران جوانی است رشید و زیبا. صدایش از رعد بلندتر است و در ایران و توران کسی توان جنگنیدن با او را ندارد. اسمش سهراب است و از دیو و فیل و شیر هراس ندارد. وقتی نامه به دست کیکاووس رسید بسیار متأثر و غمگین شد. او نامهای به رستم نوشت و از او خواست که لحظهای درنگ نکند و خیلی زود برای جنگیدن با سهراب به سپاه ایران ملحق شود. وقتی نامه به دست رستم رسید و رستم از پهلوانیهای سهراب آگاه شد، با خود گفت: این چنین پهلوانی باید از دودمان سام یا دیگر دلیران ایرانی باشد. در توران چنیی پهلوانی وجود ندارد. شاید این بچه شیر، همان کودک من باشد. آنگاه رستم با خود گفت بهتر است کمی فکر کنم و بدون توجه به حرف پادشاه که گفته بود بیدرنگ به نزدش برود، بعد از 4 روز از زابل به طرف ایران حرکت کرد. آیا کاووسشاه از تأخیر رستم و بیتوجهی او نسبت به امر پادشاه ناراحت میشود؟ آیا رستم به نبرد سهراب میرود؟ اگر در هفته آینده با ما باشید، ادامه ماجرا را برایتان میگویم.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 20صفحه 25