مجله خردسال 41 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 41 صفحه 22

کوچه­ی ما سرور کتبی توی کوچه بازی می­کردم. سرم به بازی گرم بود که یک دفعه فهمیدم گم شده­ام. صدا زدم: «مامان... من گم شده­ام.» کسی جوابم را نداد. به کوچه­ی دیگری رفتم. کوچه دیوارهای سنگی داشت. آن جا کوچه­ی ما نبود. دیوارهای کوچه­ی ما آجری است. صدا زدم: «مامان... من گم شده­ام.» به کوچه­ی دیگری رفتم. کوچه­ی قشنگی بود. بوی گل یاس می­داد. اما آن جا هم کوچه­ی ما نبود. کوچه­ی ما هیچ بویی نداشت. صدا زدم: «مامان... من گم شده­ام.» به کوچه­ی سوم رسیدم. کوچه پهن بود. خانه­های بزرگی داشت. کوچه­ی ما باریک است. خانه­های کوچکی دارد. آن­جا هم کوچه­ی ما نبود. دوباره صدا زدم: «مامان... من گم شده­ام.» به کوچه­ی دیگری رفتم. کوچه آشنا بود. باریک بود. هیچ بویی نداشت. دیوار کوچه آجری بود. آن جا کوچه­ی ما بود. به طرف خانه دویدم و گفتم: «مامان... مامان... من پیدا شده­ام!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 41صفحه 22