مجله خردسال 63 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 63 صفحه 6

مورچه با خوشحالی گفت:«اجازه می­دهی من هم توی این خانه­ی خوشمزه زندگی کنم؟» کرم گفت:«از آن طرف سیب شروع کن به سوراخ کردن سیب. آن قدر که به وسط آن برسی. من هم از این طرف سیب را سوراخ می­کنم. بعد توی سیب باهم همسایه می­شویم.» مورچه گفت:«من که بلد نیستم سیب را سوراخ کنم. نه نه من نمی­توانم.» کرم گفت:«اگرنمی­توانی نباید توی خانه­ی من زندگی کنی!» مورچه از درخت پایین آمد. ولی هنوز صدای خرت خرت خرت کرم را می­شنید. او هم خسته بود و هم گرسنه، همین طور که می­رفت صدای خنده و شادی شنید. بعد بوی خوب شیرینی دماغش را قلقلک داد و دهانش را آب انداخت. مورچه به طرف صدای جشن و شادی رفت، راستش به طرف بوی شیرینی رفت! و ناگهان خودش را وسط شهر مورچه­ها دید. با خوشحالی بار و بندیلش را از پشتش باز کرد و با بقیه مشغول درست کردن نان و شیرینی شد. حالا در شهر مورچه­ها او یک خانه دارد، کوچک و قشنگ، یک انبار پر از غذا، یک شهر پر از دوستان خوب و یک کار شیرین مثل پختن شیرینی!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 63صفحه 6