مجله خردسال 87 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 87 صفحه 18

همه را خیلی­دوست داشتند و می­دانستند که او از صبح تا شب زحمت می­کشد. با نارحتی گفت: «یکی به او کمک کند.» گفت: «از سر راه کنار برو تا من رد شوم و راه باز شود.» کمی فکر کرد و گفت: «نه! تو از سرراه من کنار برو تا من اول رد شوم.» بی­حال روی زمین افتاده بود که و دوباره شروع کردند به دعوا. صدای آژیر هم همین طور به گوش می­رسید. همین موقع یک بزرگ از راه رسید و گفت: « به کمک احتیاج دارد. او خسته شده. باید به او کمک کنیم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 87صفحه 18