مجله کودک 432 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 432 صفحه 10

دیرتر به سر کار خود برود، میتوانیم بدون عجله حاضر شویم. مادرم از لوییزا همسایه بغلی ما خواست که ما با بچههای او نهار بخوریم. او گفت: «حتماً، به غیر از روزهای جمعه که او باید برای تزریق آمپول ضد حساسیت برود. و این یک ساعت بعد از نهار میتواند پیش ما بماند.» حالا مادرم وقت داشت تا استراحت کند یا حمام کند یا نامههایش را بخواند. بعضی اوقات، عصرها ما هم در گردگیری و یا جمع و جور کردن خانه کمک میکردیم. آن وقت مادرم وقت بیشتری داشت تا با ما باشد و به پارک برویم! قرار شد من و برادرم لباسها را اطو کنیم تا پدرم وقت داشته باشد برایمان کتاب بخواند. همیشه هم لنگه جورابها گم میشود، اما بالاخره ما این کار را هم یاد میگیریم. ما به نوبت چیزهایی را که باید از فروشگاه بخریم، انتخاب میکنیم. بعضی اوقات من همراه پدرم به فروشگاه میروم. و مادرم به من و برادرم یاد میدهد که چطور همبرگر درست کنیم. بعد همه با کمک هم آشپزخانه را تمیز میکنیم. و تکالیف مدرسه را انجام میدهیم. بیشتر شبها برای باز کردن هم وقت میماند. یاحتی وقت برای صحبت کردن. دیگر در خانه ما همه چیز به هم ریخته نیست و فکر میکنم که بعد از این هم والدینم همیشه یک پدر و مادر خوب برای ما باشند. Õ نام هواپیما: موسکویتو دو هاویلند Õ کشور سازنده: انگلستان Õ موتور: رولز ـ رویس

مجلات دوست کودکانمجله کودک 432صفحه 10