آنگه که امام آمد
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1387

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : سبزواری، حمید

آنگه که امام آمد

آنگه که امام آمد

‏ ‏

خوش آمدی به وطن ای مجاهد ای رهبر

گران مبادت بر جان خسته رنج سفر

خوش آمدی که به سوغات دوستان داری


hokomate

ز استواری ایمان نوید فتح و ظفر

خوش آمدی پی ترحیب ملتی که گذشت

بپاس حق و فضیلت ز دست و سینه و سر

خوش آمدی پی تمجید امتی که ز عشق

به پیش ناوک دلدوز سینه کرد سپر

خوش آمدی پی تحسین مردمی که کنون

بپای خاسته بر محور ظلم و فتنه و شر

خوش آمدی پی تعظیم مردمی که گرفت

زمام از کف اهریمنان بد گوهر

خوش آمدی پی تعلیم امتی که ز جان

ترا شناسد تنها ترا ترا رهبر

خوش آمدی و نکو آمدی که تا ببینی

قیام توده جان بر کف اندر این کشور

ز حال خلق وطن خواهی ار شوی آگاه

یکی به چشم خدابین خویشتن بنگر

جماعتی بنگر استوار در راه حق

بسان کوه سرافراز و آهنین پیکر

به گاه خیزش چونان که موج از دریا

به گاه غرش چونان که در فضا تندر

گشاده بازو بر محو خصم افسون ساز

نهاده روی به میدان دیو افسونگر

به ترکش اینک فریادشان به گونه تیر

به سینه ایدر امیدشان چنان تندر


به تندخیزی چون گردباد در هامون

به سخت گوشی چون رودبار در گردر

دمنده هر جا چونانکه خشمگین ضیغم

جهنده هر سو چونانکه سهمگین اژدر


taz4

همه سراپا فریاد و غرش و غلیان

ز موج و توفان توفنده تر ز پا تا سر

ندیده هرگز چشم زمان چنین پیکار

نخوانده هیچ کس اینگونه رزم در دفتر

قیامت است تو گویی به پا در کشور

از این قیام که دارد نشانه از محشر

از این شگفتی لب می گزند برنایان

کزین فشان نتوان کرد رزم را باور

ز یک طرف همه اهریمنان غرق سلاح

ز یک طرف همه پاکان بی سلیح و سپر

ز یک طرف خمپاره و مسلسل و تانک

ز یک طرف همه دلهای عاطفت پرور

ز یک طرف همه سالوس و حیله و ترفند

ز یک طرف همه ایمان و عزم و همت و فر

ز یک طرف همه جهل و فساد و قهر و غرور

ز یک طرف همه عرفان و فضل و علم و هنر

ز یک طرف همه نابخردان دیو آیین

ز یک طرف همه آزادگان دانشور

ز یک طرف همه کفر و ز یک طرف اسلام

ز یک طرف همه حنظل ز یک طرف شکّر

بیا فضیحت اشرار بین در این میدان

بیا فضیلت احرار بین در این سنگر

که توپ و تانک فرو ماند پیش سینه و دست

که دیو صحنه تهی کرد و بست بار سفر


خلل فتاد به کاخی که دیو می پنداشت

که بارگاه خدا راست همسر و همبر

بزرگوار زعیما هم از زعامت تست

قیام خلق بدین پایه اتفاق نظر


t11

تویی تو موجد این انقلاب در ایران

تویی تو مایه این اتفاق در خاور

تویی که در همه جا موج اعتصاب از تست

همی ز ساحل اروند تا کران خزر

تویی که لرزه فکندی به کاخ استعمار

تویی که شعله فکندی به جان مستکبر

تویی که عزم تو بر کند بیخ ظلم از ملک

چنانکه دست علی در ز قلعه خیبر

همه زعامت زیبد ترا در این دوران

همه امامت شاید ترا در این کشور

همه به حکم تو گردن نهاده ایم همه

تو امر کن که به امر توایم فرمانبر

تمام ایران آغوش شد که تا گیرد

ترا چون جان ببر ای رهبر ز جان بهتر

تمام ایران شد دیده تا ترا نگرد

فراز مسند اسلام و دین گرفته مقر

تمام ملت شد گوش تا مگر شنود

پیام روح فزای تو از بر منبر

فراز منبر اینک بر آی همچو رسول

بگو بنام خداوند قاهر داور

بگو که دشمن بدخواه دام برچیند

که مسلم در خط الحاد نیست راه سپر

الا خمینی ای نایب امام زمان

الا خمینی ای رهبر خردپرور


بریز در خط اسلام طرح جمهوری

که مسلمیم و به ام الکتاب مستظهر

حکومت اینجا محکوم حکم قرآن است

که هست قرآن منصوص حضرت داور

در این مجاهده بادا خدا تو را همراه

در این مبارزه بادا خدا تو را یاور

ترا درود که شایسته درود تویی

ترا سلام که اسلام را تویی یاور

حمید تا که ثنای تو بر زبان دارد

سزد که سر بفرازد ز فخر بر اختر

 

 حمید سبزواری

 

‎ ‎

‎ ‎

t14