مجله خردسال 33 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 33 صفحه 8

فرشته­ها پنج شنبه­ها، ما به خانه­ی مادربزرگم می­رویم. خاله­جان و بچه­هـایش هم می­آیند. آن­جا به مـا خیلی خوش می­گذرد. یک روز مـادرم گفت که آمـاده شو تـا به خـانه­ی مـادربزرگم برویم. گفتم: «امروز که پنج­شنبه نیست.» پدرم گفت: «امروز عید است. ما مسلمانیم و حضرت محمد (ص) هم پیغمبر مـا مسلمانـان است. برای همین هم روز تولد او را جشن می­گیریم.» ما به خانه­ی مادربزرگم رفتیم. دایی عبــاس جلوی درخانه را چراغانی کرده بود. ما زودتر از خاله­جان به آن­جا رسیدیم. خانه­ی مـادربزرگ پر از گل و شیرینی بود. پدرم گفت: «امروز فرشته­هـا روی زمین مهمان هستند.» پرسیـدم: «به خانه­ی مـادربزرگ هم می­آیند؟» مادر گفت: «روز تولد حضرت محمد (ص) در آسمان و زمین جشن است. هرجا که مردم خوشحال هستند. فرشته­هـا هم هستند.» دایی عبـاس یک شیرینی بزرگ به من داد و گفت: «تو اولیـن فرشتـه­ای هستی که امشب به این جا آمده است!» مـادربزرگ خندید، پدر خندید، مـادر هم خنـدید و خانه پر از فرشته شد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 33صفحه 8