تورج گفت: خوب اینجا خانه هست دیگر مامان. اینجا خیلی برای پنبه بس هست. خوب هست. مامان گفت: خوب هست؟ چی خوب هست؟ حیاط و آشپزخانه درب و داغون هست!
بابا کلی خندید.
من رفتم یک کتاب آوردم که عکس خرگوش و موش صحرایی داشت و به تورج گفتم: نگاه کن اینها توی کتاب هم لانه دارند.
تورج نگاه کرد و گفت: وای نکند دندانهایشان بزرگ بشود هان؟ وای همه جا هستند.
با هم چند تا نقاشی کشیدیم که تویش کلی خرگوش و موش بود. تمام خرگوشها مثل پنبه سفید بودند. مثل شیر.
مامان گفت: الان پنبه دلش برای کتابها و جنگل حسابی تنگ شده است.
گفتم: مثل بابا بزرگ که دلش برای شهرشان تنگ شده.
پنبه
مجید شفیعی
قسمت سوم
نام کشتی: اسلو
Õ کشور سازنده: نروژ
Õ نوع: ناو محافظ
Õ تعداد خدمه: 150 نفر
Õ طول و عرض: 96 در 11 متر
Õ سلاح اصلی: دو توپ 76 میلیمتری- دو اژدرافکن 324 میلیمتری- موشکهای اسپارو- راکتهای ASW
مجلات دوست کودکانمجله کودک 458صفحه 16