مجله خردسال 91 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 91 صفحه 19

از خستگی و گرما، بی­حال زیرسایه­ی یک درخت بزرگ نشسته بود. او را دید. کنارش نشست و گفت :« جان! چرا فرار کردی؟» گفت:«مگر قیچی بزرگ چوپان را ندیدی؟» گفت:«دیدم.» گفت:«او می­خواهد پشمهای مرا بچیند.» گفت:«اگر پشمهای تورا بچیند، سبک وخنک می­شوی.» کمی فکر کرد و گفت :«چیدن پشمهایم درد ندارد؟» خندید و گفت:«معلوم است که درد ندارد!» همین موقع چوپان از راه رسید. را بغل گرفت و گفت:«تو کجا رفتی؟ نگرانت شدم.» به چوپان گفت:«پشمهای را بچین. او نمی­ترسد!» چوپان با خوش حالی مشغول چیدن پشمها شد. وقتی کارچوپان تمام شد، سبک و خنک شروع به دویدن کرد. و و چوپان هرسه با هم به مزرعه برگشتند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 91صفحه 19