مجله خردسال 192 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 192 صفحه 6

کتاب فارسی چسبیده بود به پنجره شاید توی نور ماه چیزی را ببیند. همه منتظر ماندند ولی برق نیامد که نیامد. شمع کوچولو دیگر طاقت نیاورد. این دفعه بلند و محکم فریاد زد: «من روشنایی را دوستدارم. از این که تمام بشـوم نمـی­ترسم.اصلا من برای این هستم که تاریکی نباشد.» کتاب فارسی یاد شعر قشنگش افتاد که درباره­ی شمع بود. با مهربانی گفت: «تو حق داری شمع کوچولو. توی روشنایی تو، شعر­های من هم خوانده می­شود.» آقای فندک گفت: «مثل این که مشکلی نیست.» بعد تکانی به خودش داد. چیزی نگذشت که نور زرد قشنگی روی میز پهن شد. همه خوشحال شدند، مخصوصاً شمع کوچولو. شمع از خوشحالی گریه میکرد. حالا دیگر به آرزویش رسیده بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 192صفحه 6