مجله خردسال 63 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 63 صفحه 17

اره چوب خرسی آبشار گوزن یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. وسط یک جنگل سبز و قشنگ، یک بود. این طرف ، خانه داشت و آن طرف ، خانه داشت. هر روز، و ، روی سبزه­های این طرف و آن طرف می­نشستند و با هم حرف می­زدند. یک روز به گفت :«کاش می­توانستی به خانه­ی من بیایی. من خانه­ی قشنگی دارم.» آهی کشید و گفت:«من هم خانه­ی قشنگی دارم، ای کاش تو می­توانستی به خانه­ی من بیایی.» پاهایش را توی آب کرد وگفت:«نه تو می­توانی از آبشار بگذری و نه من!» خندید و گفت:«پس بیا مثل همیشه با هم حرف بزنیم!» آن روز و مثل روزهای دیگر،

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 63صفحه 17